693
موسیقی «عاشیقی» یکی از مکاتب مهم و مادر موسیقی آذربایجان است كه تاريخ هزاران سالهى آن ريشه در اعماق فرهنگ اين مرز و بوم دارد و از «شامانلیق» در آغاز، با طى مسير ترقى چند هزار ساله و با تغييرات بسيار در عناوين و محتواى آن به «اوزانلیق» رسيده و با ادامه اين مسير تكامل، تبدیل به «عاشيقليق» شده است. طبق اسناد تاريخى موجود، قدمت موسيقى عاشيقى حداقل به 600 سال قبل مىرسد و در واقع با عاشيق «قربانى» كه در دربار شاه اسماعيل صفوى حضور داشته، آغاز و با تغييرات اندكى تا به امروز رسيده است، «عاشیق»، نوازنده ساز، راوی دردها،رنج ها، شادیها، قهرمانیها و در يک كلام، تاريخ یک ملت است که در ادبیات شفاهی از او به عنوان ریش سفید یک قوم نیز یاد شده است.
به گزارش آذربایجان خبرلری به نقل از ایسنا، موسیقی عاشیقی طی مدتهای مدید با جریان ادبيات شفاهی که به صورت سينه به سينه از يک نسل به نسل بعدى منتقل شده، پیش میرفت كه تدريس، يادگيرى و انتقال آن به نسلهاى بعدى با اين روش بسيار سخت و طاقت فرسا بود و برخلاف سایر مکاتب موسیقی، کسی نبود که الفبای این نوع از موسیقی را در قالب «نت» به صورت علمى و متديک به رشته تحریر درآورد، عاشیق «چنگیز مهدیپور»، اولین کسی بود که موفق به انجام این کار شد و به این ترتيب تاریخ موسیقی عاشیقی را متحول کرد؛ به طوری که کتب تاليفى او، در دانشگاههای جمهوری آذربایجان به عنوان ماده درسى تدریس میشود و به عنوان منابع علمى، استاندارد و مورد قبول محافل رسمى موسيقى، مورد استفاده قرار میگيرد.
عاشیق «چنگیز مهدیپور»، در سال 1342، در یکی از روستاهای شهرستان خداآفرین به نام «شیخ حسینلو» که در حاشیه رود ارس قرار دارد، متولد شد، آوازه این هنرمند نابغه موسیقی از مرزها فراتر رفته و شهرت جهانی او در خطه آذربایجان، بر کسی پوشیده نیست. برای آشنایی بیشتر با موسیقی عاشیقی به گفتوگوی صمیمانه با او مینشینیم:
قبل از شما کسی در خانوادهتان عاشیق بود؟
عموی من عاشیق «عینالله مهدیپور» از عاشیقهای نامدار منطقه بود و من از کودکی این فضا را لمس کرده و از وقتی چشم بازکردم، صدای ساز در گوشم طنین انداز بود، به طور کلی در منطقه ما عموم مردم با ساز، انس میگيرند و امروز هم آن منطقه به نام «عاشیق بشیگی» یا مهد موسیقی عاشیقی شناخته میشود، عاشيق عين الله نقش بسزايى در قدم نهادن من در اين عرصه داشت.
چه شد که ساز به دست شدید؟ از سرنوشت کاریتان برایمان بگویید:
در12 سالگى به تهران رفتم، دوستی داشتم که برای خرید ساز از من راهنمایی خواست و تصور میکرد چون از خانواده عاشیقها هستم، حتما در مورد كيفيت ساها شناخت دارم، عليرغم اينكه شناخت چندانى از کم و كيف سازها نداشتم، او را همراهى کرده و براى خريد ساز راهى خيابان بهارستان تهران شده و يک ساز براى او خريديم، پس از مدتی دوستم راهی سفر شد و سازش را به امانت دست من سپرد و من تا برگشتن او، بدون داشتن هیچ استادی و با تلاش خودم، حدود 10 قطعه را آموخته و نواختم و اندک اندک نوازندگى ساز را یاد گرفتم، به مدت دو سال با جديت به نوازندگى ساز پرداختم و در سال 57 به روستايمان برگشتم تا تمامی کوکها و تکنیکها و اصول اولیه و بنیادین موسیقی عاشیقی را از عمویم بياموزم، دو سال بعد با یکی از اساتید نامی این موسیقی، زنده ياد «استاد حسین اسدی» که اصالتا اهل منطقه ما بود، آشنا شدم و تکنیکهای پنجه را از او آموختم، در آن مقطع زمانى استاد اسدی در نواختن ساز در ایران، بینظیر بود و تنها شخصی بود که پوزیشنهای قرار گرفتن انگشت بر روی ساز را به خوبی میشناخت و قابلیتش در نواختن ساز بسیار بالاتر از دیگران بود.
