از اواخر حکومت سلسلهٔ قاجار تا به امروز عرصهٔ سیاسی کشور جولانگاه سه جریان پانایرانیستی، کمونیستی و مذهبی گردیده و اینان یکهتاز این میدان هستند. بعد از انقراض سلسلهٔ قاجار ابتدا اقتدار عالی سیاسی از آن پانایرانیستها شد و از سال پنجاه و هفت مذهبیها به اقتدار عالی سیاسی دست یافتند. کمونیستها در مجلس چهاردهم فراکسیون توده را داشتند و در کابینهٔ قوامالسلطنه هم سه وزیر ، تودهای بودند.
بررسی کارنامهٔ این سه جریان آماج این نوشته نیست. بلکه اشارهای گذرا به نگرششان نسبت به ملیگرایی تورک و متقابلاً مواضع جنبش ملی تورک نسبت به آنان خواهیم داشت.
پانایرانیستها در راستای تأسیس دولت ـ ملت بر اساس زبان فارسی در پی آن هستند که اقوام غیر فارس ایران و در رأس همهٔ آنها تورکها را از طریق الیناسیون و آسیمیلاسیون فارسیزه کنند. پس دشمن خونین تورکها هستند. کمونیستها معتقد به انترناسیونالیسم پرولتری (جهان وطنی) هستند. با ملیگرایی عناد و دشمنی دارند. آنان در پی حل تضاد طبقاتی در جامعه هستند. بنابراین جنبشهای غیر طبقاتی را مخالف جریان اصیل و مترقی تاریخ ارزیابی، و ارتجاعی تلقی میکنند. مذهبیها معتقد به امت واحده و مخالف هر نوع ملیگرایی هستند و در صورت ضرورت از سرکوب و حذف آن و یا استفادهٔ ابزاری مضایقه نمیکنند.
اما برخورد و مواضع جنبش ملی تورک در حال حاضر با این سه جریان چگونه است؟ این جنبش هر سه جریان را وقتی که رو در روی حکومت قاجار صفآرایی کرده و جنگ خونین به راه انداخته بودند مورد ستایش قرار میدهد. ستایشی که تنه به پرستش میزند. اما بعد از سرنگونی حکومت قاجار و نسلهای بعدی این سه جریان را به دو قسمت آزربایجانی و غیر آزربایجانی تقسیم میکند. آزربایجانیهای هر سه جریان را به شدت مورد ستایش قرار میدهد. به عبارت دیگر، دشمنان هستی مادی و معنوی خویش را به صرف اینکه در آزربایجان متولد شدهاند تحسین و ستایش میکند و با بیاعتنایی و بیتفاوتی از کنار غیر آزربایجانیهای هر سه جریان رد میشود.
این برخورد و مواضع جنبش ملی تورک را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟ به نظر میرسد این دیگر تنها بیسوادی نیست، بلکه سادهلوحی محض هم میباشد و مشکل همیشگی بوده و هست و هنوز حل نگردیده و اگر تدبیری اندیشیده نشود افق روشنی در پیش نمودار نخواهد شد.
دکتر قادر کیانی