روشنفکرنمایان وابسته و بحران آزادی در ایران
تحلیل انتقادی درباره بیانیه فاشیستی ۸۰۰ روشنفکر پانفارس علیه حقوق ملتهای غیرفارس
انتشار بیانیهای از سوی حدود ۸۰۰ نفر از طیف موسوم به «روشنفکران ایرانی» علیه احقاق حقوق ملتهای غیرفارس، نه تنها پرده از چهره واقعی جریان موسوم به «روشنفکری» در ایران برداشت، بلکه بار دیگر نشان داد که ریشههای فاشیسم در ایران نه فقط در دستگاه حکومتی، بلکه در لایههای بالادستی فرهنگی-اجتماعی این کشور تنیده شده است. تصور اینکه در قرن بیستویکم، چنین حجم عظیمی از نفرت و انکار بنیادین حقوق ابتدایی انسانی، از سوی کسانی صورت بگیرد که عنوان «روشنفکر» را یدک میکشند، بهراستی تکاندهنده است.
این جماعت، که خود را متفکر، آزادیخواه و دغدغهمند معرفی میکنند، در عمل وارثان همان شاعرانی، تاریخنویسان و نگارندههایی هستند که در دربار شاهان، به بهای صله و مقام، شرافت قلم خود را فروختند. امروز نیز فرزندان فکری آنان، برای حفظ کیسههای بورژوازی خود و تأمین منافع صنفی، به راحتی بر خواست آزادیخواهانه ملتهای تحت ستم میتازند و آن را «تجزیهطلبی» یا «اخلال در وحدت ملی» مینامند.
باید بهروشنی گفت که در ایران، روشنفکری هیچگاه یک جریان مردمی نبوده است. این طیف غالباً از دل طبقات بالادست اقتصادی، بورژوازی دولتی و خردهطبقات اشرافی شهرنشین برخاسته است؛ طبقهای که نه درد فقر را میفهمد، نه طعم تبعیض را، و نه رنج انکار هویت را. روشنفکری در ایران، از آغاز، مأمور مهندسی افکار عمومی در جهت تثبیت سلطه زبان، فرهنگ، تاریخ و هویت جعلی مرکز بوده است. آنان به جای آنکه زبان حقیقت و عدالت باشند، زبان انکار و تحقیر ملتهای غیرفارس بودهاند.
اعلام موضع این گروه علیه اعاده حقوق ملیتها، یک نقطه عطف تاریخی است: ملتهای غیرفارس اکنون با وضوح میبینند که چه نیروهایی طی این سالها به نام «علم»، «فرهنگ»، «توسعه» و «روشنفکری»، ابزار بازتولید استبداد فرهنگی و زبانی بودهاند. اینان همان کسانیاند که در برابر ظلم آشکار حکومت به سکوت و همراهی تن میدهند، اما بهمحض آنکه منافع اقتصادی یا طبقاتیشان در خطر افتد، در قامت «منتقد» و «اپوزیسیون» ظاهر میشوند، اشک تمساح میریزند و دوباره همان ساز نخنما را کوک میکنند: دفاع از مردم!
جای شگفتی نیست که لانه و آشیانه فاشیسم در ایران، نه صرفاً در نهادهای امنیتی یا مذهبی، بلکه در محافل بهظاهر روشنفکری و آکادمیک بوده است. فساد و تباهی نظاممند این کشور، در بسیاری موارد، نتیجه مستقیم خیانت این قشر به رسالت انسانی و اجتماعی خود است. اینان نه تنها نقشی در گشودن فضای سیاسی نداشتهاند، بلکه خود از عوامل اصلی انسداد آن بودهاند.
در چنین شرایطی، بازخوانی مفهوم «روشنفکری» و بازتعریف آن بر مبنای وفاداری به حقیقت، آزادی، عدالت و چندفرهنگگرایی، یک ضرورت تاریخی است. ملتهای غیرفارس دیگر فریب این نقابهای آکادمیک و شبهفرهنگی را نمیخورند. امروز زمان برچیدن اسطوره روشنفکر ایرانی فرارسیده است؛ اسطورهای که سالها با چهرهای مصنوعی، از ظلم تغذیه کرد و اکنون در برابر جنبشهای آزادیخواهانه ملل تحت ستم، چهره واقعیاش را نمایان ساخته است.
منابع و رفرنسها:
- بیانیه ۸۰۰ روشنفکر پانفارس (۲۰۲۵):
🔗 گزارش سایت زیتون
🔗 [انتشار متن بیانیه در کانالهای تلگرامی پانفارسها] - تحلیل ساختار طبقاتی روشنفکری در ایران:
- مقالات دکتر آصف بیات در حوزه طبقه متوسط جدید در ایران
🔗 Assef Bayat – Making Islam Democratic- مقاله «روشنفکران و بحران مدرنیته در ایران»، نشریه نگاه نو
- فاشیسم فرهنگی در ایران و نقش زبان فارسی به عنوان ابزار سلطه فرهنگی:
- یرواند آبراهامیان – «ایران بین دو انقلاب»
🔗 Iran Between Two Revolutions – Abrahamian
- سانسور، انکار هویتی و قومگرایی حکومتی:
- گزارش سازمان عفو بینالملل در مورد سرکوب اقلیتها در ایران
🔗 https://www.amnesty.org/en/documents/mde13/0892/2019/en/
- واکنش جامعه مدنی ملتهای غیرفارس:
🔗 گزارشات وبسایت Azturk.News
🔗 کانال تلگرام Turkmaqalala - روشنفکری وابسته و چالشهای مردمگرایی در ایران معاصر:
- رضا علیجانی – نقد روشنفکران حکومتی
🔗 [مصاحبهها و مقالات در زیتون و گویا نیوز]