استارت تغییر اسامی تورکی در مناطق مختلف کشور در فضایی زده شد که حکومت رضاشاه تحت تاثیر روشنفکران و تئوریسینهایی چون حسین کاظمزاده، عارف قزوینی، ملکالشعرای بهار و محمود افشار یزدی، ایدئولوژی فارسگرایی و باستانگرایی را سرلوحه سیاستگذاریهای حکومتی قرار داده و تورکستیزی را به طور سیستماتیک وارد برنامههای خود کرد.
در ادامه تحریف اسامی واحدهای سیاسی و جغرافیایی آذربایجان، اینبار خبرها از تغییر نام شهرک “گؤلمان” اورمیه به نام فارسی «دریاشهر» توسط هیئتامنای این شهرک حکایت دارد.
انتشار این خبر در رسانهها و فضای مجازی منجر به اعتراض شهروندان آذربایجانی، فعالین حوزه زبان و فرهنگ تورکی و برخی از مسئولین و نمایندگان مجلس شورای اسلامی شده است.
حسین واحدی از نویسندگان و پژوهشگران زبان و فرهنگ آذربایجان در رابطه با ریشه نام این منطقه معتقد است: “منطقه تاریخی گؤلمان (در تابلو گلمان) که در جاده دریا و در ساحل دریاچه (کویر) اورمیه قرار دارد از کلمه تورکیِ “گؤل” به معنی دریاچه و پسوند تورکی “مان” در نقش تمثیلی و شدت بخشی به کلمه تشکیل شده است. به دلیل فارسینویسی تابلوها به مرور زمان مردم عمومی این اسم اصیل را گولمان (گول = گُل) تلفظ میکنند و از معنی و نوع تلفظ صحیح آن بیخبر هستند. زمانی که دریاچه اورمیه هنوز کویر نشده بود بندر گؤلمانخانا نیز یکی از بنادر مهم دریاچه به حساب میآمد و اکنون این بندر در ساحل کویر شده دریاچه خاطرات خوش ایام گذشته را مرور میکند.”
در طول ماههای گذشته نیز تلاشهای بسیاری از سوی جلال محمودزاده، نماینده شهرستان مهاباد و همچنین جریانات رادیکال ناسیونالیست فارسگرا جهت تغییر نام منطقه “گؤکتپه” – که به تازگی از روستا به شهر تبدیل شده است – انجام پذیرفته که این امر با اعتراض شدید کنشگران فرهنگی و مدنی آذربایجان مواجه شده است.
شکلگیری ایدئولوژی راسیستی پانفارسیسم، شروع روند تورکستیزی و آسیمیلاسیون فرهنگی و زبانی
سابقه تحریف و تغییر اسامی تورکی شهرها، روستاها، کوهها، رودخانهها، دشتها، بناهای تاریخی و… به دوران زمامداری حکومت پهلوی و همزمان با آغاز سیاستهای تورکستیزی، یکسانسازی فرهنگی و زبانی و حذف و نابودی زبان تورکی در سطح ایران و علیالخصوص آذربایجان میرسد.
استارت تغییر اسامی تورکی در مناطق مختلف کشور در فضایی زده شد که حکومت رضاشاه تحت تاثیر روشنفکران و تئوریسینهایی چون حسین کاظمزاده، عارف قزوینی، ملکالشعرای بهار و محمود افشار یزدی، ایدئولوژی فارسگرایی و باستانگرایی را سرلوحه سیاستگذاریهای حکومتی قرار داده و تورکستیزی را به طور سیستماتیک وارد برنامههای خود کرد.
