بسم الله الرحمن الرحیم
موش تا انبار ما حفره زدست (نقدی بر سؤلچولار یا جریان چپ اندیشی در آذربایجان)
۱. زعم سؤلچولار در خصوص حاکمیّت اسلامی
سؤلچولار می پندارند حاکمیّتِ اسلامی یعنی، داعش، طالبان، فاناتیک ها و خرافات و…علی¬رغم دیدن شکوهِ حاکمیّت ملّی تورکی اسلامی در تورکیه و حاکمیّت ملّی تورکی اسلامی پس از آزادی قره باغ در جمهوری آذربایجان، چشم بر دو الگوی موفّق و ساختار ِکامیابِ حاکمیّت ملّی تورکی اسلامی می بندند. حال آن که اسلام و هر اندیشة معنوی مومی است در کفِ حاکمان و مردم نیز تابع حاکمانش هستند. النّاس علی دین ملوکهم.
۲. غفلت از تاریخِ امپراطورانِ تورک
تاریخ امپراطوران تورک بعد از اسلام بدون اسلام قابل خوانش نیست تمام سلاطین تورک از محمود غزنوی، آلپ اسلان، ملک شاه و امیر تیمور و شاه اسماعیل صفوی و ناصر الدین شاه قاجار تبریزی و …همگی حاکمیت تورکی اسلامی داشته اند به مفهوم غربی سکولار نبودند. قدرت و قوّت را از ملّیت و اسلامیّت گرفته بودند. سولچولار متاسفانه چشم بر این حقیقت تاریخی بسته اند. قبل فتح قلاع، فتح قلوب بود و فتح قلوب با اسلام بود و فتح قلاع با سیوف تورکان مسلمان.
۳. عدم غور در فلسفه و عرفان
سؤلچولار از غور در فلسفه، عرفان ملّی و دین ملّی احتراز دارند سواد لازم این کار را هم ندارند بنده شخصا کثیری از کتب مارکسیست ها نقد آن ها را هم از جانب فیلسوفان غربی هم فیلسوفان اسلامی خوانده ام کاپیتال مارکس را با رنج فراوان در دوران دانشجویی خوانده ام آخرین اثر در این خصوص به جز مکتب نئومارکسیست ها و مکتب فرانکفورت چون هابرماس و هورکهایمر کتاب سنجش و شناخت مارکسیسم احسان طبری بود که صحنه دلخراش و توبه تامل انگیزش را از تلویزیون دیدم خواندن جامعه باز و دشمنانش از پوپر در نقد مارکس و افلاطون و …یک سه ماهه تابستان وقتم را گرفت مع الاسف سؤلچولار از کنار قرآن و مثنوی و دیوان شمس چنان می گذرند که گویی نبوده است. به جز انگشت¬شماران حتی فاقد سواد هستند نمی توانند یک آیة قران را یک بیت مثنوی را یک غزل دیوان شمس را درست بخوانند و ترجمه و تفسیر کنند. اینک پیرانشان نیز سواد کار با کامپیوتر و موبایل را هم ندارند امّا همچنان ژست روشنفکری دارند.
۴. تهی از اندیشه ملّی
سؤلچولار فارغ از اندیشة ملی هستند اگر هم ادّعایی کنند در باطن بدان اعتقاد ندارند به تعبیر مولانا: می نماید اعتقاد او گاه گاه *آن رگ فلسفه کند رویش سیاه- چپ اندیشی رویشان را در اعتقاد ورزی سیاه می کند. زیرا اینان همچنان چشم در روسیه و مکاتب کمونیزم، سوسیالیزم و مارکسیسم دارند حالیا که این مکاتب به تمامی ساخته و پرداخته جهان کاپیتالیسم در جهت جلوگیری از پیشروی جهان تورک مسلمان و پنهان نمودن اندیشه های ملی گرایانه آمیخته با مسیحیّت طرّاحی گشته است و مارکس، انگلس، هگل همگی غربی و اروپایی بودند حمایت از پابرهنگان و کارگران عالم شعاری بیش نبود دیدیم این فیلسوفان جهان شرق را ندیده بودند اینان با جعل هویت های گونه گونه برای تورکان دادن خط و نوشتار مستقل و پرچم مستقل و …چون قزاق و ایغور و اوزبک و قیرقیز و آذری و کریم و چچن و تاتار و …این اتّحاد و اتّفاق را از بین بردند. سولچولار باعث فروپاشی اتّحاد تورکان مسلمان شدند. وقتی شوروی فرو پاشید، ویرانی در کشورهای تورک مسلمان به جا گذاشت زیرا مافیای ثروت در دست روسها بود.
