جنبش حق بجانبه زنان در میان ترکان ، خاصه آذربایجان از قدمتی نسبتا دراز برخوردار است که برای مثال کتاب مستطاب دده قورقود را می توان ذکر کرد که مملو از قهرمانی های زنان این مرز و بوم است . به گواهی تاریخ همیشه در پشت مردان دلیر و جسور زنانی نیز حضور داشته اند که مایه افتخار تمدن و تدیین بوده اند . کلدانیه همسر با وفای بابک خرمدین دلیر مرد بی همتای تاریخ ؛ هجر بانو همسر گرانقدر نبی قهرمان مردمی آذربایجان , سریه خانم زن جسور شهرستان ثمرین در زمان حکومت ملی آذربایجان ؛ زینب پاشا زن شجاع تبریزی در عرفه حکومت مشروطه و جنبش تنباکو ؛ تئللی زری مبارز حکومت مشروطه که نظیر این زنان را تاریخ کمتر به یاد می آورد . هر چند که حافظه تاریخی ؛تاریخ هیچ چیز را از یاد نبرده و همه را آن چنان که بوده اند ذکر می کند .
جالب است بدانیم که در تاریخ ادبیات آذربایجان بیتی در ذم زنان سروده نشده .یا حداقل به نظر این داعی نرسیده . اما با کمال تاسف باید گفت که تاریخ ادبیات مثلا ملت فارس زبان مملو از هجو زنان می باشد که به پاره ای از این ترهات اشاره می شود بنگرید .
فردوسی طوسی شاعر معروف در رابطه با زنان چنین می سراید
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به
زنان را از آن نام ناید بلند
که پیوسته در خوردن و خفتنند
که گر لب بدوزی ز بهر گزند
زنان را زبان هم نماند به بند
زنان را ستانی سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای !
منوچهری دامغانی
راست گویند زنان را نگوارد عز
بر نیاید کس با مکر زنان هرگز
از منظومه ویس و رامین
زنان نازک دلند و سست رایند
بهر خو چون بر آریشان بر آیند
اسعد گرگانی
زنان در آفرینش نا تمامند
از این رو خویش کام و زشت نامند
دو کیهان گم کنند از بهر یک کام
چو کام آید نجویند از خرد کام
—
سعدی
زنی نو کن ای خواجه هر نوبهار
که تقویم پارینه نآید به کار
ناصر خسرو قبادیانی
زنان چون ناقصان عقل و دینند
چرا مردان ره آنان گزینند؟
اسدی
زنان چون درختند سبز آشکار
ولیک از نهان زهر دارند بار
هنرشان همین است که اندر کمر
به گاه زیه مردم آرند بر
جامی
زن از پهلوی چپ شد آفریده
کس از چپ راستی هرگز ندیده
اسدی
زن ارچه دلیر است و یا زور دست
همان نیم مرد است هر چونکه هست
در قبال اشعار بالا که از شعرای سلف ادبیات فارسی تقدیم گردید ؛ شعرا و نویسندگان آذربایجانی همیشه با دیده احترام و تکریم به زنان نگریسته اند . به عنوان مثال زینب پاشا که زنی شجاع و تقریبا بی مثل بود را ستوده اند . جالب است در آن عهدی که برخی زنان را در صندوقچه ها به زیارت می بردند وی در برابر زور گویان لب به اعتراض باز می کند و با گرد نمودن یارانی نظیر خود به دفاع از مظلوم بر می آید . (( او با گرد نمودن زنانی مانند خود بر علیه محتکرین قیام نموده و چندین روز بازار را بسته و درب انبارها ی محتکرین را باز و به قحطی و غلا خاتمه داده اند . در این ماجرا حاکم شهر تبریز قائم مقام نامی بود که بنا بگفته معمرین و قدما از طرف زینب پاشا و یارانش مقر حکومت او سنگسار شده است . زینب پاشا زنی شجاع و جسور بوده و مانند لوطیها ی محلات به قهوه خانه ها رفته و در مجمع لوطیان می نشسته و صرف غلیان مینموده است .))