به مرور با قوانين و نتهای موسیقی آشنا شدم و به این فکر افتادم که موسیقی عاشیقی را هم در قالب نت درآوره و آموزش ساز را از روش سنتىِ سينه به سينه به روش علمى مكتوب تغيير دهم، اما هر چه آموزشگاههای تهران را گشتم، منبعى كه در اين راه كمكم كند پیدا نکردم!، دوستی به نام «عمران حیدری» پیشنهاد داد تا تئوری موسیقی را در یکی از آموزشگاههای موسیقی با استاد «محمد رضا درویشی» کار کنم که ایشان هم از اساتید شناخته شده موسیقی ایرانی هستند، پس از شرکت در دورهها و کلاسهای مختلف، در سال 68 به تبریز بازگشتم و کتاب«آذربایجان خلق موسیقیسی اساسلاری»، نوشته موسیقیدان داهی «اوزییر حاجی بی اوف» را با استاد «یحیی اسماعیل زاده» کار کردیم و همزمان شروع به تدریس در آموزشگاههای موسیقی تبريز کردم، در سال 69 گروه موسیقی «دالغا» را تشکیل دادم و با گروه ارکسترهای صداوسیما نيز همکاری داشتم، در سال 71 آموزشگاه موسیقی روشن را تاسیس کردم که تا به امروز به فعالیت خود ادامه میدهد، در ابتدای تدریسم به هنرجويان ساز، نت و آموزش متديک ساز را در قالب جزوه دست نويس خودم آموزش میدادم و از سال 72 نوشتن كتابى دو جلدى براى آموزش ساز را شروع كردم که این کتاب در سال 79 به چاپ رسيد، پنج سال بعد با تجارب به دست آمده در اين مدت دوباره کتاب را اصلاح کردم و ویرایش جدید در سال 83 به چاپ رسید.
در سال 2010، این کتاب در باكو مورد تقاضا و توجه قرار گرفت و با تایید شورای عالى موسیقی، در سال 2012 در باکو به چاپ رسید، کتاب دیگری نیز تحت عنوان «عاشیق هاوالاری» را در سال 83 تاليف و به چاپ رساندم، این دو کتاب به دو زبان ترکی و فارسی نوشته شده و هم اكنون در دانشگاههای باکو تدریس میشوند، كتاب ديگرى نيز در دست تاليف دارم كه مشتمل بر 72 قطعه جدید است که به زودى آماده چاپ خواهد شد.
از حضور در کشورهای خارجی و عکسالعمل خارجیها بگویید؟
در بیش از 30 كشورجهان، برنامهها و کنسرتهاى مختلفى داشتهام، در تمامی جشنوارهها در ایران، چندین بار به عنوان گروه برتر شناخته شدهایم، مقام اول را در «جشنواره موسیقی فیتور اسپانیا» کسب کردهام و بسیاری از آثارمان به صورت لوحهای فشرده صوتى و تصويرى به بازار موسيقى عرضه شده است. در کنسرتهای تهران، بیش از نصف حضار، ترک زبان نیستند و اين نشان دهندهى جذابيت اين موسيقى است. در كنسرتهاى خارجى، يكى از نكات جالب و قابل تامل براى من اين بود كه برخى از تماشاگران پس از شنيدن اجراى من، بيان مىکردند كه اين موسيقى از منطقه جغرافيايى كوهستانى، سردسير و به شدت محروم و رنج كشيده سرچشمه مىگيرد و به نظر من اين نشان دهندهى عمق ارتباط «موسيقى عاشيقى» با شنونده و مخاطب آن است.
