توهم تلاش
یک زن خرافاتی با نام سارا وینچستر بهمدت 38 سال (از سال 1884 تا 1922) بهصورت مداوم در خانه خود در کالیفرنیا دست به ساختوساز زد؛ تنها به این دلیل که یک پیشگو به وی گفته بود زندگی و مرگ او بستگی به ادامه کارهای ساختمانی دارد که در خانهاش انجام میشود! بهعبارت دیگر، وی تصور میکرد در صورت قطع شدن عملیات ساختمانی زندگی او نیز به پایان خواهد رسید. این زن، بیوه یک مرد ثروتمند بود که اموال زیادی به ارث برده بود. عمارت وینچستر با اتاقهای تودرتو، راهپلههایی که به هیچجا ختم نمیشود، معماری بدون معماری، در و پنجرههای اضافی، پنجرههایی که رو به دیوار باز میشوند، نمادی از خانهسازی «بدونِ راهبرد»، «نبودِ نقشه فنی»، «عدم توجه به نیازهای اساسی منزل»، «زمان و هزینه غیرمعقول»، «سبکهای مختلف خانهسازی»، «غیرقابل توسعه» و «بسیار پیچیده» است. البته هزینه ساخت این عمارت نیز پنجونیم میلیون دلار بوده است.
این عمارت، تداعیگرِ ساختار دیوانسالاری ایران است. فیالمثل ما در حوزه رفعِ فقر، نهادهایی مثل کمیته امداد، بهزیستی، بنیاد مستضعفان، نهادهای خیریه دولتی و غیردولتی و … را داریم که همگی متولی فقرزدایی هستند اما عملا هیچکدام در مقابل فقرزدایی پاسخگویی کامل ندارند. یا در بحران دریاچه اورمیه، ستادی تشکیل میشود با نام ستاد احیای دریاچه اورمیه و بعد از مدتی که آشکار میشود این ستاد کارایی نداشته، هیئت تحقیق و تفحص از ستاد پدید میآید و شاید روزی هم برای همان هیئت تحقیق و تفحص، هیئت تحقیق و تفحص دیگری پدید آید! ماجرای مسئله هستهای هم چیزی است شبیه این عمارت؛ مذاکره برای مذاکره، لکن حصول نتیجه با هزار اما و اگر؛
در واقع نهادها و قوانین موازی، متولیان بدون پاسخگویی، راهبردهای فاقد وجاهت علمی، پیچیدهکردن مسائل ساده، دوبارهکاریهای بینتیجه، هزینههایِ کلانِ بدونِ سود و عدم توجه به نیازهای بنیادین جامعه، باعث شده است که در وهمِ سرابهایی که آب نیستند، سیر کنیم و خوش باشیم که داریم تلاش میکنیم.