هرچند با فشار افکار عمومی و برخی از رسانهها و فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان، بختیار عزتپناه در استعفایی نمایشگونه از سمت خود کنارهگیری کرده و عمر مشاور بودن او در شهرداری مهمترین شهر تاریخی و سیاسی آذربایجان چند ساعتی بیشتر دوام نیاورد، اما مساله و سوال اصلی این است که اصولا و اساسا فردی با چنین تفکرات و عقایدی چگونه توانسته اعتماد آقای شهینباهر را جلب، از فیلترهای مختلف به سلامت رد شده و حکم امضا شدهاش را تحویل بگیرد؟!
روز پنجشنبه ۱۲ مهرماه ۱۳۹۷، خبری مبنی بر انتصاب شخصی با نام “بختیار عزتپناه” به سمت مشاور شهردار تبریز در امور برنامهریزی شهری همراه با تصویری از تقدیم حکم این انتصاب از سوی آقای ایرج شهینباهر (شهردار) به مشاور جدید منتشر شد. خبری که در وهله نخست هیچ چیز عجیب و غریبی نداشته و حاکی از طی یک روند عادی مرسوم در شهرداریهای کشور بود. چراکه استفاده شهردارها از مشاوران متخصص و کاربلد در زمینههای مختلف همچون امور رسانه، امور اقتصادی، امور اجتماعی و…، یکی از لازمههای بهره مندی از دانش و تجربه قشر تحصیلکرده جامعه در جهت توسعه و افزایش بهرهوری میباشد. پس با این حساب خبر انتصاب یک استاد دانشگاه و دارای مدرک دکترای جغرافیا و برنامهریزی شهری به خودی خود میبایست با استقبال متخصصین امور شهری، مجموعه شهرداری و شورای شهر تبریز و همچنین شهروندان این شهر و حتی کل استان آذربایجان شرقی و منطقه آذربایجان (به سبب اهمیت تاریخی، سیاسی و اقتصادی تبریز) روبهرو میشد. اما واکنش جامعه شهروندی، رسانهای و مدنی تبریز و آذربایجان به این انتصاب نه تنها مثبت و رضایتمندانه نبود، بلکه واکنشی کاملا منفی، انتقادی و اعتراضی بود، بهطوری که در همان ساعات اولیه انتشار خبر انتصاب آقای عزتپناه به عنوان مشاور شهردار تبریز، موجی اعتراضی شبکههای اجتماعی را فرا گرفته و حتی میرفت تا کار به شکلگیری کمپینها و نگارش و امضای طومارهایی با موضوع درخواست برای برکناری مشاور جدید و حتی استعفای شهردار تبریز پیشرود.
دامنه این موج به خصوص در میان فعالین رسانهای و مدنی غرب آذربایجان گستردهتر و عمیقتر بود به طوری که بسیاری از فعالین هویتگرای استان آذربایجان غربی و شهر اورمیه در سایتهای خبری، شبکههای اجتماعی نظیر توئیتر و اینستاگرام و همچنین پیامرسان تلگرام ضمن اعلام اعتراض شدید خود نسبت به انتصاب صورت گرفته در شهرداری تبریز، از فعالین سیاسی، مدنی و رسانههای مختلف تبریز خواستند تا ضمن خودداری از سکوت و اتخاذ موضع منفعلانه در قبال این انتصاب، با توسل به گفتمان انتقادی و فشار رسانهای، شهرداری تبریز را مجبور به عقبنشینی کنند.
