بخش اول
تاریخ پرحادثه و پر تلاطم دویست سالهی اخیر، سیاست های استعماری دولتهای بزرگ و قدرت های مطرح جهانی، موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی خاص، کثیرالملل بودن همراه با پیرامون پرتغییر، مرگ و تولدهای سیاسی دولت_ملتهای جدید در مناطق همجوار جغرافیای سیاسی و اجتماعی ایران که دارای اشتراکات عمیق، ناگسستنی و تاریخی با ملل ساکن در جغرافیای سیاسی و اجتماعی ایران دارند در کنار بسیاری از علل دیگر موجب شده است تا نهادینه شدن اصول دموکراتیک، برقراری عدالت سیاسی، اجتماعی و آزادی های مشروع، ثبات در نهاد حاکمیت سیاسی، توسعهی متوازن پیرامون همراه با مرکز، به صورت پایدار و موفق انجام نگیرد.
به عبارتی گذر از سنت به مدرنیته و تحقق اثربخش، کارآمد و ایمن به صورت یک جامعهی متعالی، آرمانی و مدنی در ایران با وجود پتانسیل های موجود در جامعهی ایران، هزینه های پرداخت شدهی تاریخی، مادی و معنوی و با وجود پیشرو بودن در نهضتهای مردمی نسبت به بسیاری از کشورهای جهان، هنوز اثربخشی و رنگ واقعیت نگرفته و جامهی عمل برخود نپوشیده است یا موفقیتی در رسیدن به این مسیرها و آرمان ها حاصل نگردیده است.
در کنار این ناکارآمدی و عدم موفقیتهای تاریخی، مسائل حل نشده بسیاری نیز در حوزه های مختلف از نسلی به نسل دیگر، از دولتی به دولت دیگر و از انقلابی به انقلاب دیگر به یادگار مانده است. و گذشت سالیان طولانی در کنار افزودن به پیچیدگی های شکلی، محتوایی و فنی آنها و زشت نمودن چهرهی سیاسی – اجتماعی کشور، حل و فصل منطقی، مقبول، اصولی و مطلوب آنها را نیز غیرممکن و در خوش بینانه ترین حالت بسیار سخت، مشکل و پرهزینه نموده است.
چنین شرایط پر مساله ای موجب شده تا آنچه از نهاد ایران در جهان سیاسی میشناسیم، نتواند متناسب با تاریخ، پتانسیل و ارزشهای خود در جهان کنونی، جایگاه واقعیاش را بدست آورد و صندلی حاکمیتی خود را نیز بدون خشونت و خونریزی به غیر واگذار نماید؛ و بدین طریق اسیر چالشهای فرسایشی، سیاسی و روزمرگیهای تاسف برانگیز اجتماعی گشته است.
مطابق گزارشهای رسانه ای و داده های رسمی، نهادهای سیاسی ایران و جغرافیای اجتماعی آن، هر روزِ هفته، ماه و سال؛ شاهد تجمعات، تحصنات و اعتراضات مردمی برعلیه #نهادهای_حاکمیتی، ناکارآمدیهای مدیریتی و #نابسامانیهای_اجتماعی، #چالشهای_معیشتی و موضوعات فرهنگی هستیم؛ و این آمار هر روز بیش از پیش در حال افزایش کیفی و کمی است.
این حجم زیادِ تنش ها و چالش ها، در کنار عمیق تر کردن فاصله بین حاکمیت و مردم، تضعیف روحیهی جمعی، وحدت سیاسی و امنیت ملی، آسیب پذیری استراتژیک و پرهزینه تر شدن توسعه، میل به تغییرات اساسی در کشور را نیز جدی تر، مطرحتر و شدیدتر کرده است.!
در نهایت تاسف و در طول صد سال اخیر، اولین موضع گیری، رویکرد و واکنش حاکمیتها در جغرافیای سیاسی و اجتماعی ایران و در مواجهه با این مسائل، کاستی ها، عدم موفقیت ها، پرسش ها و دغدغه های مردمی و تنش های صنفی و فرهنگی در کشور، تنها برخورد #انتظامی، #نظامی، #امنیتی، #کیفری و در بهترین حالت سیاسی بوده است که نه گفته پیداست که نه تنها در حل و رفع آنها موفق نبوده، بلکه باعث انباشته تر، پیچیده تر، عمیق تر، شدیدتر و بحرانیتر گشتن آنها گردیده است. این گره ای که به راحتی می توانست با دست باز شود، به دندان گرفته میشود و به تقابل حاکمیت و مردم کشانیده میشود!؟!
سوال اساسی، و مهم در اینجا از نگاه یک اصلاح گر اجتماعی که دغدغهی مُلک و ملت دارد، این است که چرا مسائل و چالشهای موجود در جامعه که امری مرسوم، طبیعی و اجتناب ناپذیر در حیات اجتماعی بشریت است، در نهاد سیاسی و جغرافیای سیاسی – اجتماعی ایران، تبدیل به #بحرانهای جدی #سیاسی و #امنیتی میشود و فرصتها به تهدیدها بدل میگردد!؟ آیا در بازه زمانی مناسب امکان برون رفت از این شرایط نگران کننده وجود دارد!؟ راهکار عملی، ممکن و کم هزینه برای تحقق این اهداف و برون رفت از این بحرانهای فزایندهی مدیریتی چیست!؟
چرا مطالبات فرهنگی، صنفی و اجتماعی در ایران، به چالش و بحران های سیاسی – امنیتی تبدیل میشود!؟فرهنگی/سعید مینایی