بی جهت نبود که برخی از مردان روشن ضمیر از حمایت زنان در آن دوره حمایت کردند . مثلا میرزا فرخ شاعر گمنام دوره ناصری حرکات زینب پاشا را به طرز زیبائی به تصویر کشید ه و بدین سان حمایت خود را از نهضت بانوان اعلام می نماید . بعد ها نیز شعرای چندی منجمله مرحوم هلال ناصری اشعاری در حمایت از اقدامات موثر زینب پاشا سروده که در روزنامه آذربایجان چاپ گردیده اند . به ابیاتی از اشعار زنده یاد هلال ناصری معارف پرور کم ادعا و بی ریای آذربایجانی تمثیل جسته می شود بنگرید .
زینب پاشا الده زوپا اوز قویدو بازار اوستونه
گویا کی دوشمن اوز قویوب اوردوی تاتار اوستونه
چارشابین باغلییب بئله هم چیرمییب قوللارینی
یاشماق ایله توتموش اوزون هم ساللانان یوللارینی
تنظیم ائدیب اوز نقشه سین هم گئتدیگی یوللارینی
فرمان وئریب یولداشلارین اویناتدی اغیار اوستونه
زینب پاشا الده زوپا اوز قویدو بازار اوستونه
گلدی عموزین الدینون مسجد قاباغوندا دوروب
یئتدی نفر یولداش لارین جمع ائیله یوب حلقه ووروب
فاطما نساء , سلطان به ییم و ماه شرف باش اندیروب
جانی بگیم گلمک همان اگلشدی دیوار اوستونه
زینب پاشا الده زوپا اوز قویدو بازار اوستونه…
آی شاه به ییم سن ده یئری دون راسته بازاره طرف
سن ده صفی بازارینی باغلات گیلن قیز ماه شرف
فراش گله ,سرباز گله یار باشینی ائیله تلف
هر کیم گله وییر ییخ گیلن غدداری غدار اوستونه
زینب پاشا الده زوپا اوز قویدو بازار اوستونه ….
شاعران دیگری نیز از آذربایجان بیشتر اوقات به طرفداری از جنبش زنان برخاسته اند . مثلا میرزا تقی خان رفعت تئورسین معاصر و شاعر نوپرداز ؛ خود در شعر معروفش با عنوان عالم نسوان در مورد زنان در نود سال قبل چنین می سراید –
عالم نسوان
مکتوب منظوم
ای خواهر من!
شب است و فکرم
با حملة ناگهانیاش، خواب
از دیده ربوده است… بیتاب،
مشغول خیال و فکر و شعرم…
***
اما که خیال و فکر و انسان
بر نقطة واحدی تمایل
دارند چو برگهای یک کل،
و آن نقطه بود: «جهان نسوان!»
***
این هئیت اجتماعی کور ،
ای خواهر مهربان و محبوب ،
هیهات چه زندگانی خوب،
بر نوع تو داشته است منظور!…
***
محکوم هوا و حرص و شهوت،
مانند اسیر زیر فرمان،
آه، ای زن سرزمین ایران،
دلسوزترین مثال ذلت !
***
عنوان تو زهره، ماه، خورشید :
دوری تو از این جهان سیار!
خواری تو در این دیار خونخوار ،
دلسرد زخود، زغیر نومید!…
***
آنانکه ترا همی زانو ،
در سجده عشق میپرستند،
مانند وحوش دشت هستند
اندر پی صید در تکاپو…
***
صافیت عشق را ندارند،
یک لفظ نمیکنند ادراک ،
از شیوه یک محبت پاک ،
از زهر جگر گدار یک خند…
***
محکوم بموت یا به خسران ،
محروم زلذت حیاتی !
