به همه عزیزان و دنبال کنندگان مباحث ایسلاملیق و تورکلوق سلام عرض می کنم در ششمین حلقه از این بحث ها به دشمنان مدینه فاضله از منظر فارابی خواهیم پرداخت اما قبل از هر سخن در این ایام مبارک ماه رمضان ضمن آرزوی قبولی طاعات در رسیدن شهادت مولای متقیان امیر مومنان علی علیه السلام را به حضور شما وهمه شیفتگان مکتب آن حضرت تسلیت عرض می کنم خوش می دارم سخن با حکایتی از مولا متبرک نمایم که می فرماید : یستدل علی ادبار الدول باربع:
تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و وتاخیر الافاضل
برای فروپاشی دولت ها چهار عملکرد کافی است تباه نمودن ریشه ها، چنگ زدن و چسبیدن به شاخه ها، پیش انداختن آدم های فرومایه و پس زدن و دور کردن آدم های پر مایه.
در عربی ضرب المثلی است که می گوید تعرف الاشیاء باضدادها اشیاء با ضدشان شناخته می شوند مدینه فاضله فارابی یا همان اتوپیا یا همان بنیان های معرفتی قیزیل آلما، دشمنانی دارد چهار مدینه در برابر مدینه فاضله صف کشیده اند و دشمن مدینه فاضله هستند مانع از تحقق مدینه فاضله می شوند 1. مدینه جاهله2. مدینه فاسقه 3. مدینه متبدله4. مدینه ضالّه مدینه جاهله همانگونه که از عنوانش پیداست از جهل می آید یعنی جامعه ای که علم ندارد به چه چیزی ؟ به سعادت زیرا آماج مدینه فاضله رسیدن به سعادت است مدینه جاهله مدینه ایست که سعادت حقیقی را نمی شناسد اگر افراد چنین جامعه را به سعادت سوق دهی هدایتش کنی نه در آن جامعه اتراق کند نه بدان ایمان وایقان آورد مهم ترین هدف برایش در زندگی خورو خواب و خشم وشهوت است البته چنین جامعه ای انواعی دارد :
ضروریه، بدّاله، الخسّه، الکرامة، تغلبیه و جماعیة
که ما بر شرح آن فعلا ضرورتی احساس نمی کنیم مدینه فاضله مطلقا انس الفتی با مدینه جاهله ندارد زیرا مبنا در مدینه فاضله فضل است و در مدینه جاهله، جهل در مدینه فاضله علم هست دانشمندان مخترمند معلمان بر صدر نشینند وقرب بینند و ارج یابند مهم ترین وگران ترین کالای معرفتی در مدینه فاضله علم است دومین مدینه غیر فاضله، فاسقه است از فسق و فساد می آید فاسق کسی است که می داند کاری بد و ناپسند است اما مرتکب می شود و مدینه فاسقه راه رسیدن به سعادت را می داند اما رفتارش و کردارش مثل مدینه جاهله است در مدینه فاسقه آدمیان چند چهره دارند واجد چند شخصیت شناسایی شخصیت واقعی آن کاری است سخت. اگر در مدینه فاضله صداقت و سادگی هست در مدینه فاسقه دروغ و تزویر و تملق در صدر می نشیند اینان لباس اخلاقیات بر تن ندارند آدمیان در مدینه فاضله هیچ راز مکتوم میان رییس و مرئوس وجود ندارد سومین مدینه غیر فاضله مدینه متبدله یا مبدله است مدینه تغییر یافته یا استحاله شده در چنین مدینه ای آدمیان به عمد یا غیر عمد به علم یا به سهو، هویت و کیستی و چیستی خود را فراموش می کنند در خدمت هویت های دیگر هستند اینان در کامل ترین وضعیت، تغییریافته اند از قورت به مانقورت بدل یافته اند خاصیت گرگی را از دست داده اند و سگانی خائن بدل شده اند تبر بر تیشه خود می زنند روغنی برای چراغدان اغیار شوند به تعبیر سهند (بولوت قاراچورلو) در خطاب به شهریار و بیدار کردن وی می گوید:
یانیب یاندیرمایاق یادین اوجاغین*ائویمیز سویوقدور، قیشدیر، شاخدادیر
دئمیرم، یانمایاق آلوولانمایاق*یانماسین، نئیله سین یازیق پروانه؟
یانمایاق وفاسیز یارین اودونا* یاناق ائلیمیزه، یاناق وطنه
به تعبیر مولانا:
همچو شیری صید خود را خویش کن* ترک عشوه اجنبی و خویش کن
در زمین مردمان خانه مکن* کارخود کن کار بیگانه مکن
اوونو شیرلر سایاق اوولا اوزون*اؤزگه دن تا گودمه سین پای گؤزلرین
غیر الی قویما سنه یاخسین خنا* تیکمه غیرین توپراغیندا سن بنا
اینان در مدینه متبدله دچار الیناسیون شده اند برای دیگران خانه بر پا کنند در زمین اغیار بازی کنند فرهنگ لغت یا دستور زبان برای آنان بنویسند به زبان بیگانه حرف زنند و از حرف زدن به زبان خویش عار دارند خودشان را ارزان فروشند : به تعبیر مولانا: قیمت هر کاله می دانی که چیست؟ * قیمت خود را ندانی ابلهی است / صد هزاران فضل داند از علوم* جان خود را می نداند آن ظلوم. یک همچون آدم هایی در اندیشه فارابی دشمنان مدینه فاضله اند چهارمین مدینه غیر فاضله مدینه ضاله است مدینه ای راه را گم کرده است حاکم در چنین جامعه ای شخصیتی است متوهم پیوسته در این وهم و زعم که به وی از عالم بالا وحی می شود با جهان بالا در ارتباط است به تعبیر آدام اسمیت با دست های پنهان عالم دست در دست هم هستند پیشوای چنین مدینه ای یک پیغمبر دروغین است ملتش را با فریب و دروغ و توهم اداره می کند هنرش همین است کسی نمی تواند بر او اعتراض کند زیرا اعتراض بر او مساوی و مساوق است با محاربه با خدا در چنین مدینه ای سعادت در این عالم وجود ندارد یافت می نشود تنها در جهان پسین امکان دستیابی به سعادت وجود دارد آدمیان تمام هم و غمشان مردن خوب باشد زیرا زندگی و زنده ها واجد ارزش نیستند پیشوایان چنین جامعه ای با پیشوایان مدینه فاضله دشمن هستند اگر از فارابی بپرسید به شما خواهد گفت چنین جامعه ای نمی تواند طعم سعادت را بچشد در پایان کتاب فارابی به عدالت ورود می کند و آن را ام الفضائل می داند که تمام فضیلت ها با آن آراسته می شوند گفت: به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را*تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی.فارابی می گوید منفعت و مصلحت فردی ضد عدالت است.
دکتر عبدالغفار بدیع