5.مکتب شیطانی کمونیزم
مکتب شیطانی کمونیزم، بزرگ¬ترین ویرانی و آشفتگی را در ذهنیّت های جوانان ما بوجود آورد . کمونیزم یک مکتب شیطانی فاناتیک که میلیون ها انسان را به کشتن داده است. بیشترین خرافات در کمونیزم است نه در اسلام راستین امّا به دروغ اسم خودشان را کمونیزم و سوسیالیسم علمی گذاشته اند. نویسندگانمان نیز از این حسّ انتقام مجعول ساختگی پابرهنگان از گردن فرازان آگاه نبودند چون صمد بهرنگی در آثارش از زبان یکی از شخصیّت¬های داستانش آرزومی¬کند اسلحة پشت ویترین از آن او باشد. سؤلچولار ندانستند فلسفه غیر از علم است و نمیتوان با مطالب علمی به نظام فلسفی دست یافت؛ با توجه به ابطال پذیری قوانین علمی، مسبوقیّتِ تجربه¬ها به فرضیه¬ها جهت کلّی تاریخ قابل ترسیم نبود تا با توسّل بر دترمینیزم هیستوریک فلسفة تاریخ را بزایند دیگر اینکه اخلاقیّات نیز از علوم تجربی جدابودند و بر آمده از حکمت یا فلسفة عملی که رابطة منطقی میانِ علم تجربی با اخلاق، وجود نداشت لذا مقولهای به نام اخلاقِ علمی و اخلاقِ تکاملی زاییدة مغالطة ربط (باید به هست) می بود که سؤلچولار از آن دقائق فلسفی غفلت می ورزیدند و ناآگاه بدان بودند لذا گورباچف در سمپوزیوم زیست شناسی اعلام کرد ما تازه فهمیدیم زیست شناسی غیر مارکسیستی هم وجود دارد.
6. نقد کمونیسم و مارکسیسم از کاپیتالیسم
اگر کمونیسم و مارکسیسم نقدی بر کاپیتالیسم می زد نقد نبود رقابت بود باعث تقویت کاپیتالیسم و ضعف خودشان شد. زیرا کاپیتالیسم برای همه چیز برنامه داشت مثلا اگر مکتبی می گفت چادر مشکی باید بپوشید کاپیتالیسم نمی گفت: نه شروع می کرد به زدن یک کارخانه و تولید پارچه مشکی.البته سوسیالیسم برخاسته از مفکوره عدالت اندیشه ای مستحسن است هنوز هم دلباختگان و احزابی در سراسر دنیا دارد نه سوسیالیسم برخاسته از کمونیزم و مارکسیسم که به یکسانسازی آدمیان منجر شد.
7. تغذیة چپ ها
سؤل های/چپ¬های مدرن از اندیشة ارتدوکس روسی مسیحی تغذیه¬می¬کنند. صحبت¬های کنونی پوتین تفاوت چندانی با یک کشیش مسیحی ندارد خصوصا که با الکساندر دوگین ایدولوگ روسیة نوین عقد اخوت بسته است و در هوس احیای تزار است یعنی، روسیة نوین پیش از ۱۹۱۷ یعنی، تفکّر پیش از انقلاب روسیه و پیش از مارکسیست ها و کمونیست ها. آنها برای خودشان ملی فکر می کنند عجز و ضعف مکاتب ساخته و پرداخته صلیبی¬ها و ماسون¬ها را به وضوح دیده اند در اندیشه رجعت خویشتن و احیای ملّیت روسی بر اساس مسیحیّت اوتودوکسی هستند حالیا که سولچولار دلباخته و خودباخته آن ها شده و چرخش و توسل آنان به ملّیت را نمی بینند.
