سوالی که ذهن مرا در این روزها بسیار درگیر کرده است این است که چرا روشنفکران ایرانی تحصیل کردگان و نخبه گان ایرانی در چندین دهه متمادی شاید بیش از یک قرن هنوز نتوانستند در هیچ اموری در کلیت فرهنگ و سیاست و مدیریت نوگرایی نقش ایفا کند؟ واقعا برایم سوال عجیبی هست چگونه میشود اینهمه نویسنده و نظریه ساز و نظریه پرداز در نهایت به انزوا فکر میکنند و همیشه بعد از کلی جدال با امور و افکار واپسگرا دچار یاس و ناامیدی و منزوی میشوند و به نظرم میسوزند و حیف میشوند و به راحتی میتوان گفت حتی در یک قرن گذشته هر چه روشنفکر ایرانی از تمامی گرایشهای فکری ساخته و رشد داده و در نهایت نابود شده و هیچ فکر نویی را نتوانسته به سرانجام برساند.
هر چقدر فکر میکنم در نهایت به این جواب رسیدم که یک قرن گذشته بویژه نیم قرن اخیر جهان، جهان سیستمها، بوده و اما روشنفکر ایرانی دغدغه اش رفتار فردی انسانها بوده!بگذارید روشن کنم در جهان غرب وقتی انسان شرقی را به خود میپذیرد فرض کنید انسانهای نه چندان متمدن و باهوش و اموزش دیده مدنی. بلکه انسانهای عادی جهان شرقی که در کشورهای خودشان کمترین دغدغه شان مدنی زندگی کردن و منظم بودن و منصف بودن هست اما به محض ورود به غرب به یکباره کل فکر و رفتارشان سیستماتیک میشود و همه چیز را رعایت میکنند و نه اختلاسی نه کلاهبرداری و نه بزهکاری و نه فرار مالیاتی و نه اسیب به محیط زیست و نه عدم رعایت حقوق دیگران.
انگاری اینان صد سال است نسل اندر نسل در غرب به دنیا امده اند. این همان” نقش سیستم” در زندگی فردی انسانهاست. روشنفکر ایرانی در یک قرن گذشته بجای ایجاد یا اثرگذاری در جهت ایجاد یک سیستم نوگرا و منظم برای تمامی شهروندان، تمامی هم و غم خود را در جهت اصلاح رفتار فردی، اطرفیان و باورهای سنتی کرده اند. انها راه اشتباهی رفته اند. در جهان یک قرن اخیر این سیستمهای مدیریتی هستند که برای شهروندان راه و چاره منظم و عاری از دیدگاههای منفی و رفتاری ایجاد میکنند نه رفتارها و علایق شخصی انسانها.
در اسپانیای جهان غرب انسان غربی هم گاو بازی میکند و هم جشن گوجه فرنگی راه می اندازد. شاید برایمان خرافاتی بیش نباشد
شاید برایمان خرافاتی بیش نباشد اما همان انسانها در سیستم مدیریتی اسپانیا راه و رفتار متمدنانه و مدنی در پیش میگیرند و زندگی منظم و منصفانه در آن سیستمها از اسپانیا بهشتی ساخته برای هر مهاجر شرقی! دیگر ممالک غربی نیز چنین هست. روشنفکر ایرانی وقت خود را صرف کنکاش رفتار فردی انسانها کرده و در نهایت خودخستگی را گریزی نبوده. اما روشنفکر غربی بدنبال ایجاد و یا اصلاح سیستمهای مدیریتی در تمامی حوزه ها بوده است.