دروغ بزرگی به نام فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام
یکی از بزرگترین دروغهایی که ما به تاریخ گفتهایم این است که ما فرهنگ و تمدن عظیمی داشتهایم، آخه عزیز من فرهنگ وتمدن مدرک می خواهد، اگر یونانیها یک کتاب از افلاطون نداشتند، یک کتاب از ارسطو و یا … نداشتند بنای پانتئن را نیز نداشتند، معماری های عظیم را نداشتند و بعد می گفتند که ما یونانیها فرهنگی داشتیم که نمی دانید چه عظمتی داشت و آب از لب و دهان همه ما هم راه می افتاد، ما انصافاً به آنها نمی گفتیم هر چیزی مدرک می خواهد؟
انصافاً شما از آن چیزی که در قلمروی ایران می بینید، غیر از تعدادی بنا که آنها را نیز همه مورخان گفته اند که رومیها برای ما ساخته اند، مانند *تخت جمشید که مورخان گفته اند هخامنشیان تعدادی مهندسان و معماران رومی را آوردند و برای ما اینها را ساختند- اگر اینها را بگذارید- کنار شما یک اثر فلسفی به من نشان بدهید. یک اثر دینی بلند به من نشان بدهید. یک اثر هنری و یا عرفانی نشان بدهید، ممکن است عده ای بگویند همه اینها سوخته است ولی این را باید نشان بدهد کسی که می گوید ما داشته ایم، یک پزشک تراز اول ماقبل از اسلام داشته ایم؟ ما یک فیلسوف تراز اول قبل از اسلام داشته ایم، یک هنرمند تراز اول …
ما تمام چیزی که از قبل از اسلام داشته ایم سه چیز است. یکی تخت جمشید و معمارهایی که در آن قسمت وجود دارد که آن را هم همه مورخان گفته اند که رومیان ساختند که حالا فرض کنیم ایرانی ها ساخته اند. یک مانی نقاش داریم که آن هم نقاشی هایش باقی نمانده و یکی هم دانشگاه جُندیشاپور (یا به تعبیر درستتر جَندیشاپور) که می گفتند در آنجا رشتهی پزشکی خیلی قوی بوده است. البته این را هم می دانید که وقتی مسیحیان مورد حمله واقع شدند، به طرف شرق عقب نشینی کردند و آمدند و جندی شاپور را ساختند و … حالا اینها را شما با یونان مقایسه کنید، ما صد ورق نوشته نداریم که با فرهنگ یونان قابل مقایسه باشد حتی پنج ورق نیز نداریم …
و اما مطلب بعدی اینکه اصلاً ایران کجاست؟
شما که اینقدر می گوئید ایران تاریخ فلان داشته، از کجا به بعد را می گوئید ایران و از کجا به بعد را می گوئید ایران نیست؟ از لحاظ جغرافیایی عرض می کنم؟ آیا افغانستان جزء ایران به حساب می آید؟ در زمان ساسانیان ایران یک وسعت دیگر داشته است؟ زمانها مادها و یا اشکانیان یک وسعت دیگر داشته، زمان سلجوقیان یک وسعت دیگر داشته و زمان قاجاریه وسعتی دیگر… روی هر کدام انگشت بگذارید و بگوئید این وسعتی که در آن زمان بوده، ما می گوئیم این ترجیح بلامرجع است و منطق ندارد. مثلاً فرض کنید، الان ابن سینا را ما ایرانی به حساب می آوریم ولی جالب این که در ازبکستان نیز برای ابن سینا بزرگداشت می گرفتند چون معتقد بودند مال آنهاست، چرا؟ می گفتند که ابن سینا درست است که در همدان به دنیا آمده ولی تمام عالم و آدم می دانند که تمام تحصیلاتش را در بخارا انجام داده است و بخارا نیز متعلق به ماست (متعلق به ازبکستان)، خوب حالا ابن سینا بخارایی است یا ایرانی، بخارا که اکنون جزء ایرانی نیست واصلاً این نزاع را با چه متدولوژیای می توان فیصله داد؟
و یا مثلا ابوریحان بیرونی، بیرون کجاست؟ متعلق به خوارزم است و خوارزم کجاست؟ خوارزم الان در ترکمنستان قرار دارد و حالا سؤال این است که ابوریحان بیرونی ایرانی است یا غیر ایرانی؟ بله ممکن است شما بگوئید که آن زمان جزء ایران بوده است ولی اگر آن زمان پادشاه زور داشته و توانسته آنجا را نگه دارد آیا این ایران می شود و بعد که پادشاهی ضعیف آنها را از دست داد آنها نا ایرانی شدند؟
ببینید متدولوژی تحقیق آکادمیک این نیست، شما نمی توانید چیزی که مرز جغرافیایی، تاریخی، روانشناسی و جامعه شناسی اش مشخص نیست را این چنین مورد تحقیق قرار دهید.
◇منبع: مصاحبه با وبسایت آفتاب نیوز