بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان مقاله: حکمت در اندیشه تورکی اسلامی (نظری بر مفهوم حکمت و نقدی بر دکتر سید جواد طباطبایی در برداشت از سیاست نامه خواجه نظام الملک)
به همه دوستان سلام عرض می کنم از مباحث ایسلاملیق و تورکلوک به قسمت چهاردهم و از قسمت حکمت ملی تورکی اسلامی به قسمت دوم رسیدیم. ما از فلسفه هنوز جدا نشده ایم سلسله مباحث فلسفه علیه فلسفه همچنان ادامه دارد اگر از حکمت می خواهیم باب سخن بازکنیم در واقع از فلسفة عملی سخن می گوییم زیرا فلسفه دو نوع است: نظری، عملی. فلسفه نظری مدرک کلیات است مانند ظلم و دروغ بد است عدالت و صداقت نیکو است. امّا فلسفه عملی از اخلاق، اقتصاد و سیاست سخن می گوید نام دیگر فلسفه نظری همان فلسفه است و نام دیگر فلسفه عملی همان حکمت است در این نوبت دربارة حکمت تورکی اسلامی سخن را ادامه خواهیم داد و در آینده ای نه چندان دور دیگرباره به فلسفه نظری بازخواهیم گشت از دو فیلسوف بزرگ تورکی اسلامی؛ شیخ الرئیس بوعلی سینا بنیانگذار مکتب بخارا وخالق مکتب فلسفی عقلانی مشاء و شیخ شهاب الدین سهروردی بنیانگذار مکتب زنجان و خالق مکتب فلسفی شهودی اشراق داد سخن در خواهیم داد شیخ شهاب الدین سهروردی سمبل خورشید را در مفکورة تورکی که نمادهای قدرت، دولت، زایندگی و حرارت و …را تمثیل می نماید صورت بندی فلسفی می نماید. سمبل خورشید با همه تمثیلاتش در مفکورة تورکان از قدرت و دولت گرفته تا تولید و حرارت و…توسّط مولانا جلال الدین عارف بلخی تورکی اسلامی صورت بندی عرفانی می شود و توسّط شیخ شهاب الدین سهروردی فیلسوف تورکی اسلامی صورت بندی فلسفی می شود
چون ما اینک در صدد بررسی نقطه اتصالات و ارتباطات جهان تورک و اسلام و میراث تورکان در آن هنگام به جهان اسلام هستیم لذا این دو فرزانه گرانسنگ در امتداد جریان فلسفی تورکی اسلامی قرار می گیرند نه در مبدأ و منشأ . در عربی شعری حکیمانه وجود دارد:
یری النّاس دهنا فی قواریر صافیا*و لم یدر ما یجری علی راس سمسم
آدمیان در اندرون شیشه ها روغن ها را صاف صاف، زلال زلال می بینند نمی دانند که چه بر سر کنجد آمده است تا چنین روغنی درآمده است.
قصّه حکمت نیز این¬گونه است سخن بسان کنجد با پتک تجربه چنان کوبیده شده که روغن قاعده های محکم از آن تولید گردیده است. حکمت واژه ای است عربی از ریشه حَکَمَ واژگانی چون حاکم، حکیم، محکوم، محکم و خیلی کلمات دیگر برگرفته از آن است حَکَمَه یعنی، افسار و دهنة اسب نوعی نگهداشتن در دل این معنا نهفته است آدمی را حکمت باید نگه دارد از چه از خبط و خطاهای تکراری پیشینیان در سبک زندگی؛ حکمت رسالت و کارکرد و وظیفه اش تولید قاعده های محکم و یاساهای خلل ناپذیر در زندگی آدمیان است تا با بهره گرفتن از آن قاعده¬های محکم، خبط و خطاها در زندگی به حداقل رسد. در قران ۲۰ بار حکمت به کار رفته است و نزدیک به ۲۰۰ بار مشتقّاتی از حکمت به کار رفته مشتقّاتی چون احکام، یحکم و حکم و …در سوره بقره آیه ۲۶۹ خداوند تبارک تعالی می فرماید : و من یؤتَ الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا به هر کسی حکمت داده شود به او خیر زیاد داده شده است.
