ایرانگرایی جمهوری اسلامی و تورانگرایی عثمانی
🔹 در اواخر امپراتوری عثمانی که دوران افول امپراتوری بود گروهی از نخبهگان سعی کردند با تز «عثمانیگرایی» اتباع مسلمان و غیرمسلمان را حول محور وطن مشترک عثمانی متحد کنند. این تز در میان خصوصا اهالی غیرمسلمان اقبالی نیافت و اساسا به یک جریان جدی تبدیل نشد.
بعدا مرحوم سلطان عبدالحمیدخان عثمانی ایدئولوژی «اسلامگرایی» را پیش گرفت. سلطان عثمانی که نتوانسته بود با عثمانیگرایی صداقت و وفاداری تبعه غیرمسلمان خود را حفظ کند، تلاش میکرد با اسلامگرایی حداقل وفاداری تبعه مسلمان غیرتُرک خصوصا عربها را حفظ کند. ولی این تلاش نیز ناموفق شد. عربها حاضر نشدند تحت لوای اسلامگرایی ادامه حاکمیت عثمانی را قبول کنند.
🔹 با کودتای «تُرکان جوان»؛ «تورانگرایی» جای اسلامگرایی را گرفت تا ضمن حتیالمقدور حفظ مناطق غیرتُرکنشین، اتحادی بین مناطق تُرکنشین درون و بیرون امپراتوری ایجاد شود. اقدامات ارتش عثمانی در آذربایجان و تُرکستان(آسیایمیانه) حاصل این سیاست بود. ولی معادلات جهانی برای این سیاست هم شانس پیروزی قائل نشد و تورانگرایی از یک جریان سیاسی به یک جریان فکری عقبنشینی کرد.
🔹 در نهایت مرحوم مصطفیکمال آتاتورک با سیاست «تُرکگرایی» مبارزه برای نجات مرزهای «میثاق ملی» یعنی مناطق عمدتا تُرکنشین را آغاز کرد و نتیجه «جمهوری مدرن ترکیه» شد که در آنروز با مرزهای ائتنیکی تُرکی کمابیش انطباق داشت.
🔹 خط سیر تاریخی عثمانیگرایی، اسلامگرایی، تورانگرایی و نهایتا تُرکگرایی عموما مورد توافق مورخین تاریخ معاصر تُرکیه است.
🔹 کشور ترکیه در بیشتر موارد مدلی برای کشور ایران بوده است. انقلاب مشروطه ممالک محروسه قاجار تا حدود زیادی از مشروطه عثمانی اقتباس شده بود. رضاخان نیز تلاش کرد دولت-ملت جدید ایران را با نمونهبرداری از آتاتورک بسازد. در دورههای بعدی نیز در مقاطعی روشنفکر ایرانی سعی کرده است از ترکیه الگوبرداری کند ویا حداقل با چشم غبطه به تُرکیه نگاه کرده است.
🔹 دولت-ملتی که آتاتورک ساخت با دولتی که رضاخان ساخت دو تفاوت مهم داشت.
🔹 اولا در کشور تُرکیه طیف وسیعی از تحصیلکردهگان قاره اروپا وجود داشت و حداقل در شهر استانبول سبکی از زندگی کمابیش غربی شکل گرفته بود. این لایه اجتماعی پایگاهی برای حمایت از سیاستهای غربگرایانه آتاتورک شکل میداد. در کشور ایران چنین لایه اجتماعی وجود نداشت و تحصیلکردهگان اروپایی قشری محدود از نخبهگان را تشکیل میدادند. حتی خود رضاخان متفاوت از آتاتورک یک فرد بیسواد و وابسته بود که تنها یک سفر خارجی به تُرکیه انجام داده بود. یعنی اقدامات رضاخان دارای پایگاه اجتماعی نبود.
🔹 دوم؛ مرزهای میثاق ملی آتاتورک که قصد داشت در آن دولت-ملت تُرکی ایجاد کند تا حدودی با مرزهای ائتنیکی تُرکی انطباق داشت. ولی در ایران چنین نبود. مرزهایی که رضاخان میخواست در آن دولت-ملت فارسی بسازد با مرزهای ائتنیکی فارسی انطباقی نداشت و ائتنیک فارس(در اصل ائتنیک «”تاجیک») در داخل این مرزها در اقلیت بود. این عامل مانعی مهم را در مسیر تشکیل دولت-ملت فارسی تشکیل میداد.
🔹 کشور ایران فعلی با کشور ترکیه فعلی از نظر ساختاری تفاوتهای جدی دارد. جمهوری اسلامی ایران فعلی بیشتر به امپراتوری عثمانی شبیه است تا جمهوری ترکیه. در روند سیر تاریخی نیز ایران مشابهت زیادی به عثمانی دارد. ایران با تاخیر از راهی میرود که ترکیه رفته است.
🔹 در اصل سیاستهای رضاخان بیشاز آنکه تداعیگر مدل تُرکگرایی آتاتورک باشد تداعیگر مدل عثمانیگرایی بود. یعنی اتحاد جوامعی متفاوت تحت لوای وطنی مشترک اما با مبنا قرار دادن هویت و منافع یک ائتنیک خاص. ایران قاجاری یک امپراتوری کلاسیک بود و در دورههای بعدی نیز ویژگی امپراتوری تا حدود زیادی حفظ شد.
🔹 گرتهبرداری رضاخان از مدل عثمانیگرایی با دلایلی شبیه دلایل عثمانی ناموفق شد و با انقلاب سال 1357 خورشیدی کشور ایران وارد دوره اسلامگرایی شد.
🔹 اکنون به نظر میرسد دوره اسلامگرایی نیز به پایان رسیده است و سیاست حفظ امپراتوری ایران با اسلامگرایی نیز ناموفق شده است. به همین دلیل است که از سران رژیم جمهوریاسلامی گفتمان ایرانگرایی هر روز بیشتر و بیشتر به گوش میرسد. اکنون همانند تورانگرایی عثمانی، رژیم جمهوریاسلامی سعی میکند ضمن حفظ مناطق غیرفارس تحت سلطه، نفوذ خود را در دیگر کشورهایی که آنها را ایرانی میداند بسط دهد. کشورهایی مانند افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، ارمنستان و عراق و… از این دست هستند. ولی تخمین اینکه به دلایل داخلی و خارجی سرنوشت ایرانگرایی رژیم جمهوریاسلامی نیز با سرنوشت تورانگرایی عثمانی همسان شود سخت نیست.
مجید جوادی