مایوس زحال و هم ز آتی،
ماتمزدة ،تو دخت ایران!…
***
با خویش به گور خواهیش برد،
آن روح نیازمند را زود،
کاندر بریک جماد اگر بود ،
آن جامد الی الابد نمیمرد! …
***
ای خواهر بینوای من، باز
این چیست، به دل مرا پدیدار ؟
دور از سرم، ای خیول افکار !
بوم، از بر من نمای پرواز!…
***
کابوس! بشو از نگاه من دور ،
بگذار شود دمی هویدا،
در ذیل ظلام لیل یلدا،
آن فجر خجسته فر – آن نور
***
آزاد در آسمان چو خورشید ،
بر خطة ما شود درخشان ،
بگذار زنو شود خروشان
در قلب قلوبمان یک امید !
ای خواهر زاد واژگون بخت
بخشای بر این خیال خسته،
شیرازه ء فکرتم گسسته ،
از وهم و خیال در تبم سخت…
***
در هیئت اجتماعی مان
ای خواهر تیره بخت و مظلوم ،
هیهات، چه موقعیت شوم،
بر نوع تو داده است ایران!…
تبریز ۱۱ جوزا ۱۲۹۹
شاعر آذربایجانی ز _ امیرلو نیز بسان اکثریت قریب به اتفاق دیگر شاعران آذربایجانی به مادران و خواهران خود افتخار کرده و اقدامان موثر آنها را ستوده و در شعری این چنین می ستاید
اسکی زمانلاردان بیزیم ائللرده
قادینلارا بوللو، حورمت وارایمیش
آنایا، گلینه، قیزا هر زامان
توکهنمز دهیهرلر، عزتوار ایمیش
تاریخ بویو اولو آتا بابامیز
آنا ایله تانرینی، حاقلی بیلمیشلر
بیر تانری اونونده ایلیب، داها
آنالار اؤنونده، بیراییلمیشلر
ازلدن دیللرده مثل اولموش کی:
«آسلانین ارکهیی، دیشیسی اولماز»
دئیبلرقادینا دییر وئرمهسک
میلتین دهییرلی کیشیسی اولماز
اونداکی باشقالار، قیز اوشاغلارین
دیری، دیری تورپاق آلتدا قویلارمیش
هامان چاغدا بیزیم ائل اوبامیزدا
بخت اولدوزو، آتا قیزین سانارمیش
اوندا کی باشقالار، آروادی قیزی
ساتیردیلار قول تک، پولا بازاردا
یاشایاردی آزاد بیزیم آروادلار
دیز به دیز شرفله، ان افتخارلا
تاریخلرده پارلاق بیر اولدوز کیمی
تومروس آنامیزین، آدی قالمیش دیر
او تومروس کی تبریز، آنا وطنیم
افتخارلی آدین اوندان آلمیشدیر
کور اوغلو نبییه، سس ووروب سسلر
نیگارلار، هجرلر، زینب پاشالار
بوردا زنان لاردا کیشیلر کیمی
استبداد کوکسونه سونگو چالارلار
هنر عالمینده دائم پارلاییب
یوزلرجه مههستی، یوزلرجه پروین
نه گؤزل اثرلر یارادیب بونلار
ظاهری ساپ – ساده معناسی درین
آزاده قادین لار – آزاد کیشیلر
یاشادیب یاشاسین آذربایجانیم
اودلار، دیاریسان، شرف یوردوسان
سن کیمی آنایا، قوربان دیر جانیم.