سبک موسیقی عاشیقی، چگونه سبکی است؟
ایران اقوام مختلفی دارد و مثلا «تنبور» و «دف» در میان کردها رایج است و لرها کمانچه مخصوص به خود را دارند، موسیقی آذربایجان نيز، مكاتب مختلفی دارد كه موسیقی عاشیقی، «موغام»، «اوپرا» و «سمفونیک» از آن جمله هستند و میتوانم بگویم تمامی ژانرهای موسیقی در موسیقی آذربایجانی وجود دارند، من از این میان، موسیقی عاشیقی را انتخاب کردهام که در اصل ریشه موسیقی آذربایجان بوده و این ساز هم از نوع ساز «قوپوز» و یکی از قدیمیترین سازهاى جهان است، در میان مجسمههای موزه لوور فرانسه، مجسمهی گِلی کوچکی مربوط به 4800 سال پیش قرار دارد که از اطراف همدان پیدا شده، آن مجسمه ى انسانی است كه سازی را در سینهاش نگه داشته و مىنوازد که امروزه تنها سازی که به این شكل نواخته میشود، ساز عاشیقی است.
تاریخ ظهور هنر عاشیقی به چه زمانی برمیگردد؟
عاشیق صنعتی (هنر عاشيقى) در اصل «اوزان صنعتی» بوده است که در زمان شاه اسماعیل صفوی ظهور پیدا میکند و تاریخ مدون آن از دوران عاشیق قربانی که در دربار شاه اسماعیل بوده، شروع شده است، از هنر اوزان به هنر عاشیقی رسیدن، چند صد سال طول کشیده است.
ساز عاشیقی قدیمیترین آلت موسیقی است که قابلیت هاى بسیار زیادی دارد
خیلیها فکر میکنند که ساز عاشیقی، قابلیت اجرایی پایینی دارد، که این تصور مطلقا اشتباه است و جالب اینکه حتی «اوزیر حاجی بی اوف»، معتقد بود که ساز به تنهایی یک ارکستر است، ساز عاشیقی قدیمیترین آلت موسیقی است که قابلیتهاى بسیار زیادی دارد، متاسفانه تا قبل از بنده، تغییرات و نوآوری قابل توجهی در بخش فنی و فیزیکی ساز دیده نمیشود.
درخصوص تغییرات و نوآوری هایی که بروی ساز اعمال کردهاید، توضیح دهید
تعداد سيمهاى ساز در اكثر مواقع 9 رشته است كه اين 9 رشته به سه گروه سه رشتهاى تقسيم شدهاند، سه رشته سيم گروه پايين Re و سه رشته سيم گروه وسط Sol و سه رشته سیم بالا Do هستند، به این ترتیب، دیاپازون ساز به یک اکتاو و پنج نت میرسد، در حالی که فواصل پردهبندی و نواهایی که در ساز وجود دارد، نوید قابلیتهای بسیار بیشتری را میدهد، همین سبب شد که مدت زیادی روی این موضوع تمرکز کنم، با تلاش چندین ساله به این نتیجه رسیدم که به جای سیم اول گروه بالا Do و سیم اول گروه وسط Sol، یک سیم ضخیمتر جایگزین کنم که با این تغییرات دیاپازون صدای ساز از یک اکتاو و پنج نت به دو اکتاو و پنج نت افزایش یافت، با این تغییرات سیستم آکورد و هارمونی ساز، پیشرفت شگرفی کرده و قابلیت هماهنگی و اجرای هر نوع ملودی، از موسیقی اصیل و سنتی گرفته تا سمفونیک و … را دارا شد.
سازهایی مثل ساز عاشیقی در دنیا کمتر شناخته شدهاند
متاسفانه سازهایی مثل ساز عاشیقی در دنیا کمتر شناخته شدهاند، این نشان میدهد که تبلیغات خوبی برای شناساندن این ساز انجام نشده، آلت موسیقی مثل «بالابان» امروزه تبديل به يكى از محبوبترين آلات موسيقى در جهان شده و اين مديون تبليغات ساير كشورهاست نه ما، يا در همين شهر خودمان 80% خانهها گيتار دارند، از اين جمله من برداشت بدى نشود، منظورم اين نيست كه گيتار آلت موسيقى بدي است، اتفاقا من گيتار را دوست دارم، اما هر آلت موسيقى زيبايىهاى خاص خود را دارد و ساز كار گيتار را نمیتواند انجام دهد و بالعكس.
