در یکماه گذشته که دومین ارتش بزرگ و قدرتمند جهان به اوکراین حمله کرده، مقاومت این کشور و ملّت تعجب و تشویق جهانیان را برانگیخته است. این مقاومت خود باعث گردیده تا حمایتهای مادی، معنوی و نظامی کشورها و ملتها به سوی اوکراین سرازیر شود.
تا همین ساعتی که این نوشته را مینگارم اکثریت قریب به اتفاق تحلیلگران سیاسی و نظامی جهان باور نمی کردند که اوکراین تا این لحظه مقاومت از خود نشان دهد. حتی بسیاری از این تحلیلگران، سرنوشت این جنگ را در چند روز اول(که به هفته نخواهد کشید) مشخص و مختومه میدیدند.
حال سوال اساسی این است که چه عاملی موجب شده تا این کشور و ملت مقاومت جانانه از خود نشان دهد؟ ملتی که بلحاظ زبانی و قومی با روسها از یک تیره هستند، چرا باید بدین میزان حس ملّی در آنها برانگیخته شود؟ حسی که باعث گردیده تا یک شهروند اوکراینی علاوه بر تمامی داشتههای مادی سرزمین خود که در طول قرنها صاحب آن شده، جانش را نیز فدای سرزمین و ملت خود می کند.
در نظام حاکمیتی و آموزشی اوکراین نشانی از سیستم بشدّت ایدئولوژیک و وطن پرورانه همچون کشورهایی که در آنها تفکر ناسیونالیستی در حاکمیت و نظام آموزشی آن موج میزند دیده نمی شود. لذا ارتباط دادن صرف این مقاومت قهرمانانه با احساسات ملّی گرایانه از نوع ایدئولوژیک درست بنظر نمیرسد.
اما فدا کردن جان و مال خود در قبال سرزمین و ملّت و حاکمیت آیا بدون وجود روح ملی و ناسیونالیسم امکانپذیر است؟ آیا اینها نشانههای قوی از ناسیونالیسم نیست؟
بنظر نگارنده جواب دو سوال بالا مشخص است! بدین معنا که وجود حس ملی را در اوکراینیها نمیتوان انکار نمود.
حال باید دید این ناسیونالیسم بدون وجود بستر سیستمیک ایدئولوژیک قوی چگونه در اوکراین خلق شده است؟
اوکراین ناسیونالیسمی را تجربه می کند که اکثریت ناسیونالیستها و احزاب آنها در جهان بالاخص ناسیونالیستهای جهان سومی از درک آن عاجزند!
آنچه که انسان معاصر را به تمامی نهادهایی که در آن عضویت دارد متعهد میسازد “عضویت صرف و یا افتخاری” نیست! بلکه این “عضویت موءثر” انسانها میباشد که وی را وابسته و متعهد به سرنوشت آن نهاد و سیستم میکند. “عضویت موءثر” عضویتی با مشارکت حداکثری همراه با حق نظردهی و حق اِعمال تغییر در نهاد موضوع عضویت فرد است.
اوکراینیها پس از استقلال در ۱۹۹۱ تا بحال مسیری را پیموده اند که موءثر بودنشان را در نهادهای تحت عضویت خود بیشتر و بیشتر کردهاند. از نهاد خانواده گرفته تا نهادهای سیاسی و اقتصادی و نظامی کشور، اوکراینیها با تلاش و مبارزات مدنی خود توانسته اند نقش خود را بعنوان فرد موءثر و عضو موءثر افزایش دهند و تعریف کنند.
فرد اوکراینی بدون در نظر گرفتن نقش و جایگاهش در جامعه، از یک نانوا گرفته تا ژنرال و رئیس جمهورش در جبهه ها حضور دارند. زن و مرد در کوچهها و خیابانها با اسلحه و بدون اسلحه به مقاومت میپردازند. چون همگی خود را به سرزمین، ملت و دولتی وابسته می پندارند که سالها برای شکوفایی آن و عضویت موءثر داشتن در آن تلاش کردهاند.
قدرتنمایی روسها بر سر یک قربانیآنچه که از ناسیونالیسم اوکراینی، در ذهن ناسیونالیستهای جهان سومی نمی گنجد همان کسب نقش تاثیرگذار افراد در نهادهای اجتماعی است؛ چه در زمان جنبش و چه در زمان حاکمیت. ناسیونالیستهای جهان سومی فرد را در خدمت سرزمین و آمال حزبی نخبگان ناسیونالیست میخواهند. اما در اوکراین تمامی انسانها با رسیدن به مرحله “تاثیر اجتماعی” و حس این تاثیر در زندگی خود به ناسیونالیسمی خود شکوفا رسیدهاند. اوکراینی ها حتی در شهرهایی که به اشغال روسیه درآمده هر روز و بدون داشتن هرگونه سلاحی، خواهان بیرون رفتن اشغالگران و بازگشت جامعه ای که احساس تعلق بدان دارند را هستند.
با این احساس تعلق، حتی بر فرض اشغال کامل اوکراین، روسیه با افراد و جامعهای مواجه خواهد شد که بصورت آشکار و نهانی نافرمانی مدنی در آنها نهادینه شده است.
اوکراینیها ناسیونالیسمی را به نمایش گذاشتهاند که منطبق بر روح و خواست انسانهای عصر حاضر است. انسانی که نه تنها هیچ سلطهای را بر خود نمیپذیرد که با نقش فعالانه خود تمامی بسترهای اجتماعی را که در آن حضور دارد به روی خود می گشاید. ناسیونالیسم اوکراینی با ذهن زنگ زده ناسیونالیستهایی که تفاوت فرد و بنده را هنوز نمیدانند و هیچ شناختی از عصر حاضر ندارند، ناسیونالیسمی بیگانه است.
حسین ادیبان/جامعه شناس