- علل شیطنت های تهران در مناقشه قاراباغ و احتمالات پیش رو
- پروژه ساخت دولت ملت واحد با سیاست تک زبانه سازی کشور و انهدام ملت آذربایجان و دیگر ملل غیر فارس، پدیده طبیعی و حقیقی ملیت تورک آذربایجانی،عرب، بلوچ و …را به امری امنیتی سیاسی تبدیل کرد و هرگونه دفاع از حقوق ملل، مساوی با تجزیه طلبی و دشمنی با حکومت تهران تلقی شده، فعالان و آزادیخواهان ملت های غیر فارس سرکوب و هرگونه امکان توسعه و ارتقای ملی آذربایجان جنوبی ممنوع گردد.
تحت چنین شرایطی استقلال نیمه شمالی آذربایجان که میتوانست فرصتی برای افزایش مناسبات سیاسی با قفقاز و توسعه اقتصادی کشور باشد، در دستگاه سیاست گذار دولت هاشمی_رفسنجانی خطر و تهدید فرض شد و اشخاصی چون حداد_عادل و ولایتی در ردای ایرانشهری های حکومتی سیاست خصمانه علیه حکومت آذربایجان را تجویز و هدایت کردند.
در جنگ قاراباغ در شرایطی که غرب هر دو کشور ارمنستان متجاوز و آذربایجان مدافع را به بهانه جلوگیری از گسترش جنگ تحریم نظامی نمود، ارمنستان با تسلیحات روسیه تجهیز و یک پنجم خاک آذربایجان را اشغال کرد. سایر نیازهای ارامنه از جمله مواد غذایی و سوخت فسیلی نیز توسط حکومت تهران تامین میشد که مصداق بارز آن پروژه تامین گاز ارمنستان با خط لوله گاز 36 اینچی میباشد.
گفته میشود طی دهه های بعد تسلیحات روسی بیشتری از مرزهای ایران به ارمنستان ارسال گردید.
به این ترتیب دو کشوری که میتوانستند دوست و متحد باشند، در سایه سیاست های تورک ستیزانه و نگاه امنیتی تهران، به رقابت و نهایتا تخاصم کشیده شدند.
در واقع ریشه دشمنی حکومت تهران علیه آذربایجان را باید در دشمنی تهران علیه آذربایجان جنوبی جست.
طی سه دهه دولت آذربایجان توانست با وجود تداوم اشغال قاراباغ، وضعیت خود را تثبیت نموده، با انعقاد قراردادهای مهمی چون خط لوله باکو-تفلیس-جیهان و “نابوکو” به یکی از رقبای نفتی و گازی حکومت تهران تبدیل شود و اقتصاد خود را بازیابد.
در مناقشه بر سر سهم خواهی از خزر نیز آذربایجان با فعالیت حقوقی و قانونی دقیق و اتخاذ دیپلماسی پیگیر، توانست دیگر همسایگان خزر را با خود همراه نماید و روش تقسیم بستر دریا بر اساس خط عمود بر ساحل که مطلوب نظر آذربایجان بود، مورد پذیرش دیگر کشورها قرار گرفت و بخاطر مُحدب بودن ساحل آذربایجان و مقعر بودن ساحل ایران، سهم آذربایجان از خزر دو برابر ایران شد (حدود 24 درصد مقابل حدود12 درصد).
آذربایجان پس از تثبیت سیاسی و توسعه اقتصادی، جهت تامین تجهیزات نظامی لازم برای آزادسازی مناطق اشغالی از متحد سنتی خود تورکیه و اسرائیل بهره برد که خوشایند حکومت تهران نبود.
مناقشات ناشی از پروژه جاده ابریشم جدید
این پروژه شامل بیش از هفتاد کشور جهان بوده، دارای بودجه ای عظیم حدود 5 تا 10 هزار میلیارد دلار( دویست و پنجاه برابر درآمد نفتی ایران در سال 1400) میباشد.
اهمیت اقتصادی سیاسی خطوط ترازیت بخش اوراسیاسی پروژه بر رقابت دو کشور افزود.
همانطور که در تصویر مشخص شده، مسیرهای ترانزیت شمالی که از طریق روسیه، اوکراین، استونی، لتونی و .. به اروپا منتهی میشد، در سایه جنگ اوکراین و تحریم روسیه معلق گردید.
مسیر عبوری از آذربایجان به گرجستان و دریای سیاه نیز با تردید روبروست چرا که در صورت پیروزی روسیه در جنگ فعلی، این کشور حتما به گرجستان حمله خواهد کرد و در صورت شکست روسیه نیز گرجستان برای آزادسازی اوستای جنوبی و آبخازیا از اشغال نیروهای طرفدار روسیه، احتمالا وارد جنگ خواهد شد. در حال حاضر روسیه عملا از پروژه محروم شده است چرا که همسایگان روسیه در مسیر پروژه جاده ابریشم یا عضو ناتو میباشند یا متحد جدی ناتو و دشمن روسیه.
تحت چنین شرایطی مسیر ایران علی رغم زیرساخت های ویران این کشور، اهمیت مضاعفی میتواند داشته باشد به شرطی که دالان “زنگه زور” میان نخجوان و آذربایجان ایجاد نگردد وگرنه پروژه جاده ابریشم از مسیر قزاقستان-خزر-آذربایجان به ترکیه و اروپا ختم خواهد شد که تهران را از میلیاردها دلار درآمد و امتیازات سیاسی امنیتی پروژه محروم و همزمان آذربایجان را به مرکز ثقل این پروژه عظیم تبدیل خواهد کرد با منافع سیاسی اقتصادی بیشمار.