میرزا علی معجز شبستری شاعر بذله گو ؛ فیلسوف مآب و طنز پرداز آذربایجان در شعر خویش مردانی را که به زنان اجازه تحصیل نمی دهند به باد انتقاد می گیرد و می سراید که
قولاق وئرین سیزه وار بیر ایکی سوزوم باجیلار
گئدین یازین ؛ اوخویون ای ایکی گوزوم باجیلار
در اوایل حیات معجز در ایران خواندن و نوشتن برای دختران از طرف مرتجعین قدغن بود . در رابطه با لزوم سواد آموزی دختران ؛ معجز دهها شعر پر معنی و عمیق به رشته ی تحریر در آورده و آنها را در بین توده های وسیع مردم پخش می نمود . در این اشعار خود معجز با زبان بسیار ساده و عوام فهم دختران و زنان را به خواندن و نوشتن و سواد آموزی فرا خوانده . او بحق یکی از مبارزین سرسخت آزادی زنان بود. چنانکه اشاره رفت معجز در لابلای اشعارش بخش گسترده ای را به تحصیل دختران و با سواد شدن آنها اختصاص داده و در باره آنها با مزاح های ملایم و نمکین تصاویر خاطره انگیز و ماندگاری آفریده است که اکنون با گذشت چندین دهه از وفات شاعر باز زیبائی اش را از دست نداده و همچنان پویا و تماشائی است . خود وی در جایی چنین گوید :
روحی که علیل است؛ کند خسته بدن را
اطفال چو جسمند و زنان روح و روانند
آبادی هر مملکت از دانش زنهاست
چه بر پسران تربیت آموز زنانند .
شاعر شبستری ما تنها به سرودن این گونه اشعار کفایت نکرده و در حضور جمعی از معارف پروران همشهری خود پیشنهاد تاسیس دبستان دخترانه را می نماید . خوشبختانه این پیشنهاد با سرعت دعد مورد توجه واقع گردیده و در راس معارف پروران آن روزی شبستر شاعر بزرگوار در سال ۱۳۰۹ شمسی مدرسه دخترانه ی غیر انتفاعی به نام نسوان را در خانه ای استیجاری دائر می نماید .
آری این خطة زرخیز به گواه دوست و دشمن و نیز به شهادت تاریخ، از دیرباز همیشه مورد توجه و به جهت مقابله باظلم و تعدّی به تجربه جزء اولینها بوده است. اهالی این ولایت فرحانگیز خاصه فرهیختگان تاریخ و فرهنگ آن هیچگاه نسبت بهمسائلی که در سایر بلاد و شهرها نیز اتفاق میافتاد بیتوجه نبوده و بهنحوی از انحا همیشه از مظلوم دفاع کرده و دماغ ظالم را به خاک سیاه مالیدهاند. در تاریخ معاصر نیز چنانکه
گذشت ؛ این امر به وضوح قابل رویت است. مثلاً به هنگام حکومت افرادی چون آصفالدوله و سالار مفخم در خراسان وبجنورد و قوچان اهالی آنجا آزار و اذیب شده و در قبال اخذ مالیاتهای سرسامآور مجبور بهفروش دختران خود میگردیدند، آذربایجانیان نسبت به این عمل تأسفبار و گندزا شاید پیش ازهمگان لب به اعتراض گشودند و با نوشتن مطالب و سرودن شعر و درج خبر با آنها اظهارهمدردی و اعاده حیثیت هم میهنان خود کردند. دامنة ظلم این والیان بیلیاقت چنان گسترده شدکه روزنامه نگاران وقت در حد توان این اخبار را منعکس کرده و خبر چنان داغ شد که مسئله بهمجلس راه یافت و چون از اهمیت فوقالعاده و بالایی برخوردار شد. از «نخستین ماههایتشکیل مجلس اول رسیدگی به ماجرای دختران قوچان یکی از موارد تظلّمخواهی ملت علیهاستبداد کهن و یکی از راههای آفرینش قدرت ملی شد.» نشریات آن دوره ماجرای دخترانقوچان را جزء مسائل مهم خود قلمداد کردند، و چنانکه ذکرش رفت، در این راستا نشریاتآذربایجان نیز پا به پای سایر روزنامهها اخبار فوق را تحت پوشش خود قرار دادند. از اینروزنامهها میتوان انجمن و آذربایجان را نام برد. ملت نیز با دیدن و خواندن