در انقلاب 57 بیشتر شهرهای آذربایجان تبریز ،اورمیه ، زنجان ، اردبیل ، مراغه ، میانه ،خوی وهمه شهرها و حتی بعضی از روستاها در صف معترضین در انقلاب 57 بر علیه شاه بودند بیشتر از همه تبریز و اورمیه در کانون اعتراض ها بودندکه با درگیریهای 22 بهمن پایان یافت .
اما 22 بهمن در تبریز درگیری مسلحانه شدید تراز دیگر شهرها بود چون بیشترین مبارزین دوره شاه از آذربایجان بودند و اینها بعد از آزادی از زندان در تبریز خود را بیشتر از تهران آماده نبرد کرده بودند. در تبریز 3-4 روز ادامه داشت شدت حملات از هر دو طرف سخت بود رادیو تبریز دائما از گروهای مبارز که دوره چریکی را آموزش دیده بودند و گاهی آنها را بنام خطاب میکرد پیوسته استمداد میطلبید و ساواکی ها در محلات مختلف مشغول به تیر اندازی بودند. حتی یک نفر در عباسی چندین ساعت مشغول تیراندازی به مردم بود که بعلت محکم بودن پناهگاهش (سنگر )بعد از چندین ساعت توانستند اورا متوقف کنند و علت قوی بودن ضد انقلاب در تبریز بیشتر آنها هنگام جنگ مسلحانه در تهران واز دیگر شهرها خود را برای خروج از کشور به تبریز رسانده بودند.
خیلی ها با توجه به نزدیکی مرز با پرداخت مبلغ ناچیزی به کورد های مرزنشین از طریق کوهستانها خود را به ترکیه رساندند به خارج رفتند. بعضی از شایعات هم بود که گفته میشد در تبریز زیاد بودن ساواکیها شاید هم آمادگی برای عملیات دیگری برای قلع و قمع مردم باشد چون بعضی از ارتشی ها مانند خسرو داد ،رحیمی و..تا آخر میخواستند این عمل را اجرایی کنند در صورت امکان این عملیات را از آذربایجان شروع کنند که دستگیر واعدام شدند و قبلا هم شاه درهنگام ترک گفته بود بعد ازمن ایران به ایرانستان تبدیل خواهد شد و اینگونه کلمات در ادبیات پهلوی بیشتر، آذربایجان را شامل میشد.
شدت درگیری در تبریز با تهران قابل قیاس نبود گفته شد حتی بعضی افراد حکومتی را گرفته از درخت آویزان (اعدام )کردند این صحنه را یکی از فرقه ی های مسن برایم تعریف میکرد میگفت اکثر ما فرقه ها بدون اینکه هویت خود را نشان بدهیم . در تظاهرات شرکت میکردیم و جوانهای مسلح را به نبرد با حکومتیان پهلوی تشویق و کمک میکردیم حتی هنگامیکه نفری را از درخت آویزان کردند یکی گفت حالا نوبت ماست در زمان فرقه شما ما را سلاخی میکردید حالا هم ما باید قصاص مان را از شما بگیریم (بالام بویونده گون بیزیم کیدیر ) اما از این موارد در روزنامه ها وخبرگزاریها خبری یا عکسی منتشر نشد. این در گیری ها با اطلاعیه های دولت موقت و رهبر انقلاب اینکه کسی حق ندارد به پادگانها و مراکز انتظامی حمله کند پایان یافت . در شهرهای دیگر آذربایجان اورمیه هم جای خود را داشت اورمیه اولین شهری بود که در دوم بهمن ماه 57 در نزدیکی بازار در مقابل مسجد اعظم در گیری مسلحانه بوقوع پیوست هنگامیکه گنبد مسجد اعظم از طرف ارتشی های شاه گلوله باران شد مردم هیجان زده واویلاگویان بسرشان میکوفتند و میگفتند خانه خدا را گلوله باران کردند بخروش آمدند ناگهان از میان خروش مردم صدای تیر اندازی به گوش رسید ارتشی ها که چنین انتظاری نداشتند دستپاچه شدند و مردم وقتی دیدن تیر اندازی از طرف متظاهرین هست بیشتر جری تر شده وضعیت خیلی نا آرام و متشنج شد.
البته این تیر اندازی از طرف دسته ملا حسنی که خودش نیز حضور داشت صورت گرفت بعضی ها این تیر اندازی را به کورد ها نسبت دادند یا میدهند در حالی که ما خودمان شاهد وقایع بودیم در آن زمان اولاً در اورمیه کوردی نبود و چند تا خانه (نزدیک به 50 واحد ) اربابی کوردها بود که حکومت وقت آنها را مجبور کرده بود که در اورمیه زندگی کنند وثانیا کوردها در دوره پهلوی آنقدرمرعوب شده بودند که خیلی به ندرت به شهر اورمیه میامدند اکثر مایحتاج زندگی شان مانند چای ،قند ،روغن و برنج…بوسیله ی دکانداران و چرچی های یکانی و…در محل و چادرهایشان تامین میشد وحتی درموقع آمدن به شهرهویت کوردی خود را ازمردم پنهان میکردند چون بعضی از افراد مخصوصا جوانها شیطنت میکردند … در اورمیه حتی مردم به این بسنده نکردند در یکی از تظاهرات به ساختمان ساواک ریخته وداخل آن شدند البته این ساختمان قبلا تخلیه شده و چند تا نگهبان بود که در رفتند اواخر دیماه موضوع چماقداری در بعضی از شهرها ودهات با همکاری پاسگاه های روستایی وشهری مانند خوی و ماکو ومرند.. از طرف حکومت شاه رایج شد عده ای چماقدار شاهدوست به شهرها اعزام شدند درجاده ها با حمایت نامحسوس پاسگاه ها جلو ماشین ها را گرفته شیشه هایشان را شکسته ،آزاروکتک زدن مسافران میکردند.
ادامه دارد
رحمان کتابچی