نگاهی بر سوابق تاریخی کنگرلی ها و ترکان لک – دکتر توحید ملک زاده
کنگرها یا کنگرلی ها طایفه ای از ترکان باستان بودند که با نامهای کانقلی ، قانقلی و خانقار نیز مشهور بودند. در آثار استرابون جغرافیادان در سده اول میلادی دیده شده است. در افسانه های قدیم ترکان چگونگی پیدایش این قوم ثبت شده است.
بر اساس این افسانه ها که در کتاب «اوغوزنامه» ثبت است اوغوزخآقان پس از بازگشت از سفری جنگی برای برگرداندن غنایم جنگی دستور به ساخت یک ارابه بزرگ به نام قانقلی gangli می دهد و افراد منتصب به ساختن این ارابه را قانقلی مینآمد.
قانقلی در ترکی امروزین قانلی نامیده می شود و تا چندی پیش در روستاهای آذربایجان از وسایل ضروری برای حمل و نقل شمرده می شد.
کنگر ها بعدها در ترکیب امپراطوری سرتاسری ترکان هون دیده شدند. بطوریکه بعضی ها از جمله حسن آتا خانقار/کنگر را از هونق – قور ، هون قار، هون – آوار می داند.
کنگرها بعدها با ترکان هون وارد آذربایجان شده و در نخجوان ساکن شدند. اطلاعات موجود حضور انها را در سده ۵ میلادی در حوالی نخجوان تأیید می کند.
در سده ۶ – ۵ میلادی کنگرها و سابیرهای منطقه دارای چنان قدرتی بودند که هر کدام از دول بیزانس وساسانی سعی در جلب اتحادیه با انها بودند.
به دریافت پیگولوسکایا ، کنگرها بعدها به خطری جدی علیه دولت ساسانی تبدیل شده و از شیروان در دهمین سال سلطنت خود یعنی در سال ۵۲۴ م با کنگرها در نخجوان جنگید.
جالب اینکه امروزه در اراضی نخجوان کوهی به نام کنگرداغی موجود هست که قریب ۱۵ قرن از نامگذاری آن می گذرد.
در پایان سده نهم یعنـی سال ۸۹۵ م ترکـان کنگر از ولگـا و دون گذشتند و وارد سـرزمــین ترکان بلغار شدند. با بیرون راندن مجارها از سرزمینشان توسط دو تومان قشون کنگر (تقریباً بیست هزار نفر) قبایل کنگر وارد سرزمین بلغارها شدند و قبایل مجار به غرب گریختند.
بررسی تاریخ کنگرها در اروپای شرقی از حوصله این مقاله خارج است فقط گفتنی است تا استقرار ترکان اوغوز ، ترکان کنگر در آذربایجان در کناره های رود ارس ساکن بودند و به تدریج وارد اتحادیه های سلجوقی ، اتابیگان آذربایجان شدند. کنگرلیها بعدها وارد اتحادیه استاجلوها شدند که در اصل از قبایل ساکن در سیواس ، آماسیه و توقات بودند.
استاجلو ها در به قدرت رسیدن صفویه نقش فراوان داشته و در زمان صفویه جزو قبایل پر نفوذ آذربایجان بودند. خضرآغا استاجلو توانست با دادن اسب خود به شاه اسماعیل در نبرد چالدیران جان اورا نجات دهد.
در بررسی های خود از سال ۱۵۳۲ تا ۱۵۷۶ م از این قبیله با عنوانهای خان و سلطان به اسم بیش از ۳۰ امیر برخورد می کنیم مثلاً خلیل آقا از اوبه کنگرلی که در سال ۹۴۰ هـ .ق. ( ۳۴ – ۱۵۳۳ م ) به نامش در منابع برخورد می کنیم.
همچنین تیمور خان و فرزندش مرادخان از اوبه کنگرلی والی کرمان بودند.در زمان شاه اسماعیل دوم و سلطان خدابنده استاجلوها و در رأس انها کنگرلی ها در موطن اصلی خود یعنی نخجوان ، چخور سعد و ایروان ساکن شدند. پاره ای از انها رهسپار طارم، خلخال، خراسان شدند.
در زمان شاه عباس استاجلو ها در رأس شاهسون ها قرار داشتند .
از کنگرلیها هم مقصود سلطان در نیشابور امیر بود ( ص ۱۰۸۵ اسکندر بیگ ترکمان) وی در سال ۱۰۰۳ هـ در جنگ با ترکان اوزبک و تیمور سلطان از همان اوبه به جانشینی او انتخاب گردید .
مقصود سلطان نیز والی نخجوان بود که با سمت ایلچی در سال ۱۰۴۶ هـ به استانبول رفته بود. همچنین او بود که عامل ترقی ده لی حسین از فاتحین جزیره کرت و تقدیم کننده قاتی یایی مشهور (مومیا) به سلطان مراد چهارم سلطان عثمانی بود.