عارف قزوینی، شاعر و تصنیفساز مشهور ایران (۱۲۵۹ – ۱۳۱۲) و از مهمترین روشنفکرانی که ایده ناسیونالیسم رادیکال فارسگرا و تورکستیزی را در لابهلای اشعار خود تئوریزه کرده و از جمله افراد تاثیرگذار در سیاستگذاریهای زبانی و فرهنگی حکومت پهلوی بوده است، در اشعار خود تورکی را زبان بیگانگان، مهاجران و دشمنان نامیده است. وی در یکی از اشعار خود، تورکی را زبان چنگیزخان مغول نامیده و ضمن توصیه به مردم تبریز جهت عدم به کارگیری زبان مادری خود و استفاده از زبان فارسی، صلاح کشور را در نابودی زبان تورکی جلوه داده است:
زبان ترک از برای قفا کشیدن است / صلاح، پای این زبان، ز مملکت بریدن است / دواسبه با زبان فارسی، از ارس بریدن است / نسیم صبحدم خیز / بگو به مردم تبریز / که نیست خلوت زرتشت / جای صحبت چنگیز! [۱]
محمود افشار یزدی نویسنده، شاعر و روزنامهنگار اهل شهر یزد نیز از دیگر ناسیونالیستهای رادیکال تاثیرگذار در بهکارگیری ایدئولوژی “پانایرانیسم” (بخوانید پانفارسیسم) توسط حکومت پهلوی و اجرای برنامههای نابودی زبان تورکی در آذربایجان است. وی در سلسله مقالات متعددی در مجله آینده، بر ضرورت نابودی زبان تورکی و جایگزینی زبان فارسی به جای آن در آذربایجان و همچنین زدودن تمام آثار و نشانههای تورکی در سطح کشور تاکید کرده است.
وی اعتقاد داشت: “منظور از کامل کردن وحدت ملی این است که در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث لباس، اخلاق و غیره محو شود، و ملوکالطوایفی کاملا از میان برود. کرد و لر و قشقایی و عرب و ترک و ترکمن و غیره با هم فرقی نداشته، هر یک به لباسی ملبس و به زبانی متلکم نباشند. به عقیده ما، تا در ایران وحدت ملی از حیث زبان، اخلاق، لباس و غیره حاصل نشود، هر لحظه برای استقلال سیاسی و تمامیت ارضی، احتمال خطر میباشد. پس همه باید یکدل و یکصدا بخواهیم و کوشش کنیم که زبان فارسی در تمام نقاط ایران عمومیت پیدا کند و به تدریج جای زبانهای بیگانه را بگیرد. این کار میسر نمیشود مگر به وسیله تاسیس مدارس ابتدایی در همه جا، وضع قانون تعلیم عمومی اجباری و مجانی و فراهم آوردن وسایل اجرای آن.” [۲]
ملکالشعرای بهار شاعر، روشنفکر و از چهرههای مطرح فارسزبان در حوزه سیاست و ادبیات کشور در دوران پهلوی نیز همچون سایر روشنفکران همدوره خود، تورکی را زبانی بیگانه و تحمیلی معرفی کرده و بر ضرورت احیای زبان فارسی در آذربایجان تاکید کرده است. وی در پاسخ به مطالبه رسمیت زبان تورکی در سطح ایالت آذربایجان و تحصیل به این زبان در مدارس چنین گفته است: “ای کاش مردم آذربایجان لااقل زبان تاتهای قفقاز یا فارسیگویان خود آذربایجان را به عنوان زبان ملی احیا مینمودند و ما خود را راضی میکردیم که زبان آذری که یک لهجه قدیمی است دوباره به دست فرزندان خود احیا میشود. اما به کدام دلخوشی میتوانیم راضی شویم که آقایان زبان تحمیلی فاتحان تاتار را بر زبان اجداد و نیاکان ما رجحان مینهند؟” [۳]
احمد کسروی نیز معتقد بود: “استفاده از زبان تورکی باید محدود بماند و زبان ملی در سراسر کشور، همان زبان فارسی باشد. همانطور که ارتش واحد، سازمان اداری، و دولت واحد داریم، باید زبان واحد هم داشته باشیم.” [۴]