چنین حوادثی، بامسئله مخالف بودند و «قرائت روزنامهها در قهوهخانهها و کنار خیابانها و جلسات انجمنهابحث دختران قوچان را بحث روز ملت کرده بود و از راه خواندن و شنیدن و گفتگوی این داستاناحساس همدلی و همبستگی ملی، احساس ملت بودن میآفریدند.» در شماره ۸ مورخهچهارشنبه ۲۲ رمضان المبارک ۱۳۲۵ از سال دوم روزنامه انجمن منطبعة تبریز زیر عنوان«خیالات شیخ چقندر» در مورد بیلیاقتی و بیکفایتی آصفالدوله چنین میخوانیم «نه مثل ماقدری بهتر از حال ما بود حال آنها اما حالا مدتی است که دولت انگلیس ممانعت از این حرکتوحشی کرده و این تجارت کثیرالمنفعه را بزرگان ایران برای جلب منافع شخصی دارند میکنند.من جمله اعلان آصفالدوله در روزنامة ناموس در صفحة غیرت در ستون حمیت در مادةانصاف ذکر میکند عین اعلان را درج میکنیم (اعلان) هرکس غلام و کنیز سفید عوض غلام وکنیز سیاه که قیمتش خیلی ارزانتر است و مناسبتر لازم دارد رجوع بفرمایند اداره که به قیمتخیلی نازل فروش میشود. (آصفالدوله) آدرس در دیوانخانة عدالت مشهدالرضاعلیهالسلام» همچنین در جایی دیگر مکتوبی با عنوان «اظهار تظلم» در روزنامه انجمن چاپکردند که بخشهایی از آن چنین بود:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا که گویم شرح درد اشتیاق
عجبا با وجود این بسط عدالت که عالمی را فرو گرفته و در هر ناحیه حکام و مأمورینیبمصداق آیة شریفه فاذا حکمتم بینالناس ان تحکموا بالعدل در امور تدقیق تحقیق و سعی بلیغدر دفاهیت جمهور مینمایند. سادات در اجرای احکام که اولین وکلای محترم ملی و مأموریندولتی است، هر لحظه بوجه اهم واکمل درصدد ظهور و بروز بر میآورند. کسیرا یارای آن نیستکه به زیر دست خود تعدّی نماید واحدیرا قدرت آن نه که به پائینتر خویش تجاوز کند در هرنقطه ایران عقلاء مملکت مشغول تصفیه خرابیهای لاحق و جبران شکستههای سابق هستند.زمانی همت خود را بران داشتهاند که باید اسرای قوچان استرداد و کسانی که مرتکب این عملقبیح شدهاند مجازات شود و انی عزیمت بر این گماشتهاند که با پست اموال غارتزدگان قراجهداغاخذ و اهالی ستمدیده آنجا از چنگال گرگان آدم خوار خلاص شود…»
با مشاهده سطور بالا دقیقاًمشخص میگردد که آذربایجانیان نسبت به مسائلی که پیش آمده و میآید هیچ گاه بیتفاوتنبودهاند و به نحوی از انحابا ستمدیدگان اظهار همدردی میکردند..در فرجام این اندک نباید پوشیده گذاشت که شاعران آذربایجانی نیز در این راستا پیشتاز بودند کهیکی از آنها مرحوم میرزا جعفر خامنهای بود.
وی یکی از ادبای گمنام و مجهولالقدر ادبیات ترکی، فارسی و عربی بود. آن مرحوم از هماننخستین روزهای برخورد با ادبیات کلاسیک به مطالعه میراث نیاکان پرداخت و دانش و معرفتخود را غنا بخشید. وسعت معلومات وی در ادبیاتمان باعث شد تا نقایض و کاستیهای ادبیاتمعاصر را دریافته و راه نوآوری را در پیش گیرد. افسوس که حضور آن ادیب فرزانه از اواخر قاجارتا لحظات پایان زندگی در صحنه مطبوعات کمرنگ میشود و بدتر از آن اینکه کسی سراغ ایننیکمرد را نگرفته تا فراز و فرودهای تاریخ مشروطه و ادبیات معاصر بلخصوص مکتبتجدد را که خود در بطن آن بوده بنگارد. شعری که در ذیل تقدیم میگردد در مورد ماجرایتظلم دختران قوچان سروده شده و به تحقیق بعد از شعر مرحوم دهخدا یعنی حدود سه ماه بعداز نشر آن سروده شده که اینک تقدیم میگردد.