8. فراغت از اندیشة ملّیت
سؤلچولار فارغ از اندیشه ملیت هستند اندیشه محلی و بومی و منطقه ای ندارند همیشه چشم در آن سوی مرزها دارند لذا قرابتی با فلسفه ملّی، عرفان ملّی، حکمت ملّی دین ملّی نخواهندداشت پیوسته در پی آنند چیزی از آنجا وارد شود چشم در جنایات شونیزیم روسی مسیحی ارتدوکسی و تمثیلگرانش بسته اند استالین را در تاریخ نمی¬بینند به هیچ کس رحم نکرد حتی به دوستش تروتسکی در این دوران معاصر اینان هزاران آزادیخواه تورک آذربایجانی را کشته اند .شونیزم چینی هم پشت کمونیزم آمیخته با کاپیتالیسم چینی پنهان شده است.چه نویسندگان نجیبی که فریب این اندیشه را نخوردند: فروغ فرخزاد، هوشنگ گلشیری، فریدون تولّلی،جلال آل احمد و محمود دولت آبادی و …
9. ادبیّات دوران شوروی در جمهوری آذربایجان
اگر ادبیات در دوران شوروی سابق در آذربایجان و …آزاد بود می دانستند که این ادبیات روزی در دل ادبیات روس استحاله خواهد شد و چنین شد در مقدمه که حمید آراسلی بر دیوان شاه اسماعیل خطایی نوشته تمام تلاشس آوردن یک جمله از مارکس در تایید شاه اسماعیل صفوی است همینک نیز در متروی باکو روسی حرف زدن افتخاری است. سال 46 در تبریز کسی فارسی بلد نبود اینک از در و دیوار فارسی می بارد و دختران در ولی عصر فارسی حرف زدن را فخر می دانند در حالی که همین دختران فارس در تهران روز و شب در تقلای یادگیری تورکی استانبولی هستند باری ادبیات جمهوری آذربایجان خواسته و ناخواسته در دل ادبیات ارتودوکسی روسی مسیحی مستحیل گردید البته تا انجا که توانستند در تحریف قهرمانان آذربایجان نیز کوشیدند من جمله در فیلم قوچاق نبی و فیلم قاطیر ممد می بینیم قاطیر ممد را یاغی معرفی می کنند در حالی من خودم آنجا با ریش سفیدانشان صحبت کرده ام گفتند او قهرمان ملی بود.
10. وجوب نقد خویشتن
سؤلچولار باید خودشان را جدّی نقد کنند به اندیشه ملّی فارغ از ایدولوژی چپ برخاسته از فرهنگ ملّی که در دل آن اسلام و تشیّع تعریف شده سلامی دوباره گویند. بدانند هنوز اسم هایشان عربی اسلامی است. بدانند حاکمیّت فعلی در ایران فعلی اگر از دست رود آذربایجان دو دستی تقدیم مجاهدین، سلطنت طلبان و ایرانشهری ها می شود چون آذربایجان فقیر است نه از حیث ثروت بلکه از حیث اندیشه و تئوری¬پردازی و فلسفه ملّی حکمت ملّی عرفان ملّی تاریخ ملّی و ادبیات ملّی و …لذا حمایت از حاکمیت در این برهه فرض است. ما ابتدا باید نقد را از خودمان شروع کنیم با جسارت بگوییم به تعبیر مولانا :
صد هزاران دام و دانهست ای خدا*ما چو مرغان حریص بینوا
دم بدم ما بستهٔ دام نویم*هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
میرهانی هر دمی ما را و باز*سوی دامی میرویم ای بینیاز
ما درین انبار گندم میکنیم*گندم جمع آمده گم میکنیم
مینیندیشیم آخر ما بهوش*کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست*و از فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن*وانگهان در جمع گندم جوش کن
گر نه موشی دزد در انبار ماست*گندم اعمال چل ساله کجاست
لیک در ظلمت یکی دزدی نهان*مینهد انگشت بر استارگان
میکشد استارگان را یک به یک*تا که نفروزد چراغی از فلک
گر هزاران دام باشد در قدم*چون تو با مایی نباشد هیچ غم
موش اندیشه های وارداتی شعوبیه از نوع ارتدوکس روسی مسیحی در انبان ذهن سولچولار حفره زده است گندم اعمال چندین ساله اینان در آذربایجان کجاست؟
نقد خویشتن از اوجب امور است من خودم با خودم چنین می کنم متجاوز از ۱۰ مجلد کتاب چاپ شده دارم مجموعه آثار جبران خلیل جبران، آثاری از محمد عابد الجابری، محمد ارکون و نصر حامد ابوزید ترجمه کرده ام کتاب تالیفی هم دارم امّا همگی در قالب ادب فارسی با محتوای روشنفکری¬دینی بوده اینک به خود بازگشته مطلبی در ادب فارسی نمی نگارم مگر در نقد آن و نشان¬دادن آثاری از آثار تورکی، ملّی خودمان قسمت دوم را هم که حلقة مفقوده¬اش، اندیشة ملّی¬گرایی و ملّیت است در کاووش¬های فکری و چالش¬های ذهنی طی پروژه ایسلاملیق و تورکلوک تکمیل می¬کنم.