ضمنا این دالان ترکیه را بدون نیاز به ایران به آسیای میانه متصل خواهد نمود که در تقویت و یکپارچگی اتحاد توران بسیار مهم است.
اتحادیه ای که ایران بخاطر سیاست های تورک ستیزانه اش آن را تهدید جدی برای خود تلقی می نماید.
نهایتا تمام این رخدادها دو کشور هم مذهب را به تخاصم جدی کشاند و جنگ رسانه ای و نبرد امنیتی بین دو کشور به طرز بی سابقه ای افزایش یافت که به حادثه ترور در سفارت آذربایجان منجر شد.
بسیاری بر این باورند که ترور نماینده مجلس آذربایجان نیز به دستور دولت تهران و توسط تروریست های نیابتی صورت گرفته که به بازداشت گسترده تر مزدوران و نیروهای نیابتی تهران یعنی گروه حسینیون منجر شده است.
سناریوهای احتمالی در سیر مناقشات:
یک: کاهش مناقشه و عادی سازی روابط
دو: تداوم/ تشدید جنگ رسانه ای و نبرد امنیتی
سه: اغاز جنگ_نیابتی علیه آذربایجان با بهره گیری گروه های مزدوری همچون پکک، پژاک، #حسینیون و …
چهار: آغاز جنگ تمام عیار و مستقیم
سناریو اول یعنی عادی سازی روابط فعلا ممکن نیست چرا که عوامل ایجاد تنش که در متن اشاره شده هنوز پاربرجاست.
سناریو چهارم یعنی حمله به آذربایجان نیز ممکن نیست چون با واکنش مشترک آذربایجان و ترکیه در شمالغرب و احتمالا #پاکستان در جنوبشرق مواجه خواهد شد. اسرائیل و عربستان (علی رغم مصالحه موقت با تهران) علیه تهران وارد مناقشه خواهند شد. ضمنا آذربایجان میتواند با تعمیق قراردادهای نظامی به ایجاد پایگاه های مشترک با متحدین اصلی خود در شمال آراز اقدام نمایدکه تبعات جدی برای دولت تهران خواهد داشت. در شرایطی که کشور نیمه ورشکست است و حکومت تهران هم مشروعیت خود را طبق برخی نظر سنجی ها نزد هشتاد درصد مردم از دست داده و ملل غیر فارس از جمله بلوچ ها نیز رسما حکومت تهران را نفی می کنند، با توجه به اینکه ده ها میلیون تورک آذربایجانی در جنوب آراز آذربایجان شمالی را بخشی از خود میدانند، آغاز چنین جنگی علیه آذربایجان یعنی خودکشی تهران.
بنابراین جنگ مستقیم با وجود تمام های و هوی های رسانه های و تهدیدهای برخی افراد افراطی، رخ نخواهد داد.
جنگ نیابتی هم زمانی میسر است که این نیروها از خارج از مرزهای ایران اقدام نمایند وگرنه جنگ مستقیم فرض میشود در نتیجه این نیروها باید در خاک ارمنستان یا درون خاک آذربایجان در قاراباغ اشغالی مستقر شوند این مساله ممکن است اگر که ارمنستان قصد تداوم ماجراجویی داشته باشد. اما بنظر میرسد تمایل پاشینیان به تداوم جنگ کم است بنابراین جنگ نیابتی ممکن است رخ دهد اما بشکل محدود.
در واکنش به چنین قدامی آذربایجان بیکار نخواهد نشست و به یاری متحدین خود تورکیه و اسرائیل به خنثی سازی تروریست ها اقدام خواهد نمود و جنگ رسانه ای علیه تهران را شدت خواهد داد و احتمالا بیاری متحدین خود دست به اقدام متقابل مشابه در برخی مناطق جنوبشرق و غرب ایران بزند.
جنگ رسانه ای حتما تشدید خواهد شد چرا که موجب تغییر تمرکز بخشی از مردم معترض ایران به سوی این مناقشات و تضعیف مخالفان حکومت تهران میشود.
این مساله بردی ارزشمند با حداقل هزینه برای ج.ا و باختی بزرگ برای اپوزیسیون مرکزگرا محسوب می گردد.
ضمنا جنگ رسانه ای تهران و آذربایجان بر حرکت ملی آذربایجان جنوبی تاثیر مثبتی خواهد داشت و به افزایش بیداری ملی منجر خواهد شد.
نبرد امنیتی علیه آذربایجان با هدف تضعیف آذربایجان و بازداشتن از اتحاد با اسرائیل تداوم خواهد یافت. این نبرد برای آذربایجان تبعات منفی خواهد داشت اما در دراز مدت به ضرر دولت تهران تمام خواهد شد چرا که آذربایجان بخاطر متحدین مهم منطقه ای و حضور دهها میلیون شهروند تورک آذربایجانی در ایران، دست بالاتر را در این نبرد خواهد داشت.
ضمنا تاثیر تشدید نبرد امنیتی دوکشور بر حرکت ملی منفی خواهد بود و ممکن است فضای فعالیت برای فعالین حرکت ملی آذربایجان جنوبی را محدود و پرخطر نماید.
رسول معینی راد