تصنیف
از زبان دختران بفروش رفته قوچان و اسرای ترکمان به وزن تصنیف معروف (ای خدا لیلی یارما نیست)
دخترها هم آواز
ندانیم این فلک را چیست منظور
خدا آخر جرم ما چیست
که از اوطانمان بنموده مهجور
خدا آخر جرم ما چیست
سپس با روسیانمان کرده محشور
خدا آخر جرم ما چیست
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
* * *
امان از دست حکام جفا کیش
خدا آخر جرم ما چیست
که پندارند ما را بندة خویش
خدا آخر جرم ما چیست
ندارند از جزا و حشر تشویش
خدا آخر جرم ما چیست
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
* * *
گه اینان در هلاک ما بکوشند
گهی ما را بروسان میفروشند
بباطل جمله چشم از حق بپوشند
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
یک نو عروس چهارده ساله تنها
صبا گر بگذری از کوی جانان
بگو با یار من کای سست پیمان
عروست گشته هم بزم رقیبان
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
چه شد رسم وفا، یاری زماکن
بجانم رحمی از بهر خدا کن
بیا از چنگ اغیارم رها کن
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
صبا از ما بگو شاه عجم را
بخوان شاها حدیث معتصم را
سزاده ظالمان بد شیم را
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
شها ما دختران اردشیریم
تمام از نسل شیران دلیریم
بعهدت لیک روسانرا اسیریم
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
دخترکی هفت ساله تنها
کجا هستی؟ پدر جان، داد مارس
که مرد از غصه مادر، خواهر از پس
به غربت ماندهام تنها و بیکس
هفده و هجده و نوزده و بیست
ای خدا آخر جرم ما چیست
فیشهر رجب ۱۳۲۵
منابع و ماخذ :
مکر زنان و احوالات زینب پاشا ؛ از انتشارات کتابقروشی فردوسی تبریز – بی تا – از نویسنده ی ناشناس به زبان ترکی – فارسی – ص۲۳- تبریز
یادداشتهای شخصی نویسنده این سطور رضا همراز
آذربایجان و مکتب تجدد – تاریخچه شعر نو در آذربایجان – رضا همراز چاپ ناشده . ملخصی از این کتاب طی مقاله ای در فصلنامه ی وارلیق به سال ۱۳۷۸ در تهران چاپ گردیده .
آذربایجاندا قادین حرکاتیندان اورنگ لر – رضا همراز – قابل رویت در چندین سایت اینترنتی
زینب پاشا عصیانیندا آتلی شاه به ییم – رضا همراز – فصلنامه ی بین المللی آذر ترک – کانادا ؛ شماره ۵ آگوست ۲۰۰۸
عناصر نژاد پرستانه در ادبیات فارسی – آیدین ساراشلی – مجله ایلدیریم ، ایکینجی ایل ، اوچونجو سایی ، فورال ۲۰۰۰ مونترال
میرزا علی معجز و تحصیل زنان – پروفسور زهتابی – هفته نامه ی شمس تبریز – شماره ۱۲۶ چهارشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۰ – تبریز
حکایت دختران قوچان در آثار شعرا و نویسندگان آذربایجانی – رضا همراز – شماره نوروزی هفته نامه شمس تبریز ۱۳۸۰- تبریز
موعجوز دیوانی – حسین علیزاده ؛ دو جلد ؛ باکو- ۶۲۰۰
میرزا علی معجز شبستری – محمد علی نقابی ؛ چاپ نشده ( این کتاب به زبان فارسی نوشته شده و در آن نویسنده کوشیده فراز و فرودهای شاعر را بازگو نماید – با تشکر از استاد نقابی به جهت در اختیار گذاشتن این اثر دستنویس )