به همه دوستان و تعقیب کنندگان این بحث ها سلام عرض می کنم و آرزوی سلامتی دارم چهارمین بحث اسلامیت و تورکیت با شما عزیزان در میان می گذارم ما در بحث پیشین به اینجا رسیدیم که تورک ها به خاطر دیدن مفاهیم مشترک بین اسلام و مفکوره تورک من جمله علم، عدالت، وحدت، برابری و مبارزه با ظلم و دیگر مفاهیم اسلام را با جان و دل پذیرفتند و از هیچ حمایتی در گسترش اسلام دریغ ننمودند در راه آن پیکار نمودند و لقب سیف الاسلام را از آن خود کردند تورک ها هم تمام سرمایه ی فکری معرفتی خودشان را صادقانه خالصانه به جهان اسلام بمنزله ی تحفه ای میراثی تقدیم نمودند میراث عالم تورک به عالم اسلام عبارتند از : ۱. فلسفه۲. حکمت۳. عرفان و مولتی کولتورالیسم۴. متودولوژی علم۴. فنون حکمداری به جهت مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم و اقامه عدالت
از قدیم گفته اند ما اینها را یک به یک با شما در میان خواهیم گذاشت بدوا از فلسفه یا با فلسفه شروع خواهیم کرد از قدیم گفته اند فلسفه مادر علم ها و سرچشمه معرفت هاست فرض کنیم معرفت ها در گذر زمان از فلسفه جدا شده اند و این جدایی و استقلال را جشن گرفته اند فرزند شاید از مادر جدا شود ولی مادر که از فرزند جدا نمی شود جان مادر فرزندش است حق مادر بر فرزند مثل حق خدا بر بنده است لذا فلسفه که از علوم و معارف جدا نشده اروپا پیش از پیشرفت و هر نوع رنسانس در قرن شانزدهم بدوا در فلسفه اش تغییراتی ایجاد کرد نگرشش را نسبت به عالم و آدم عوض کرد سایر علوم و معارف هم فلسفه را بعنوان رهبر ارکستر رنسانس پذیرفتند و هارمونی واحدی ایجاد کردند و به سمت مدرنیته و پیشرفت حرکت کردند یعنی علم به یاری فلسفه شتافت .از جهان تورک، فلسفه توسط فارابی و ابن سینا؛ حکمت توسط قوتادوغوبیلیک خاص حاجب یا یوسف بالاساغونلو؛ عرفان توسط شامانیزم و شمن ها، مولتی کولترالیسم توسط توره و رسوم و عرف تورکان، متدولوژی علم توسط خوارزمی و ابوریحان بیرونی؛ فنون حکمداری توسط امپراطوران تورک، خاقان های تورک و سلاطین تورک در جهت اقامه عدالت و مبارزه با ظلم به جهان اسلام سرازیر و سرزیر شده است ما ابتدا از فلسفه شروع خواهیم کرد:
ما از فارابی شروع خواهیم کرد فارابی در سال ۲۵۹ه /۸۷۰م در فاراب خراسان آن زمان که شهری تورکی بوده و اینک شهری در قزاقستان است از مادر متولد می شود و در سال ۳۳۹ه/۹۵۰م در سن هشتاد سالگی جهان پر برکت خود را عوض می کند. فاراب شهری تورکی و تورک نشین بوده و فارابی منتسب به آن شهر در خانواده ای تورک پرورش می یابد به دربار سامانیان راه و رخصت داشت سپس به دربار خلیفه عباسی المقتدر در بغداد هم راه داشت سپس به دمشق دربار حمدانیان می رود سیف الدوله حمایت خاصی از فارابی داشت در دربار حمدانیان با متنبی شاعر بزرگ عرب دیدار می کند تاثیرات لازم را در انتقال مفکوره تورک و حکمت های جهان تورک در او می نهد متنبی یک حلقه انسانی در انتقال حکمت تورکی به جهان عرب بوده همان متنبی که مولانا دور از چشم شمس دیوان او را می خواند و حکمت هایش را می خواند همان متنبی که سعدی به وفور و فراوانی از متنبی اقتباساتی نموده بدون آن که از آن بزرگ نامی برده باشد . برخی از نمونه اقتباسات سعدی از متنبی عبارتند از :من یهن یسهل الهوان علیه*مالجرح بمیت ایلام
کیمسه آلچاق دیرسیز اولسا او آلچاقلیغا دیرسیزلیه عادت ائلر نیه کی اولونو یارالاماغینان اولو اینجیمز بو سایاقدادا سعدی دئییر از ملالت چه غم خورد سعدی*مرده از نیشتر مترسانش اولونو بیزلمکدن قورخودماابن خلکان در کتاب وفیات الاعیان می گوید:
ابونصر محمد بن طرخان اوزلغ الفارابی الترکی الحکیم المشهور صاحب التصانیف فی المنطق و الموسیقی و غیرهما من العلم کان رجلا ترکیا ولد فی بلده فاراب و نشا بها . ابونصر محمد بن طرخان اوزلغ فارابی تورک حکیم مشهور صاحب تصنیف های زیاد در منطق و موسیقی و علوم دیگر مردی بود تورک در شهر فاراب زاده شده و در آنجا پرورش یافته است. در هر حال لباس تورکی می پوشید و کلاه تورکی می گذاشت یاقوت حموی در معجم البلدان و خوانساری در روضات الجنات فارابی را تورک می داند اینگونه فهم می شود که در تورک بودن فارابی کوچکترین شک و شبهه ای نیست لذا چگونه می توان چشم پوشی کرد از پاره ای عالمان مزدور و مورخان مغرض که فارابی را فارس دانسته اند با جعل تاریخ در فارسی جلوه دادن وی جهد بی توفیق و رنج افزون برده اند گناهشان البته سنگین و سهمگین است. البته شخصیت های بزرگ و وزین متعلق به همه جوامع بشری هستند ابوالفرج الاصفهاتی کتاب الاغانی را به فارابی تقدیم می کند.
خلاصه سخن این که فارابی تورک بوده است و منظومه فکری اش مفکوره تورک بود و بزرگترین فیلسوف جهان اسلام است هم فضل تقدم دارد یعنی پیشتر از همه فیلسوفان عالم اسلام است هم تقدم فضل دارد به جهت احاطه و فضلش بنیانگذار یک مکتب فلسفی کامل است الکندی هر چند معاصر و مقارن با وی در اندلس بود با همه شهرتش نتوانست واضع مکتب گردد به پای او نرسید و همچو او نتوانست موثر افتد چرا که نتوانست مکتبی فلسفی را بنیان نهد در حالی که فارابی یک نظام فلسفی بنیان نهاد خطا نمی کنیم اگر بگوییم : نقشی که افلاطون در غرب بازی کرد فارابی در شرق بازی نمود فارابی استاد ابن سینا بود ابن رشد از او تاثیر پذیرفته بود اگر ارسطو معلم اول بود فارابی معلم ثانی لقب گرفت زندگی اجتماعی اش بسان زندگی علمی اسپش زیبا بود خیلی زاهد و قانع بود به دنیا وقعی نمی نهاد باغی داشت که در انجا بیل می زد و امرار معاش می کرد شب ها در چراغ گزمه ها به مطالعه می پرداخت مسرف نبود خلاصه سخن این که در دولت عقل، چون شاهان در دولت معیشت یومیه چون فقراء زندگی می کرد به یاد می آورم در تاریخ فلسفه آمده است از همسر سقراط پرسیدند سقراط چه کرد گفت سقراط برای جامعه یونان فخر برای خانواده خود فقر آورد فارابی چون سقراط بود آثار و تفکرات فارابی از گزند و تحریفات و جعلیات زندقه، دهریون، مزدوکیون و شعوبیه در امان مانده است فارابی آثار زیادی نوشته است تماما به خاطر عشق به اسلام به زبان عربی بوده است: ۱. طوبیقا یا جدل۲. ریطوریقا یا خطابه۳. بوطیقا یا شعر ۴. سفسطه۵. ارغنون۶. اخلاق نیقوماخوس۷. العلم الطبیعی۸. الاثار العلویه۹. متافیزیک ۱۰. الجمع بین رایی الحکیمین ۱۱. آراء اهل المدینه الفاضله ۱۲. سیاسات المدینه ۱۳. صناعه علم الموسیقی۱۴. احصاءالعلوم فارابی در تمام زمینه ها کتاب نوشته است تنها میدان طب را برای بوعلی سینا رها نموده او هم بسان فیلسوف تورکی دیگر در ان میدان بسی ابداعات داشته است. در کتاب الجمع بین رایی الحکیمین افلاطون و ارسطو را آشتی داده و سر یک سفره می نشاند. در نوشتن دائره المعارف نخستین عالم تورک جهان اسلام می شود کلام و فقه دا بمنزله علومی در آن وارد می کند متدولوژی وی در احصا العلوم مورد تبعیت بزرگان تورک دیگری چون کاشغری در جمع دیوان اللغات می شود گفته اند مفاهیم تصور و تصدیق را در منطق او ابداع نموده است به جای قدیم و حادث از واژگان واجب