عیسی می گفت : نمی ارزد جهانی را به دست بیاوری ، اما تکه ای از جان ات ( روح ات ) را از دست بدهی !انسان
ادوارد سعید می گوید :
روشنفکر کسی است که بتواند ، قدرت و سنت موجود را نقد کند .
برای نقد قدرت باید شجاعت و شهامت داشت و برای نقد سنت های موجود باید ، سواد و تئوری داشت .از این دو وصف اگر بگذریم ، انسان در حوزه عمومی ابتر و فاقد کار آئی خواهد بود .
عدم شجاعت او را به طرف سانسور و یا پیچیده نویسی سوق می دهد .
به قول ظریفی ، نوشته های او را درک نمی کنیم و او نیز ما را درک نمی کند ، یا او زود به دنیا آمده و یا ما دیر کردیم ، و یا بر عکس ! ونداشتن سواد و تئوری ، انسان را به طرف ابتذال سوق می دهد .
در شکل و شمایل انسان است ، اما وقتی
دهانش را باز می کند ، خود باخته ای در دستان باد است از هر طرف که بوزد ،
قهرمان ما رو به آن سو دارد !
برتولد برشت حرفی دارد که هنوز هم معتبر است ، می گوید :
اگر از فاشیسم بدتان می آید ، باید از قواعد فاشیست پرور هم روی بگردانید !
اینکه نمی شود ، گوشت بریان بره به خوری و از سر بریدن حیوانات متنفر باشی !
از طبیعت زیبا خوشت بیاید و وقتی والی آذربایجان شدی باغ سیاوش را و درختان سیصد ساله آن را با نفت و بنزین به آتش بکشی و پانصد و نه دستگاه آپارتمان و مقداری دکان بسازی ! و اسمش والی محلی باشد ، آذربایجانی ، مثلا اگر غیر محلی بود ، مثل اینکه فرقی میکرد !
دزد ، دزد است ، اگر دزد باشد و از خانه من و سرزمین زیر پای من به دزدد ، چه خوبی و حسنی دارد ؟
ما جامعه مدنی هستیم ، در جامعه مدنی ، منافع جامعه تعیین کننده است ، خودی و غیر خودی ، دوست و دشمن را ، نه قدرت و نه منافع پست رانتی و و شخصی که منافع جامعه مشخص می کند .
در آلمان فرج سرکوهی از منافع ملت ما دفاع می کند و در پاریس آن تبریزی اگر اشتباه نکنم خسروی نامی علیه فرهنگ و زبان مادری ملتی خزعبلات می بافد !
کدام دوست و کدام دشمن است ؟ کدام خودی و کدام غیر خودی است ؟
ما همواره گفته ایم انسان آذربایجان ، هیچ دشمنی ندارد مگر اینکه دشمن خود را با مخالفت با موجودیت ما با فرهنگ و زبان و تبار ما ، اعلام و اعلان کند ، در آن صورت منافع ملت و جامعه ما تعیین حد و مرز است .
بدون داشتن زبان ، امکان شکل گیری انسان واقعی متصور نیست ، کسی که داشته های هویتی خود را ، مقابل تکامل انسانی خود و توسعه جامعه خود بداند
دیگر از مرحله داشتن نومید شده است
دیگر خودباخته ای بیمار است ، حتی لازم نیست کسی به او بگوید که خود باخته است ، کسی که نتواند با داشتن هایش و با افتخار به انها ، جامعه خود را
معماری کند ، از قبل باخته است ، اخیرا
خود باخته های ترسو که در حد تصاحب
داشته های خود ، توان معماری خانه خود را ندارند ، شعار ساخته اند ، نباید به تبار و قوم و ملت که در کسب انها زحمت نکشیده ایم ، بنازیم !
اولین گام خود باختگی و ازدست دادن جامعه مدنی ، همین است !
انگار مثلا همه چیز را خودش آفریده است !
تولد ما ، اسم ما ، کشور ما ، محل تولد ما ، هر چیز و همه چیز که می بینید ، بدون دخالت ما شکل گرفته است ، مگر ما پدر و مادر و دین و ایمان و موجودیت خود مان را ، ما انتخاب کرده ایم ؟
همه این داشتن ها بخشی از وجود ما است ، اسم ، پدر ، مادر ، خاله جون و…..
هان اینها مهم و قابل افتخار کردن است
اما هیچکدام مقدس نیست ، هان برای
همه چنین است ! آی پدر من شاه است
آی پدر تو گدا است ، آی تبار من خوب است ، چون خاندان بزرگی است ، تبار تو
به خوبی تبار ما نیست ، اینها دیگر خزعبلات لاتی و راسیسم و فاشیسم بازی خانگی افراد خود شیفته است
اما همچنانکه خود شیفتگی یک بیماری است خود باختگی هم یک بیماری مهلک است ، امپریالیست ها برای چیره شدن به ملل در مرحله اول سعی بر خود باختگی آنها دارند ، برای فرار از خانه ، کودک باید از پدر و مادر خود متنفر باشد
برای اشغال سرزمینی و روحی یک ملت
اول باید او یعنی فرد ملی از ملیت و داشته های خود بی زاری بجوید و الا
نمی شود مملکت او را اشغال کرد !
عیسی نظری سردبیر نوید آذربایجان