تورج اتابکی در خصوص تاثیرپذیری سیاستهای حکومتی رضاشاه از ایدههای ناسیونالیستی این روشنفکران مینویسد: “رضاشاه همه توقعات طرح شده به وسیله چنین روشنفکرانی نظیر حسین کاظمزاده و محمود افشار را برآورده میساخت. در نتیجه اصلاحات آموزشی شاه، مدارس ابتدایی نوین جای مکتبخانههای مذهبی سنتی را گرفت. کتابهای درسی جدید همه به فارسی بودند و در تهران چاپ میشدند. در همین ایام، تعلیم دیگر زبانهایی که در ایران به آن سخن گفته میشد، منع گردید. در سال ۱۹۳۰/۱۳۰۹ حتی زبان عربی از دروس مدارس ابتدایی کنار گذاشته و فقط در دبیرستانها درس داده میشد. با این ترتیب فارسی نه تنها زبان ملی ایران گردید بلکه همه زبانهای قومی دیگر در کشور تحریم شده بود. اجازه داده نمیشد که کتاب یا روزنامهای به زبانی جز فارسی چاپ شود.” [۵]
تحریف و تغییر توپونیمهای تورکی تحت شعار مبارزه با فرهنگ و زبان بیگانه
در این میان، “تغییر اسامی جغرافیایی” در راستای “یکسانسازی فرهنگی و زبانی، “پاسداری از زبان فارسی و “حذف آثار بیگانگان از کشور” تبدیل به یکی از مطالبات اساسی این دسته از روشنفکران پانفارسیست از حکومت دستنشانده پهلوی و شخص رضاشاه شده و روند هویتزدایی از واحدها و مناطق جغرافیایی به سرعت پیش میرود. به طوری که تا پایان سال ۱۳۱۹ بیش از ۱۰۷ نام جغرافیایی در مناطق تورک و کردنشین ایران به فارسی تغییر یافت. [۶]
تغییرات صورت گرفته در حوزه اسامی جغرافیایی ایران، عمدتا از زبانهای تورکی و عربی به زبان فارسی در حوزههایی چون ایستگاههای راهآهن، خیابانها، میدانها، کوچهها، معابر شهری، طوایف و مناطق ایلی، نام ماهها و سالها صورت گرفته است. همچنین مورادی همچون پاسخ مثبت دولت به تقاضای اصلاحطلبان در جهت حذف واژههای بیگانه، زدودن خاطرات شکستهای تلخ گذشته، بیرنگ کردن و نادیده گرفتن قومیتها، تقویت زبان ملی و نوگرایی و مدرنیزاسیون از جمله دلایل و عوامل ثبت شده در خصوص چرایی اتخاذ سیاستهای فارسیسازی اسامی جغرافیایی ذکر شده است. [۷]
از نخستین تغییر نامهای صورت گرفته در راستای ایدئولوژی ناسیونالیستی فارسگرا در دوران پهلوی اول میتوان به این موارد اشاره کرد: تبدیل بندرانزلی به بندرپهلوی، دهکده ترکمننشین سلاخ به بصیرآباد، آققلعه استرآباد به پهلویدژ، اورمیه به رضاییه، سولدوز به نقده و صحرای ترکمن به دشت گرگان. [۸]
کاوه بیات در خصوص آشفتهبازار تحریف اسامی جغرافیایی در دوره مذکور مینویسد: “در سالهای میانی سلطنت رضاشاه، یعنی در سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۴، تغییر و تبدیل اسامی جغرافیایی کشور با چنان بینظمی و اغتشاشی همراه شد که حتی دوایر مسئول دولتی چون وزارت کشور یا دفتر نخستوزیری نیز از مجموع این تغییرات اطلاعی در دست نداشتند.” [۹]
در ژوئن ۱۹۳۵/۱۳۱۴ نخستوزیر، فروغی، کابینه خود را به مجلس معرفی کرد و با اغتنام فرصت، برپایی نهاد جدیدی که آن را فرهنگستان میخواندند اعلام کرد. این نهاد نوعی آکادمی یا موسسه فرهنگی بود. وظیفه این موسسه “پاکسازی زبان فارسی با ارائه واژههای فارسی جدید به جای واژههای تازی و بیگانه بود”.