و ممکن استفاده کرده است تلاش های فارابی در منابع اخلاق یعنی عقل عملی راهی باز کرد برای خواجه نصیر در منابع عقل نظری چشمه هایی باز کرد برای ابن سینا. چون عقل نظری مدرک کلیات بود و برای رساندن انسان به سعادت نیاز بود هرچند بعدها در فلسفه نامینالیست ها منکر کلیات شدند به جرات می توان گفت در جهان اسلام هیچ تفکری وجود ندارد که از فارابی متاثر نباشد نشانی و علامتی از او نتوان یافت. فلسفه فارابی فلسفه ای سیاسی بوده یعنی سیاست مدن بر همین اساس تفکرات سیاسی وی در ۳ کتاب آمده است: آراء اهل المدینه الفاضله ۲. کتاب السیاسه۳. سیاسات المدینه مهمترین اثری که ما اینجا بدان اشاره خواهیم کرد آراء اهل المدینه الفاضله است من از متن اصلی و اوریجینال کتاب یعنی عربی بهره برده ام زیرا ترجمه ها متاسفانه مغرضانه و آلوده به افکار شعوبی، شوئینزمی و ایرانشهری است در حالی که در متن اصلی چنین تفکری وجود ندارد مدینه در آنجا یعنی جامعه، جامعه ای که آدمی می تواند در آنجا به سعادت دست یابد فارابی به خاطر داشتن مفکوره تورکی میراث برجای مانده از توره(رسم و عرف) را با محصولات یونان و تفکر اسلام درهم آمیخته و بنیان فکری مدینه ای را پی افکنی می کند کتاب آراء اهل المدینه الفاضله توسط مستشرق دکتر دیتریشی استاد دانشگاه برلین در سال ۱۸۷۵ در چاپخانه لایدن چاپ می شود برای نخستین بار در جهان اسلام سال ۱۹۰۶/۱۳۳۴ در مصر چاپ می شود. مدینه فاضله چه می گوید؟ کتاب آراء اهل المدینه الفاضله فلسفه تورکان مسلمان در سیاست ورزی است برای برپایی قیزیل آلما یک پایه معرفتی فلسفی به شمار می آید بدون فلسفه نمی توان قیزیل آلما برپاکرد ائلمان های معرفتی و غیر معرفتی دارد فارابی بعنوان یک فیلسوف تورک مسلمان در کتاب آراء اهل المدینه الفاضله پایه های معرفتی فلسفی قیزیل آلما را بنیان می نهد اگر دکتر سید جواد طباطبایی می گفت من زیر دست ایرانیان دو عصا باید بگذارم یکی فارابی دیگری فیلسوفان غرب مثل هگل و هیوم و …مانده ام چکار کنم طبیعی بدیهی است که او نتواند این پارادوکس را حل کند زیرا فارابی مفکوره تورکی دارد نهایتا از آن ایران ترکی با حاکمیت تورک بیرون می آید نه ایران فارس با حاکمیت فارس البته او هم این را نمی خواهد چرا که سید جواد طباطبایی اتحاد ایران را در ذیل زبان فارسی می داند و زبان های دیگر نباید ابراز وجود کنند خوب اندیشه فارابی به آن رخصت نمی دهد.یعنی ائلمان ها و مولفه های درون مدینه فاضله اجازه من جمله عدالت اجازه رواداشتن چنین تبعیضی را نمی دهد در هر حال مدینه فاضله همان اتوپیاست هر ملتی بخواهد صاحب تمدن شود باید در عالم معرفت، تئوری مدینه فاضله بیافریند و مدینه فاضله مسبوق به یک خیال بزرگ است آن را فارابی خلق کرد فارابی بعنوان فیلسوف تورک مسلمان از منظر هرمنوتیکی واجد مفکوره تورکی است که به منزله میراثی به عالم اسلام تقدیم می نماید مدینه فاضله در منظر فارابی جسمی دارد و قلبی هر کدام واجد صفاتی است همچنان که قلب حاکم بر جسم است ایستادنش مساوی با ایستادن بدن است رییس هم قلب مدینه فاضله است. در رییس فضائل و معقولات یکجا جمع شده در مفکوره فارابی دو نوع رییس وجود دارد رییس اول رییس غیر اول رییس اول همان پیغمبر است پس از وی تمام روسای جهان اسلام و تورک غیر اولند بدیهی و طبیعی است فارابی در دل تمدن اسلامی داشت زندگی می کرد ابن سینا حتا به پیغمبر سان می گفت یعنی سنتگذار از اینجا مدینه فاضله شروع می شود.
دکتر عبدالغفار بدیع