11. گرفتاری جمهوری آذربایجان در دو شعوبیه
جمهوری آذربایجان اینک گرفتار دو شعوبیه است یکی شعوبیه ارتودوکس روسی مسیحی که در سیاست ورزی دخالت¬می¬کند هنوز اجازة بازشدن زنگه زور را نمی دهد پرزدینت الهام علیف گرفتاری است در پنجه نامیمون این شعوبیه اما شعوبیه دوم فاناتیک ها هستند که ابزارهای شعوبیه نخست آن¬ها را گرفته و زندانی می کند غافل از این که موافق و مخالف در آنجا گرفتار دو نوع شعوبیه متفاوتند علّت همان است که اندیشه ملّی در جمهوری آذربایجان هم پا نگرفته است.
12. همّت سؤلچولار در تورکیه
سؤلچولار در تورکیه بالاترین همّ و غمّشان رفتن اردوغان است غرب هم همین را می خواهد کردها هم همین را می خواهند ایرانشهری ها همین را می خواهند سلطنت طلب ها هم همین را می خواهند پس ارتدوکس روسی مسیحی در ستیز با اسلام ملّی با جهان کاتولیک مسیحی و صلیبی از در صلح و آشتی وارد می شود. تورکیه را به اتحادیه اورپا راه ندادند چون اعلام کردند اینجا یک کلوپ مسیحی است ژیس کاردستن به صراحت اعلام کرد مسلمان را در آن راهی نیست. به یمن اتّحاد و اتّفاق ملّیت و اسلامیّت در تورکیه غرورِ ملّی به تورکیه بازگشته تمام کشورهای تورک مسلمان نیز دشمن اصلی را شناخته¬اند. لائیک ها و سولچولار پیش از اردوغان در تورکیه قدرت داشتند فصلی نبود که کودتایی رخ ندهد فیلم¬ها و سریال¬های مبتذل، کاباراها، صنعت عقب افتاده، اقتصاد ضعیف و … محصول مدیریت آنها بود البته مورد حمایت غرب بودند. اندیشة اسلام در حکومت¬داری تنها در تورکیه و جمهوری آذربایجان موفّق نبوده بلکه نیم نگاهی به مالزی، اندونزی، سنگال و امارات عربی، قطر و کویت و …همگی جلوه¬ها و تجلّی¬های حاکمیّتِ اسلام در اداره و مدیریت جامعه هستند.
13. ماجرای پیشه وری
ماجرای پیشه¬وری و کشته¬شدنش تنها به بیداری او بر می¬گشت اگر او چپ اندیش بود اعتبارنامه او توسط توده و کیانوری در مجلس ردّ نمی شد! ایشان وقتی پایه¬گذار حاکمیّتی ملّی، فارغ از چپ افتاد به عبارتی دقیق بیدار شد با تروری ساختگی همان چپی¬ها کشتند و نگذاشتند در باکو برادرش که پزشک بود به بالینش رود آنقدر در خیابان های باکو در ماشین چرخاندند تا جان داد. ولی پیشه¬وری اگر به چپ و استالین آری می¬گفت چنین بلایی شاید بر سرش نمی¬آمد. قربانی جسارت، شهامت و بازگشت به خویشتن ملّی خود شد.