مقصود سلطان در عین حال مقام خلیفه الخلفایی را نیز به عهده داشت . ودر سال ۱۰۵۱ هـ دو بار با سمت ایلچی به استانبول فرستاده شد. محمد خان استاجلو و برادرش قراخان نیز در دیاربکر والی بودند. جالب اینکه امروزه دو روستای دیاربکر امروزه کنگرلی دارد. نام کنگرلی در اروپا ممالک مجارستان و منطقه بالکان نیز دیده می شود.
درآذربایجان علاوه بر سلماس ، نام کنگرلی ها در روستایی در اردبیل و نخجوان و منطقه اشغال شده بدست ارامنه (آغدام قره باغ ) و اردوباد ، کورده میر و بورچالی نیز دیده می شود.
استاجلو ها تا فروپاشی دولت صفویه در این دولت حاضر بودند . چگونگی پیوند کنگرلی ها با لک ها به روشنی معلوم نیست.
ولی آنچه معلوم است این است که لک ها بر اساس سندی رسمی همزمان با حکومت شاه اسماعیل در نواحی سلماس سکونت داشته اند.
گرچه ابوالقاسم طاهری ادعا کرده است که لک ها را نادرشاه از جنوب به لکستان سلماس کوچ داد. در عالم آرای عباسی که در اواخر عصر شاه عباس تألیف شده در ذکر «امرای قبایل مختلف که از اویمآقات قزلباش نیستند » از « ساورخان سلطان سلماسی میر جماعت لک سلماسی » نام می برد.
طبق این فرمان هم در ربیع الثانی ۱۰۶۷ و سال بعد « عباسقلی خان سلماسی » امارت آن جماعت را دارد . سالها بعد در تذکره الملوک که مقارن استیلای افغانها تألیف شده ؤ ضمن فهرست حکام از « حاکم سلطان لک سلماسی »ذکری شده است .
از مجموع اینها بر می آید که لک ها که لااقل از اوایل قرن دهم همزمان با حکومت شاه اسماعیل در سلماس سکونت داشتند علیرغم جنگهای فراوان عثمانی – صفوی بر سر جای خود باقی مانده اند .
اما بعد از صفویه دیگر از انها به صورت واحد ایلی نامی نیست. معلوم می شود که اندک اندک زندگی ایلی رارها کرده ده نشین شده اند.حتی از اینکه اسکندربیگ انها را خارج از طوایف و ایلات آورده و در این فرمان هم از انها به جماعت لک تعبیر شده است می توان استنباط کرد که در همان قرون هم وضع ایلی و چادر نشینی نداشته اند گرچه تا حدود بیست سال قبل ییلاق وقشلاق گروهی ازدامداران لک سلماس ادامه داشت.
در فرهنگ جغرافیایی ایران براساس مطالب گرد آوری شده از مسموعات و روایات موجود در عامه نوشته شده است که اهالی این منطقه از لکستان قفقاز کوچانده شده اند.
با توجه به فرمان شاه عباس دوم می بینیم که یکی از جماعت لک سلماس و ظاهراً از رؤسای انها از ملازمان کپک سلطان بوده و از آن طرف گفتیم که کپک سلطان سرداری نخجوان ارس را داشته و در آنجا کشته شده قرینه بسیار ضعیفی برای تأیید آن روایت محلی بدست می آید .
گفتنی است هیچگونه ارتباطی فرهنگی ، تاریخی بجز تشابه نام بین لک های آذربایجان و لک های لرستان دیده نمی شود ،چرا که در بین قبایل شاهسون بغدادی ساکن در ناحیه ترک نشین ساوه قبیله ای بنام لک دیده می شود که شامل کوسه لر (۵۰۰خانواده ) یاری جانلو ( ۴۰۰خانواده) قره قویونلو( ۳۵۰خانواده ) یارامیش لو (۳۰۰خانواده) علی قورتلو (۲۰۰ خانواده ) احمدلو ( ۲۰۰خانواده ) وستلو و قتلو و دولت وند (۱۰۰ خانواده) بودند.
گفته می شود که ایل بغدادی در دوره صفویه به نزدیکی بغداد رفته و در زمان سلطنت نادر شاه به شیراز مراجعت کردند .
در زمان کریم خان زند محل معینی نداشتند تا اینکه به قوای آغا محمد خان قاجار ملحق شدند و وی انها را در محل فعلی (ساوه) اسکان داد.
چهار تا شش هزار بغدادی شاهسون تابستان را در خرقان و خلجستان تا مرزهای خمسه می گذراند و زمستان را به اطراف تهران و جاده قدیم و سلطان آباد و ساوه می آمدند . در سال ۱۹۲۰ بغدادی ها شامل دو قسمت لک با ۲۰۵۰ خانواده و ارخلو با ۱۷۷۰ خانواده می باشند.
دکتر توحید ملک زاده – ۱۲ شهریور ۱۳۹۷