موسیقی عاشیقی گذشته و کنونی چه تفاوتی با هم دارند؟
عاشیقها در گذشته، هم ساز میزدند، هم آواز مى خواندند،هم داستان سرایی و هم آهنگسازی میکردند و … و در کنار آن بازیگر هم بودند، مثلا اگر در داستانی 20 کاراکتر وجود داشت، تمامی آن 20 کاراکتر را خود به تنهایی ایفا میکردند، گاهی اجراى داستان تا یک هفته به طول مىانجاميد!، اما امروزه شاید به این دلیل که مردم باسوادتر شدهاند و این داستانها را زیاد شنیدهاند و موضوع داستانها نیز امروزی نبوده، کمتر استقبال میکنند و شاید دنبال چیز تازهتری هستند .داستانها پلههای ادبیات شفاهی ما هستند و شاید لازم باشد به روشی غیر از نقل قول در مجالس عروسی که قبلا انجام میشد، حفظ شوند، امروزه همه چیز تخصصی و متفاوت از گذشته است و یکی خوب مینوازد و دیگری خوب آواز میخواند.
درخصوص نوآوریهایتان در قسمت فنی و فیزیکی ساز توضیح دادید، در گروه موسیقی دالغا چه نوآوریهایی دارید؟
در گروه موسیقیمان هم سعی کردهام به طور تخصصی از آلات موسیقی سایر ملل مانند «پرکاشن»، مشتمل بر«کاخون»، «تومبا» و … استفاده کنم، برای اولین بار از سه نوع ساز بزرگ، متوسط و کوچک که اصطلاحا «آنا ساز»، «جوره ساز» و «تاوار ساز» نامیده میشوند، استفاده کرده ام، در حالی که این سه ساز قبلا در دل داستانها مانده بودند و بنده پس از مطالعه عمیق در این مورد برای اولین بار از آنها استفاده کردم.
استقبال جوانترها از این ساز چگونه است؟
20 سال قبل شاید خوب نبود، اما الان به دنبال آرانژمانهای (تنظیم) جدید در موسیقی عاشیقی، تعداد علاقهمندان بیشتر شده است، این نوع از موسیقی را نمیتوان با موسیقی آسانی مثل پاپ مقایسه کرد، آموختن، هضم و درک موسیقی جدی مثل عاشیقی بسیار سخت است.
در كشوهاى پيشرفته موسیقیهای اصیل را دولت حمایت میکند
معمولا در همه جای دنیا دولت خود را نگهبان و مسئول حفاظت از موسیقیهای اصیل میداند و باید در تبلیغ و پاسداری از آن نقش مهمی را ایفا میکند، در کنسرتهای موسیقی اصیل در اكثر كشورها میبینیم که مقامات همگی در ردیف اول نشستهاند و این نشان دهنده حمایتشان از این موسیقی است، چرا که موسیقی فولكلور ریشه و بن مايه هر ملتي است.
ارتباطتان با ساز چگونه است؟
ساز در طول تاریخ همیشه در بین مردم بوده و در اختیار افراد خاصی نبوده است، مثلا برخی آلات موسيقى درباری بودند، اما ساز جزء آلات موسيقى است که همیشه در دست عموم مردم بوده است، صدای ساز بیانگر سبک زندگی مردم اين منطقه بوده و با خون ما عجین شده است، هر وقت که آن را به دست میگیرم، احساس میکنم که این ساز امکان برقراری ارتباط با اساتید 10 هزار سال پیش را به من میدهد و حس آنها را میفهمم و تاریخ این ساز و ملت در ذهنم تداعی میشود.
چنین آلت موسیقی در تاریخ هیچ ملتی نیست، ساز تاریخ و هویت ما است، ساز فقط مختص عروسی نبوده و حتی در مراسمات سوگواری ما نیز تاثیر داشته است، مثلا برخی قطعهها وقتی ساخته و نواخته شدهاند که جوانی در روز عروسیاش، فوت شده است، عرفان، سئوگی (عشق)، حماسه، وطن پروری و جنگآوری و بزمی از شاخههای موسیقی عاشیقی هستند.
سخن آخر
سبکهای مختلف موسیقی، فرزندان زشت و زیبای مادری هستند که هر چقدر هم بد باشند، باید برای بقا و ماندگاری آن تلاش کرد. این موسیقی هم متعلق به ملت است و تنها عاشیقها در حفظ آن نقش داشتهاند؛ چرا که ادبیات عاشیقی به صورت شفاهی و سینه به سینه منتقل شده است و هیچ اثر مکتوبی در این خصوص وجود نداشته و قهرمانان اين ملت مثل «بابک» و «کوراوغلی» را عاشیقها زنده نگه داشتهاند. میتوان گفت این ساز هویت ما را برای مدتهای طولانی از نابودی محافظت کرده و حال این وظیفه تک تک ما است که ساز و موسيقى عاشيقى را حفاظت کنیم تا به نسل هاى بعدى منتقل شود.