اما دلیل این همه حساسیت نسبت به یک انتصاب که در ظاهر ماهیتی ساده و طبیعی داشته و یک روند عادی و مرسوم را طی کرده بود، چه بود؟ چرا فعالین غرب آذربایجان به شدت در برابر این انتصاب موضع مخالفت در پیش گرفته و نسبت به عواقب منفی آن هشدار دادند؟ این عواقب منفی چه بود و ناشی از کدام عامل؟
شاید بتوان گفت پاسخ به این پرسش خیلی هم سخت و پیچیده نیست! چرا که بررسی کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرامی آقای عزتپناه، اطلاعات بسیار مهمی از مواضع، جبههگیریها و منش سیاسی و فکری ایشان به دست میدهد که بسیار قابل تامل و تاسف میباشد. ایشان در دهها پست تلگرامی و اینستاگرامی به صورت کاملا آشکار و با صراحت تمام، دست روی یکی از خطوط قرمز مردم آذربایجان گذاشته و بارها از این خط قرمز بسیار مهم و حیاتی برای تورکهای آذربایجانی عبور کرده است. آقای عزتپناه مطابق با آنچه که از مطالب منتشر شده توسط ایشان در فضای مجازی برمیآید، یکی از طرفداران پروپاقرص و سرسخت ایدئولوژی “توسعهطلبی ارضی و تروریسم کردی” بوده و بخش بزرگی از پستهای منتشره در کانال تلگرامی وی با هدف تطهیر، تقدیس و ستایش گروههای رادیکال، مسلح و تروریستی همچون حزب دمکرات کردستان، پ.ک.ک و ی.پ.گ (شاخه سوری پ.ک.ک) میباشد. استفاده ایشان از لفظ پاک و مقدس “شهید” برای کشته شدههای این گروههای تجزیهطلب کار را از این نیز خرابتر کرده است. در واقع وی از گروهها، جریانات و ایدئولوژیای به طرفداری برخاسته که تجزیه ایران، تشکیل کشوری تحت عنوان کردستان، الحاق مناطق آذربایجانی و تورکنشین به این کشور خیالی و تصفیه نژادی و قومی ائتنیکهای غیرکردزبان را جزئی از آمال، اهداف و آرزوهای خود بیان و استراتژیهای سیاسی و عملیاتی خود را بر پایه این تفکرات فاشیستی، نژادپرستانه و خطرناک تنظیم نموده است و بر اساس همین استراتژیهای ضد انسانی تا به امروز هزاران انسان بیگناه مخصوصا تورکهای غرب آذربایجان در مرزها و شهرها قربانی شده و به شهادت رسیدهاند.
وی در سلسله پستهای دیگری، به صورت مستقیم نیروهای امنیتی و مرزبانی غرب کشور را مورد حمله تند و تیز خود قرار داده است. عزتپناه با به کارگیری واژه “قتل” برای اشاره به کشته شدن قاپاقچیان غیرقانونی، به صورت تلویحی مرزبانان زحمتکش و خدوم کشور را “قاتل” خطاب و در یک گام فراتر، قاچاقچیهای کشته شده در مرزها به سبب عبور و مرور غیرقانونی، حمل بدون مجوز بار از مبادی غیررسمی و عدم توجه به هشدارهای نیروهای مرزبانی را “شهید” خطاب کرده است. به راستی قاتل خطاب کردن نیروهای مرزبانی و از سویی دیگر الحاق لفظ شهید به ابتدای نام قاچاقچیهای کشته شده چه معنا و مفهومی میتواند داشته باشد؟!
آقای عزتپناه بارها ادبیات زیادهخواهانه و توسعهطلبانه ارضی گروههای تروریستی و تجزیهطلب مقیم کمپهای قندیل را در یادداشتها و مطالب خود مورد استفاده قرار داده و در قالب همین ادبیات نژادپرستانه، به جای نام استان آذربایجان غربی، کدواژه تروریستی “استان ارومیه” را مورد استفاده قرار داده و تکرار چندین باره این عمل توهینآمیز، حاکی از آگاهی وی بر ماهیت این کدواژه و هدفدار و مغرضانه بودن این تحریف آشکار است.
