1-هر هنرمند، نویسنده، شاعر، موزیسین و …؛ اگر اعتقادات، مذهب، باور، گذشته و … جامعهی خود را نشناسد و هنر خود را صرفاً برای ثروت اندوزی و خود نمایی و یا با دید جوامع دیگر که مردمان آن هیچ آشنایی با آن ندارد، در باور مردمان خود بگنجاند خیانتی بزرگ به نسل های آینده خود می کنند. اعتقادات(اعم از فولکولوریک، عرفی، مذهبی و…) ایمنیهای ما هستند و مثل لوکوموتیو خود را به ریلهای آنها میسپاریم تا از مسیرهای دشوار عبور کنیم. همان طور که عدهای از هنرمندان گذشته ما سوار بر قطار باورهای خود از مسیرهای پرپیچوخم عبور کرده و در آخر پیروزمندانه به مقصد رسیدهاند، ما نیز باید بلیط این را به دست آوریم تا از قافله جدا نمانیم. حال بلیط این قطار سریعالسیر چگونه به دست میآید؟
راه تهیه بلیط و همسفر شدن با بزرگان علم و هنر؛ شناخت خود، فرهنگ، هنر، باور و … جامعهای که در آن زندگی میکنیم، است! اگر جامعه و خصوصیات مردمان خود را نشناسیم و نتوانیم خود را با آنها وفق بدهیم و مشکلات و خواسته های آنها را نتوانیم به تصویر بکشیم مسیر را اشتباه خواهیم رفت. به عنوان مثال: من در کشوری اسلامی زندگی میکنم و خود نیز مسلمان هستم و مردمانی با تنوع زبانی اعم از: ترکی، عربی، فارسی و… با لهجه ها و گویشهای مختلف و با آداب و مراسم و باورهای دینی و مذهبی و… متفاوتی در جای_ جای این کشور زندگی میکنند، حال منی که در آذربایجان زندگی میکنم زبان، فرهنگ و آداب و رسومات اجدادی خود را دارم، هر چقدر هم به زبان و ادبیات و فرهنگ دیگران مسلط باشم، نمی توانم خواستهها، باور ها و اعتقادات خود را که از گذشتگانم به ارث بردهام و یاد گرفتهام را با زبانی غیر از زبان مادریم به دیگران و جامعه خود انتقال دهم. آرمانی بس والاست که از علم و هنر هدفی مطلق بسازیم. اما چگونه؟ آیا میتوانیم فرهنگ و باورهای بیگانه را با فرهنگ و علم و هنر خود عوض کنیم؟ نه نمیتوانیم. پس چرا سعی داریم مانند آنان بنویسیم، بخوانیم، لباس بپوشیم و… و خلق و خوی آنان را ترویج دهیم!
کودکی را در نظر بگیریم که در کشور انگستان به دنیا آمده و در آن کشور بزرگ شده و با فرهنگ آن کشور خو گرفته است، ما هر چقدر از اسطورها و داستان ها، نمادها، باورها و… خود را به او بگوییم، جای قهرمان و اسطوره های آنان مانند شاه آرتور را برای او نمیتواند پر کند. پس چرا ما به جای اسطوره ها و داستانهایی مانند: کور اوغلو و دده قورقود و … هر روز از سوپرمن و بتمن سخن میگویم! و هنرمندان ما چرا فیلم و نرم افزارهایی از آن قبیل برای کودکان ما میسازند؟ این فقط یک نمونه بود که برای کودکان آذربایجان زدم و حال اینکه هنرمندان و بیشتر اقشار جامعه آلوده تبلیغ فرهنگ بیگانگان شده اند و میخواهند مثل آنان رفتار کنند. زجر آور نیست؟
2-به گفته کارل یونگ: اکثر هنرمندان درگیر با زمینه روانشناسانهاش می باشد که به نحوی قابل ملاحظه آزادیاش را محدود میکند، و یا آن را تقریبا پندار گونه جلوه میدهد. ” آزادی اراده” مسالهای غیر قابل حل نه تنها در سطح فلسفی است، بل در سطح عملی نیز چنین است، به این معنا که کمتر کسی را میتوان ملاقات کرد که کم و بیش زیر سلطه نبوده و حتی با تمایلات، عادات، هیجانات، پیشداوریها یا کینه ها و تمام عقده های ممکن پوشیده نشده باشد. حال چگونه میتوانیم از زیر سلطه بیگانگان خارج شویم و فرهنگ خود را بازسازی کنیم؟ مطالعه، اراده و علم عمل کردن به فرهنگ گذشتگان خود با تکنولوژی امروزی. مطالعه و اراده جادوگری بزرگ است که به فریبندگی هایش، تناقض احساس و ادعای آزادی را افزوده است، ما احساس آزادی را تجربه میکنیم، حتی وقتی که می توانیم از وجود علت های دقیق مطمئن باشیم که ضرورتا به نتایج گوناگون،منتهی میشود و به رغم آن، احساس آزادی در ما زنده است! در ضمن میدانیم چیزی بدون علت وجود ندارد، و این مجبورمان میکند بیاندیشیم که اراده نیز باید ناشی از موجبیت باشد! خوب، بنابراین اگر اراده به وسیله این آزادی حاکم که واقعیت آن است مشخص شده، یعنی که وی بخشی از این قدرت تاریک خلاق است که در ما آرمیده است، که به ما شکل میدهد، وجودمان را میسازد و جسم ما را اداره میکند و به حفظ و ویرانی آن میپردازد و زندگی جدید خلق میکند. پس چه بهتر که در این زندگی جدید، فرهنگ و هنر خود را داشته باشیم نه فرهنگ دیگران را، و آن را قالب زندگی جدید خود بکنیم.
حسین حسن نژاد قونسولکندی