بر همین اساس حکمت، انسان را به خیر می رساند نقطة تلاقی حکمت و اخلاق هم در همین جاست. جامعه پر از حکمت یک جامعة اخلاقی است چون خیر در آن روان، جاری و ساری است جامعه بی¬حکمت یک جامعه غیر اخلاقی است چون مفهومی به نام خیر در آن بازتولید نمی¬شود و شرّ بر جای خیر می¬نشیند. اگر فلسفه ملی تورکی اسلامی برخاسته از اندیشه¬های فارابی آدمی را به فضیلت رهنمایی می کند حکمت ملی تورکی اسلامی برخاسته از اندیشه های یوسف خراسانی آدمی را به خیر دلالت می کند جمع فضیلت و خیر در اندیشه تورکی اسلامی راهی است برای رسیدن به سعادت . قرآن می گوید ما به لقمان حکمت داده¬ایم: لقد آتینا لقمان الحکمه اگر ما بخواهیم مفهوم حکمت در قران را بکاویم باید سوره لقمان را بخوانیم دیالوگ و گفتمان حاکم میان لقمان و فرزندش منظومه فکری قرآن را درباره حکمت صورت¬برداری می کند آنجا که می¬گوید: یا بنیّ: فرزندکم لا تصعّر خدّک للنّاس: صورتت را از مردم برمگردان یعنی، موقع سخن¬گفتن با آدمیان رودررو، روبه رو بایست و با نگاه بر چشمانشان سخن بگو و لا تمشِ فی الارض مرحا روی زمین با تکبّر و غرور راه مرو آدمی راه رفتنش باید با تواضع و فروتنی باشد واقصِد فی مشیِک در راه رفتن میانه باش نه تند و با عجله نه کند و خیلی آهسته اینان نمونه¬هایی است از حکمت های قرآنی.
اگر در قرآن، کتاب و حکمت یکجا می¬آید چون یعلّمهم الکتاب و الحکمه مقصود از کتاب فلسفه نظری است مقصود از حکمت فلسفه عملی است هر دو تعلیمی است. در تورکی بیلیک مفهوم حکمت را حمل می¬کند “بیلگه” یعنی، حکیم.
محمود کاشغری در دیوان اللغّات یک شعری دارد می گوید: “بِلکا ارک اذکو تتب سوزن اشت”بلکا یعنی حکیم، ارک: ارج بگذار، اذکو یعنی، هوشیار و تتب: بگیر ، سوزن: سخنش، اشت: بشنو یعنی، سخن یک انسان حکیم عاقل را گوش دار.
یکی از القاب امپراطوران هون بِلکا بوده یعنی، همه چیز دان و حکیم. اگر افلاطون اندیشه حکیم حاکم (philosoper king ) را طرح می نمود که نه تنها در مصداق در سیاست ورزی یونانی کسی را پیدانکرد و خود نیز کشتی گیر بود و افلاطون در لغت یونانی یعنی پر پشت او سالیانی دراز در تکاپو بود که خود حکیم حاکم شود امّا توفیقی نیافت این توفیق عملی جمع حکمت و حکومت، فلسفه و شاهی، در تک تک شاهان و سلاطین تورک پس از اسلام و قبل از اسلام میان امپراطوران تورک خصوصا هون ها تحقّق عینی و عملی داشت. افلاطون حرفش را زده بود تورکان باستان در عمل، تجلّی جمع حکمت و حاکمیت و حکیم و حاکم بودند. لذا شگفتی شگرفی در کار نیست وقتی فارابی نخستین صفت را برای رئیس، حکیم بودن قرارمی دهد . جای تعجّب و بهتی در کار نیست اگر می بینیم یوسف خراسانی یا همان یوسف بالاساغونلو، قوتادغو بیلیک یعنی، حکمت مقدّس را برای جهان تورکی اسلامی به تورکی می نگارد. لقب وی خاصّ حاجب یا حاجب خاصّ بود یعنی، پرده دار اعظم یعنی، وزیرِ ندیم جایگاهی است والا در مدارج حکومتی تورکان خاقانی. بالاساغون به معنی قلعه یا دژی است بزرگ در آن موقع پایتخت قره¬خانیان بود موقعیتی عظیم در فرهنگ و اقتصاد را حائز بود. مراکز علمی و ادبی قره خانیان در غرب: سمرقند، بخارا، فاراب و تاشکند بود در شرق بالاساغون و کاشغر.
یوسف خراسانی به دلیل دارابودن موقعیّتی ممتاز در سرای قره¬خانیان با دیدنِ نحوه اداره اجتماع و برقرای عدالت و مبارزه با ظلم مهم ترین مانیفست حیاتی تورکان _برقرای عدل و مبارزه با ظلم- کتابی برای نسل آینده می نگارد تا هم سنگ نشانی برای آیندگان در مدیریت اجتماع باشد و هم تاریخی برای فنون اجتماع داری از سلاطین و خاقان های تورک گذشته. این یک ترسه دوشونجه یا فهم معکوس است فکر کنیم قوتادغوبیلیک، نصیحت الملوک برای سلطان فعلی یا معاصر با نویسنده است نه اینگونه نبوده است بلکه این نوع کتاب ها که محمل نصیحه الملوکی و نصیحه الامرایی را دارند برآیند و محصول مدیریت و عدالت ورزی و حاکمیت دوران نویسنده هستند و این سبک حاکمیتی، انگیزه و انگیخته¬ای برای ثبت وقایع تجربی نیکو و قاعده های محکم برای سبک زندگی آیندگان بوده است.