این فرهنگستان که امروزه تحت عنوان “فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی” شناخته میشود، در آن دوره به عنوان مرجع تصمیمگیری در خصوص تغییر و تبدیل اسامی جغرافیایی تعیین شد. با آنکه در آییننامه فرهنگستان برای تشکیل کمیسیون جغرافیا مادهای پیشبینی نشده بود ولی در همان جلسات اولیه آن، محمدعلی فروغی لزوم تشکیل کمیسیون ویژهای را برای «مطالعه در لغات جغرافیایی و تبدیل اسامی بیگانه اماکن ایرانی به لغت فارسی» یادآور شد و هیئتی مرکب از ملکالشعرای بهار، بدیعالزمان فروزانفر، حسین گل گلاب، سعید نفیسی و رشید یاسمی به عضویت «کمیسیون جغرافیا» درآمدند. [۱۰]
چندی بعد نیز پنج اصل در تغییر و تبدیل اسامی جغرافیایی به تصویب رسید. برحسب این اصول مقرر شد در تبدیل نامهای جغرافیایی، اماکنی که تبدیل اسامی آنها به نامهای ایرانی (بخوانید فارسی) “به جهتی از جهات دارای اهمیت بیشتری است بر سایر اسامی مقدم شمرده شود”. در مورد “جهتی از جهات” توضیح بیشتری داده نشده است. همچنین در این اصول تاکید شده بود که اگر این اماکن دارای نام فارسی تاریخی بودهاند، همان نامها احیا شود؛ والا اگر این اسامی با کلماتی چون “چای”، “سو”، “داغ”، “بولاغ” و امثال آنها (همگی تورکی) ترکیب شده باشد، در تعیین اسامی جدید کلمات بیگانه مزبور به فارسی ترجمه شود. نکته دیگری که در این اصول مورد توجه قرار گرفت تبدیل اسامی ترکی یا عربی طوایف و تیرههای عشایر ایران به فارسی بود و قرار شد که چون “امروزه در شهرنشینیِ قبایل سعی میشود”، نام آنها به اسامی مکان تبدیل گردد. نخستین اقدامی که فرهنگستان در این زمینه به عمل آورد تغییر تعدادی از اسامی جغرافیایی خوزستان و آذربایجان بود. به طور مثال در آذربایجان نامهای تاریخی و تورکی آجیچای به تلخهرود، صائینقلعه به شاهیندژ، ساوجبلاغ به مهاباد، قراچمن به سیاهچمن، میدانچای به مهرانرود، جیغاتیچای به زرینهرود، قراچهداغ (قاراداغ) به ارسباران، میانج به میانه و قیزیل اوزن به سفید رود تغییر یافت. [۱۱]
دفتر نخستوزیری به ریاست فروغی طی دستوری از کلیه ولات و حکام کشور خواسته بود تا فهرست اسامی غیرایرانی (بخوانید غیرفارسی چراکه در دوره مذکور و مشابه با دوره کنونی، زبانهایی همچون تورکی و عربی غیرایرانی و بیگانه محسوب میشدند) اماکن جغرافیایی حوزههای تابعه خود را همراه با اسامی ایرانی که مناسب برای هر نقطه به نظرشان میرسد یادداشت نمایند که به فرهنگستان داده شود تا به هر نحو که مقتضی است در تبدیل آن تصمیم بگیرند. [۱۲]
تحریف اسامی جغرافیایی تورکی محدود به ایالت آذربایجان نبوده و در سایر مناطق کشور نیز بسیاری از نامهای تورکی به فارسی تغییر داده شدهاند.