14.ماجرای ستّارخان
ماجرای ستّارخان فارغ از همه نوع نظر در تمجید تا تقبیح وی، صرف اسلحه¬کشیدن علیه حاکمیّت ملّی تورکی اسلامی قاجار نامشروع بود. ستّارخان با این عملش انگلیس را به مرز روسیه می-چسباند شما هم بودید وارد گود می شدید و آزادی خواهان را سرکوب می کردید . خودش هم بسان مهره ای پس از ایفای نقش توسّط یک شعوبی ارمنی ترور شد قاجار با کیاست تعادل میان روس و انگلیس ایجاد می-کرد. دیگر انّما الاعمال بالنیّات در عرصة سیاست¬ورزی و مدیریت نباید صحیح باشد بلکه انّما الاعمال بالنتایج عملکرد قهرمان ملّی ما منجر به فروپاشی حکومت تورکی اسلامی قاجار و تحویل حاکمیّت به صلیبی¬ها و ماسون¬ها بود مگر خود تقی¬زاده نمی¬گفت نه ما اینقدر مشروطه¬خواه بودیم نه محمدعلی شاه اینقدر مستبدّ.
15. دعوت به تامّل در مباحث ایسلاملیق و تورکلوک
دعوت به تامّل در مباحث ایسلاملیق و تورکلوک که به صورت صوتی، تصویری و متنی از جانب بنده در شبکه¬های اجتماعی (اینیستا، تلگرام، یوتیوب و واتساپ) عرضه می شود این مباحث از وحدت و اتّحاد و فهم جمعی صحبت¬می¬کند در این گفتمان، آدمیان در برابر هم نیستند واژگان در برابر هم هستند واژگان و مصطلحات در ستیز و صیقل هستند از مدّت ها پیش اندیشة دینی با مهارت و سیاست و کیاست هر چه تمامتر توسّط شعوبیه در برابر و ضدّ اندیشه ملّی قرارداده¬می¬شود. بدین روش هویّت تورکان مسلمان را به چالش کشیدهاند اندیشة شیطانیای اینجا حکمرواست. هویّت، هستی و بودن ما جا را بر هویّت و هستی و بودن کسی تنگ نمی¬کند ما هنوز در بازگشت به هویّتمان جرأت و جسارت لازم را پیدانکردهایم جادّه هویّتمان به شاهراه یکی شدن و وحدت ختم¬می¬شود و آن اتّحاد دیگرباره اسلامیّت و ملّیت است.
بگذریم از یک سلسله اعمال غیر انسانی، غیر علمی، غیر اخلاقی که به نام اسلام اجرامی¬شود آن¬ها اسلام واقعی نیستند مرتکبان چنین اعمالی خواه¬ناخواه به عمد یا غیرعمد بازیچه و دستاویز شعوبیه پسامدرن هستند. اندیشة ملّی و اتّحادی در آذربایجان کنونی بسی ضعیف، لاغر و رنجور است آن دست¬های پنهان همینک دو نوع اندیشه را میان ما ترویج و تبلیغ می¬کند: 1. ملّیت بدون اسلام؛ ملّیتی که اندرون آن اسلام نباشد یک ناسیونالیسم صرف و محض باشد 2. اسلام ضدّ ملّی؛ اسلامی که در مقابل ناسیونالیسم بایستد چنین اسلامی ویژگی¬ها و خصلت¬های خاصّ خودش را دارد: الف) ادّعای جامعیّت و اکملیّت دارد ب) شاکر بودن در همه حال را ترویج می دهد ج) فقر را فخر می داند د) ظلم را عنایت باری و بی¬عدالتی را تقدیر یزدان می انگارد. کمیتِ هر دو نوع تفکّر می¬لنگد هیچ¬یک ره به جایی نبرد در رساندن جامعه به سعادت، فضیلت و خیر، عقیم و نازاست. منبع و مأخذ و منشأ هر دو نوع تفکّر، شعوبیة پسامدرن است. فلسفة ملّی تورکان مسلمان از اندیشه¬های فارابی و برخاسته از توره تورکان، شریعت و ملّیت را سر سفره¬ای واحد می¬نشاند؛ حکمت ملّی تورکان مسلمان از اندیشه های یوسف خراسانی در کتاب قوتادغوبیلیک نضج می¬گیرد قدرت و قوّتی معنادار، اعتمادی با مفهوم و ایمانی بی¬باک به تورک مسلمان می بخشد.
الله اعلم بالصواب