فلسفه ملی تورکی اسلامی مقابل فلسفه غربی 1
زاهدا یؤخ بيزده اصلا سن دئين زهد و ورع،*عشق بازلیق ائتميشيک، باشقا هنر آز ائتميشيک
هر گؤل اؤزلو دلبر اؤچون بيز وفا گوسترميشيک،*عشقی نين گلميش بلاسیندان حذر آز ائتميشک.
ای فضولي! شهره ی عالم اۏلوبدور عشقيميز*کيمسه نی گيزلی بو سِردن باخبر آز ائتميشيک.
یکی از مواریث تورکان مسلمان به جهان اسلام فلسفه بوده است توسط فارابی سرازیر و سرریز شده است فلسفه وی به دلیل قابلیت و فاعلیت و مکملیت، مستحق عنوان فلسفه ملی تورکان مسلمان است علیهذا فلسفه ملی تورکی اسلامی منبعث از اندیشه های فارابی و برخاسته از مدینه فاضله بعنوان نخستین فیلسوف تورک جهان اسلام یک فلسفه کامل است این فلسفه نسبت به روابط چهارگانه مشهور خدا و انسان و طبیعت و همنوعان واجد تئوری است در این فلسفه خدای فعال، مالک، جمیل، احد و واحد و ازلی و ابدی پرستش می شود.
انسانی اخلاقی ملی متکی بر زبان تورکی و شریعتمدار مبتنی بر اسلام و نهایتا هومانیتار پروردهمی شود طبیعت، دوست و مادر است باید با او مهربان بود و رابطه خصمانه نباید داشت همنوعان در یک مدینه فاضله با رهبری رئیسی حکیم، عالم به توره، خطیب، شجاع زندگی می کنند باید برای برپایی آن مدینه با دشمنان مدینه فاضله در 4 جهت جهل، فسق، متبدله، ضاله ستیز کنند روحیه تعاون بر تکتک اعضای مدینه فاضله حکم فرماست این فلسفه مقابل تمام فلسفههای غربی و برخی فلسفه های خواب آور و بی خاصیت داخلی است غرب با نگاه غارتگرانه و رویکرد جنایتکارانه و سوء استفاده از فلسفه و علم در دل نظام کاپیتالیستی به جهان تورک و اسلام حمله برده است.
فلسفه انسانی (هومانیتار) ملی تورکی در برابر فلسفه ابزار انگار و سودگرای غربی است نگاه ها و عمل ها در هر دو متفاوت و متباین است. زیرا در فلسفه فارابی و دوستان وی من جمله ابوریحان بیرونی طبیعت، دوست است طبیعت، مادر است بر اساس اسطوره های تورکان باستان. با طبیعت نباید خصمانه رفتارکرد فلسفه غربی خدایی فاقد اختیار، بازنشسته، انسانی فاقد معنا، بیمار، سودانگار، ابزارانگار، زیاده خواه، مصرف گرا با طبیعتی تخریب شده، محیط زیستی آلوده، جامعه ای پریشان، تاجر مسلک دارد که هر نوع تجارتی را مشروع می داند از مواد گرفته تا اعضا و جوارح انسان و حتی خود انسان و بهره کش جنسی از انسان با حاکمانی ماکیاول خواه و جنایتکار و غارتگر به تعبیر ابی العلای معری فیلسوف عرب نشکو الزمان و ما اتی بجنایه * و لو استطاع تکلما لشکانا/ و به تعبیر متنبی: شر البلاد مکان لا صدیق به*و شر ما یکسب الانسان ما یصم -ولی در غرب، فیلسوفی به نام فرانسیس بیکن (فرانسیس بیکن (Francis Bacon) سیاستمدار، دانشمند، حقوقدان و نویسنده انگلیسی، قرن 16 میلادی به عنوان پیامبر علم جدید و بنیانگذار فلسفه علم ظهور می کند. بسیاری وی را محور اصلی تحول فکری در قرون وسطی میدانند تا جایی که او را از بانیان انقلاب علمی میشمارند و پایان سلطه کلیسا بر تفکر را به اندیشههای او نسبت میدهند.- جان درایدن شاعر و منتقد انگلیسی درباره بیکن می نویسد: جهان تنها علم کنونی اش را مدیون بیکن نیست، بلکه آینده اش را نیز مدیون اوست.-
آثار بسیاری را تدوین کرد که از آن جمله می توان به کتاب های «درآمدی بر تاریخ طبیعی و تجربی»، «الفبای طبیعت»، «تاریخ مرگ و زندگی»، «تاریخ سبک و سنگین» و «تاریخ طبیعی در ده قرن» اشاره کرد.) وی برای رهایی از قرون وسطا و دارک ایج بنیانی جدید در فلسفه می ریزد لب سخنش این است طبیعت را شلاق بزنید تا قانون هایش را برای شما فاش کند به طبیعت رحم نکنید طبیعت دشمن شماست برای شما سیل زلزله، فقر، بیماری، گرسنگی را همین طبیعت می آورد پس به مقابله با طبیعت برخیزید تسخیرش کنید تازیانه اش بزنید تا قانون هایش را افشا کند بنیان فلسفه جدید غرب که سر آغازی بر علم جدید غرب بوده با فرانسیس بیکن آغاز می شود و با این جمله فرانسیس بیکن، یورش بر طبیعت به قصد مکیدن آن و حفاری بی امان طبیعت، آغاز شد.در فلسفه ملی اسلامی تورکان مسلمان طبیعت اگر دوست و مادر بود می بایست با آن مهربانانه، مشفقانه مواجه شد در فلسفه جدید غرب باید طبیعت را تازیانه زد و تخریب کرد فرقی است فاحش میان این دو فلسفه؛ فلسفه ملی تورکان مسلمان با تمام تئوری ها و فرضیه ها و بنیان ها و عواقب و پیامدها و نتایج فاجعه بار فلسفه غربی رودررو است فلسفه غربی اوستو بزک ایچی تزک دیر دوست داشتن چنین فلسفه ای را به بغل کردن کاکتوسی ماند هر چه بیشتر در آغوشش کشیم بیشتر آزارمان دهد اما فلسفه ملی تورکی اسلامی بر بنیانی از هومانیزم اصیل انسانی استوار است که طبیعت را بمثابه مادر دوست دارد چنین فلسفه ای یک حق و یک واقعیت است:
حق سئل کیمی دریایه آخیب یول تاپا جاقدی*داش آتماغینان کیمسه اونو چوندره بیلمز/
دونیادا قارانلیقلار اگر بیرلشه باهم*بیر خیرداجا شمعین ایشیغین سؤندوره بیلمز .
دکتر عبدالغفار بدیع