قوتادغوبیلیک، نصیحه الملوک برای خاقان ها و سلاطین دوره های آینده است تا در فنون و مهارت های حکمداری از آن کتاب بهره ها ببرند . در این کتاب علاوه بر سیاست مدن، تمام علم های زمانه از نجوم و طب و …نیز آمده است و این کتاب را شهره آفاق نموده است. یوسف خراسانی این کتاب را به تابقاچ بقراخان تقدیم می دارد . یوسف از جانب خاقان مورد پسند و پذیرش واقع می شود و منصب وزارت به وی اعطا می گردد. ایشان ۶۰ سال با عزّت و احترام، سربلندی و سرفرازی زندگی می کند و سرانجام سال ۴۵۷ ه. رخ در نقاب خاک می¬کشد. احمد زکی ولید توغان قوتادوغوبیلیک را از روی نسخه فرغانه کار کرده است. این اثر همینک به زبان های آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، روسی و دیگر زبان ها ترجمه شده خوانده می شود. بارتولد در تحقیقات خود این اثر را با سیاست نامه خواجه نظام الملک و قابوس نامه عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر مقایسه می کند. دکترسید جواد طباطبایی اندیشه سیاست مدن را از سیاست نامه خواجه نظام الملک وام می گیرد و سقف آن اندیشه را بر ستون سیاست نامه خواجه نظام الملک بنا می کند حالیا که اولا: سیاست نامه خواجه نظام الملک تماما جز به جز از قوتادغوبیلیک گرفته شده است قرابت های لفظی و معنایی در این دو کتاب بسی فراوان است. قوتادوغوبیلیک هم تقدم فضل هم فضل تقدم بر آن کتاب دارد ثانیا: خواجه نظام الملک خود اندیشمند تورک مسلمان جسور و پر تدبیر بود که توانست علاوه بر صدر اعظمی دربار سلجوقیان تورک تبار، آتابیگ ملک ها و شاهزادگان نیز بود این چگونه آتا بیگی است برای شه زادگان تورک چون ملک شاه و سلطان سنجر که تورک نباشد و تورکی نداند؟ عنوان لقب آتا بیگ یعنی، آقایی که پدر است لذا در تورک بودن خواجه نظام الملک تردیدی نیست.ثالثا: چرا سیاست نامه به فارسی نگاشته شده برای این که سیاست نامه پاسخی بود در برابر حسن صباح و اسماعیلیان که حسن صباح به عنوان نماینده شعوبیه کلاسیک نوشتن به فارسی را سر لوحه قرارداده بود این کتاب برای هدایت مریدان کور و حشیشی و فدایی حسن صباح و فرقه اسماعیلیان نگاشته می شد تا این کتاب را به فارسی بخوانند و دست از ترور اندیشه و اندیشه ترور بردارند.
رابعا: دربار سلجوقیان به دلیل برخورداری ذاتی تورکان از هومانیته، تساهل و تسامح نسبت به دیگر دین ها و دیل ها (زبان ها)اجازه ظهور و بروز می داد و تورکان اویغور در تورکستان و قره خانیان اگر صرفا به تورکی می نوشتند چون تاریخ کاشغر ، دیوان اللغات و عتبه الحقائق و …سلجوقیان برای ابراز هویت متمایز بعضا آثاری به فارسی نیز می نگاشتند هم حس رقابت را می انگیخت هم هویتی متمایز با حکومت تورکی اسلامی همجوار این رقابت برادرانه پیوسته در خانه امپراطوران تورک همجوار به وسعت شرق تا غرب عالم وجود داشت. چون غزنویان و سلجوقیان چون صفویان و عثمانیان. یوسف خراسانی در قوتادوغوبیلیک راه های کشف سعادت را می نماید اگر ابونصر فارابی در فلسفه نظری، مدینه فاضله می آفریند یوسف خراسانی در فلسفه عملی همان حکمت اتوپیا یا همان مدینه فاضله را خلق می کند . قوتادغوبیلیک به نظم و نثر است ۸۵ باب دارد وزن شعری اش هم وزن شاهنامه فردوسی است در بحر متقارب: فعولن فعولن فعولن فعول. به زبانی ساده و شیرین و فاخر . کتابی است حاوی موضوعات گونه گون با اغراض گوناگون برآمده از مباحثه ای شگفت آور میان ۴ شخصیت شخیص که در نوبت آتی بدان خواهیم پرداخت.
دکتر عبدالغفار بدیع