به طوری که حاکم وقت گیلان پیشنهاد کرد نامهای تورکی همچون قوشمحله (از توابع سنگر) به شاهینده، آقائولر (از توابع گرگانرود) به سیمینده، قرهگؤل (از توابع گرگانرود) به سیاه استخر، سو باتان (از توابع گرگانرود) به تازه ده، آق مسجد (از توابع طالش) به نقره ده و… تغییر کند. [۱۳]
همچنین در سال ۱۳۱۶ نزدیک به ۴۴ نام جغرافیایی تورکی در استان کردستان امروزی دگرگون شد. برخی از این تحریفات عبارتاند از: باشماق به باشه، بانگلو به بانگی، آیاغچی به پادار، تیکانلو به تیکان، چاغرلو به جاغر، آلتین علیا به زرینه بالا، آلتون سفلی به زرین پایین، باش بولاق به سرچشمه، آق تپه به سفید تپه، سلیمان کندی به سلمان کند، سماق لو به سماق ده، قرهغان به سیاه داشت، قره گؤل به سیاه گل و… [۱۴]
تحریف اسامی جغرافیایی تورکی توسط حکومت پهلوی به استان کهگیلویه و بویراحمد امروزی نیز رسید به طوری که در آبان ۱۳۱۶ شرکت نفت انگلیس و ایران از طریق وزارت مالیه پیشنهاد کرد که نام شهرستان تورکنشین (قشقایی) و نفتخیز”گچ قره گؤلو” به گچساران تبدیل شود و با این پیشنهاد موافقت شد. [۱۵]
در چنین فضایی بود که هزاران اسامی تورکی واحدهای جغرافیایی – سیاسی در ایران قربانی سیاستهای تورکستیزی حکومت پهلوی و تئوریسینهای آن شده و با اسامی جدید فارسی جایگزین شدند. روند نامطلوب و ضدفرهنگی که حتی با سرنگونی حکومت پهلوی در سال ۱۳۵۷ و وقوع انقلاب اسلامی همچنان ادامه داشته و به قوت خود باقی است. به طوری که از سال ۱۳۱۶ الی ۱۳۸۵ مطابق با گزارشات مندرج در سه کتاب “سرگذشت تقسیمات کشوری ایران” (جلد اول / آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی، اردبیل و اصفهان / تألیف فاطمه فریدی مجید / چاپ ۱۳۸۸)، ” فرهنگ اسامی روستاهای آذربایجانشرقی” و “واژههای برابر فرهنگستان ایران” (حسن کیانوش / انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران / چاپ اول ۱۳۸۱) نزدیک به ۵۷۰ نام تورکی از جمله اسامی ۱۰۱ جزیره دریاچه اورمیه به بهانههای مختلف حذف و اسامی فارسی جایگزین آنها شده است. [۱۶]
منابع و مآخذ
مجله ایرانشهر / شماره ۲ / مورخ ۱۸ اکتبر ۱۹۲۳
مجله آینده / سالهای اول و دوم / شمارههای ۱ و ۸ / ۱۳۰۴ – ۱۳۰۵
مجله یغما / شمارههای ۱۲۴ و ۱۲۵ /سال ۱۹۴۵
کارنامه ناتمام / شاهرخ مسکوب / نیلوفر / ۱۳۷۸
آذربایجان در ایران معاصر / تورج اتابکی / صفحات ۷۰ و ۷۱
شهره جلالپور / تغییر اسامی شهرهای ایران در دوره پهلوی اول و نقش فرهنگستان ایران / فصلنامه گنجینه اسناد / سال ۲۲ / ۱۳۹۱
همان
نامه وزارت پست و تلگراف به ریاست وزرا / نمره ۳۲/۱۱، ۱۶ر۱ر۱۳؛ ن ۱۰۳۰۰۱۳
فرهنگستان و تغییر اسامی جغرافیایی در ایران / کاوه بیات / نشر دانش / ۱۳۷۰ / شماره ۶۳
فریدون بدرهای / گزارشی درباره فرهنگستان ایران / ۱۳۵۷ / صفحه ۲۹
همان / صفحات ۷۶ و ۷۷
بخشنامه نمره ۴۷۹، ۲۹ر۱۰ر۱۵، به نقل از وزارت مالیه به ریاست وزرا نمره ۴۲۱۴۴،۲۵ر۱۲ر۱۵؛ن ۱۰۳۰۰۱۳
وزارت داخله، رونوشت نامه حکومت گیلان، شماره ۱۳۰۶۸، ۱۶ر۶ر۱۶؛ ن ۱۰۳۰۰۱۳
کتاب واژههای نو از انتشارات فرهنگستان
نامه فرهنگستان به نخستوزیری، شماره ۲۷۷۷؛۳ر۸ر۱۶، ن ۱۰۳۰۰۱۳
تغییر نام واحدهای جغرافیایی آذربایجان از سال ۱۳۱۶ تا ۱۳۸۵ / دکتر محمد حسن پدرام / نوید آذربایجان / ۱۳۹۲
.
رضا اصغری