با کنار هم نهادن موارد بالا، پاسخ سوال مطرح شده در خصوص چرایی شکلگیری طوفانی از انتقادات و اعتراضات سفت و سخت افکار عمومی و فعالین مدنی و رسانهای آذربایجان علیه انتصاب صورت گرفته خود به خود آشکار میشود. فردی که علنا دشمنی خود با خاک و هویت آذربایجان را در بوق و کرنا کرده و از انتشار عقاید خطرناک خود ابایی ندارد، حتی مجوز حضور به عنوان مهمان در خاک تبریز را نیز ندارد، چه رسد به نفوذ در ارگان مهمی همچون شهرداری و فعالیت به عنوان مشاور شهردار! چگونه میتوان به فردی با چنین عقاید و تفکرات نژادپرستانه و آذربایجان ستیزانهای اعتماد کرده و از وی انتظار فعالیت در چهارچوب مسئولیت محول شده به وی و عدم انحراف به سوی اقدامات مخفیانه و شیطنتآمیز در راستای اهداف و منافع جریانات معاند را داشت؟
هرچند با فشار افکار عمومی و برخی از رسانهها و فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان، بختیار عزتپناه در استعفایی نمایشگونه از سمت خود کنارهگیری کرده و عمر مشاور بودن او در شهرداری مهمترین شهر تاریخی و سیاسی آذربایجان چند ساعتی بیشتر دوام نیاورد، اما مساله و سوال اصلی این است که اصولا و اساسا فردی با چنین تفکرات و عقایدی چگونه توانسته اعتماد آقای شهینباهر را جلب، از فیلترهای مختلف به سلامت رد شده و حکم امضا شدهاش را تحویل بگیرد؟! در این خصوص مسئولیت در وهله نخست بر گردن شهردار تبریز بوده و ایشان میبایست به افکار عمومی تبریز و آذربایجان پاسخ دهند که چگونه به خود اجازه دادند یک هوادار تروریسم را – که به صورت کاملا علنی و آشکار به خاک آذربایجان چشم دوخته و دشمنیاش با این آب و خاک را بی هیچ شرم و حیایی بر زبان و قلم آورده – به سمت مشاور خود در امور برنامهریزی شهری برگزینند؟ از دو حالت بیشتر خارج نیست! یا آقای ایرج شاهینباهر با علم به این تفکرات مسموم و خطرناک آقای عزتپناه و آگاهی از افکار و گرایشات فکری و سیاسی ایشان، دست به چنین انتصابی زده است، و یا بدون هیچگونه بررسی، تحقیق و اعتبارسنجی، اقدام به گزینش وی به عنوان مشاور خود نموده است. در صورت صحیح بودن هر یک از این حالات دوگانه، شهردار تبریز متهم ردیف اول این افتضاح فاجعهبار بوده چراکه یا عمدا دست به چنین انتصابی زده که نامش جز خیانت نیست! و یا دچار غفلتی آشکار شده و این خود بدتر از هرگونه خیانتی است! چرا که در چنین شرایط حساس و سرنوشتساز حاکم بر جو کشورهای خاورمیانه و همچنین تهدیدات صورت گرفته از سوی جریانات تروریستی و زیادهخواه علیه تمامیت ارضی وطن، غفلت مساوی است با شکست و نابودی! اگر نبود اطلاعرسانیها و هشدارهای فعالین سیاسی و مدنی آذربایجان و فشارهای افکار عمومی، کسی چه میداند که چه عواقب خطرناک و جبرانناپذیری در نتیجه نفوذ فردی با تمایلات اینچنینی در فضای مدیریتی و سیاسی تبریز در انتظار این کلانشهر، آذربایجان و در کل ایران بود!
اما آیا با استعفای نمایشی بختیار عزتپناه، کار در اینجا تمام میشود؟ قطعا خیر! چراکه وی قبل از آنکه به عنوان مشاور شهردار تبریز برگزیده شود، به عنوان استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد مرند مشغول به کار بود (و همچنان میباشد). چرایی و چگونگی ورود و ارتقا شغلی فردی با این تفکرات مشکوک در این دانشگاه را میگذاریم بر عهده مسئولین و نهادهای ذیربط. اما قطعا و یقینا مردم شهرستان مرند و به طور کلی افکار عمومی آذربایجان، پس از افشای تفکرات، عقاید و گرایشات بختیار عزتپناه، به هیچ وجه راضی به ادامه حضور وی در دانشگاه آزاد مرند نبوده و خواستار عزل و اخراج این فرد ضدآذربایجانی و هوادار تروریسم و بهکارگیری جوانان نخبه و تحصیل کرده آذربایجانی به جای وی میباشند.
منبع: یول پرس