نظریه جامعه تودهوار، یکی از پیچیدهترین مباحث در اندیشه سیاسی است اما بهعبارتی سهلالوصول، مردم در جامعه تودهای، منفعل هستند و تشخص ندارند. هانا آرنت، فیلسوف آلمانی «توده» را جمعیت بىشکلى مىداند که از افراد جدا از هم تشکیل شده و فاقد هویت مشترک، احساس منافع و آگاهىهاى فردى است.
آرنت جامعه تودهاى را جامعهاى مىداند که در آن تودهها حول محور هیچ مصلحت عمومى یا طبقاتى یا گروهى گرد نمىآیند؛ زیرا تودهها چیزى بیش از مجموعهاى از افراد بىهویت و بىتفاوت نیستند. به نظر او، آنچه موجب پیدایش جامعه تودهاى مىشود فروریختگى مرزهاى طبقاتى است. بههمین دلیل، آرنت گاه بهجاى اصطلاح جامعه تودهاى، از اصطلاح جامعه بىطبقه استفاده مىکند.
افرادی که در جامعه تودهای هستند، مضطرباند، از فرهنگ و زندگی سنتی گذشته خود دورافتادهاند و هنوز نتوانستهاند راه خود را در عصر مدرن بیابند. همین سرگشتگی و احساس عدم تعلق باعث میشود افراد به جهاتی گرایش پیدا کنند که به آنها نوید یک زندگی و یک هویت مطلوب را میدهد.
هانا آرنت معتقد است جامعه تودهای باعث میشود یک حکومت توتالیتر (تمامیتخواه) بر سر کار بیاید. کما اینکه در آلمان دهههای سی و چهل میلادی، در بستر یک جامعه تودهوار حزب نازی آلمان رشد کرد و آن فجایع را در جنگ دوم جهانی مرتکب شد.