مجلس ملی و یا منشور ملی حرکت ملی آذربایجان؟!
این روزها در محافل خارج نشین حرکت ملی آذربایجان بحث هایی در رابطه با تشکیل مجلس ملی در تبعید حرکت ملی آذربایجان جنوبی در جریان است و شخصیت های مختلف فعالین حرکت ملی آذربایجان در تائید آن گام برمی دارند.
آنچه پیش از شروع بحث لازم به ارائه است این می باشد که، هر عنوانی که باعث اجماع حرکت ملی آذربایجان در زیر یک سقف باشد، امری مطلوب و پسندیده است و باعث می گردد که حرکت ملی آذربایجان یک گام به تحقق خواسته های خویش نزدیک تر گردد. اما سوال اساسی در این فرآیند اجماع فکری و فردی حرکت ملی آذربایجان این است که این اجماع با وجود نظرهای مختلف و گاه متضاد چگونه امکان پذیر خواهد بود؟ و یا اصولا چگونه می توان به این فرآیند دست یافت؟
طبیعی است که برای رسیدن به این فرآیند، بایستی اقداماتی را انجام داد تا تمامی بازیگران این عرصه و در نتیجه تمامی مخاطبان آن احساس نمایند که خواسته هایشان در این بستر و در طی این فرآیند به تحقق خواهد پیوست و یا راه های دست یابی به آن هموار خواهد گردید. اگر نتوانیم این فرایند را پشت سر بگذاریم ناگزیر خواهیم بود که یک گام به عقب برداریم و این امر باعث سردرگمی بیشتر فعالین این عرصه می گردد.
ناگفته پیداست که برای ایجاد چنین فرآیندی- تحت عنوان مجلس در تبعید و یا هر عنوان دیگر که حکایت از اجماع فعالین دارد- بایستی بسترهای فکری آن آماده باشد، بستری که لزوما الزامات زمان نمی تواند ضرورت و نقش آن را نادیده بگیرد. آنچه به نظر می رسد این است که هیچ علایمی که حاکی از آمادگی این بستر داشته باشد مشهود نمی باشد. جمع شدن های متعدد و پراکندگی حاصل از آن پس از گذشت اندکی زمان نشان می دهد که مشکل حرکت ملی آذربایجان نه اجماع افراد که اجماع افکار است. اجماع افراد بدون اجماع فکری، دست آوردی جز پراکندگی بیشتر و ایجاد تضاد برتر دربر نخواهد داشت. آنهایی که ادعا می کنند اول بایستی به اجماع افراد دست پیدا کنند تا بدین وسیله بتوان به اجماع فکری هم دست یافت، درست مثل این است که بگوییم ما اول تایر ماشین را تهیه می نماییم و بعد به تناسب آن تایر ها اقدام به خرید ماشین می نماییم.
جای بسی تاسف است که، نخبه گرایان حرکت ملی آذربایجان هنوز هم پس از این همه، این چنین دچار احساس گرایی می گردند و با شنیدن کلمه ای جدیدِ «مجلس ملی در تبعید آذربایجان جنوبی» سر از پا نمی شناسند و در مدح آن سخن می رانند. حال اینکه سوال اساسی در این اجماع فکری و یا فردی حرکت ملی آذربایجان این است که این اجماع بر اساس چه راهبردی می خواهد و یا می تواند به حقوق ملت آذربایجان دست یابد؟ و یا اساسی ترین سوال این است که، اصولاً حقوق حقه ملت آذربایجان کدام ها هستند تا بر اساس آنها بتوان راهبرد مشخصی را تدوین نمود؟
بر کسی پوشیده نیست که حرکت ملی آذربایجان به علت گستردگی فکری، در ذات خود میل به پراکندگی، نامتمرکزی و قاعده ناپذیری دارد. چنین خصوصیتی گرچه باعث نامیرایی این حرکت می گردد ولی پیشرفت را نیز دشوار می نماید؛ چرا که برای دست یابی به این پیشرفت کوشش و هزینه بسیاری لازم است.
تحولات سریع جهانی و منطقه ای دیوانهوار به پیش می رود و فرصت هر گونه تفکر را از آدمی باز می ستاند. ما نه زمان زیادی داریم و نه از توان آن چنانی برخورداریم که داشته هایمان را برای نتیجه ای نامشخص هزینه نماییم. چرا که ما توسط نسلی قضاوت خواهیم شد که هنوز به دنیا نیامده اند. مسیر گذار حرکت ملی آذربایجان به این اجماع فکری، بسیار دشوار و طولانی خواهد بود و نبایستی پنداشت که با چند سخن ساده و احساسی می توان به این امر مهم دست یافت. راه این اجماع فکری نیاز به سرمایه گذاریهای فکری متعددی دارد که به نظر نمی رسد این سرمایه گذاری کلان صورت گرفته باشد و یا اراده ای برای آن انجام یافته باشد.
اجماع فعالین حرکت ملی آذربایجان تحت عنوان «مجلس ملی در تبعید» و یا هر عنوان دیگر، بیش از همه نیاز به یک اولویت فوری دارد و آن چیزی نیست جز تدوین منشور حرکت ملی آذربایجان. انسجام فکری حرکت ملی آذربایجان سال هاست که با ترکیبی از خشونت، اتهام زنی و فرصت طلبی سیاسی دچار خدشه گردیده است. قبل از هر گونه اجماع افراد، بایستی مسایل ساختاری و سیاسی که باعث فرسایش این انسجام و اجماع می گردد مورد بررسی و بازبینی قرار بگیرد. حرکت ملی آذربایجان بارها و بارها نشان داده است که در اجماع افراد مشکلی ندارد؛ ولی پراکندگی های بعدی این اجماع، برای ما ثابت نموده است که گروههای مختلف حرکت ملی آذربایجان هر یک ایدههای ایده آلی را رهبری می نمایند و همین امر مانع از تجمیع طولانی مدت آنها می باشد و با پیش آمدن یک تضاد، این انسجام از هم می پاشد.
این اجماع نظر چیزی نیست که با دستور و فرمان افراد مختلف و یا پدرخوانده های حرکت ملی آذربایجان صورت پذیرد. حرکت ملی آذربایجان در سطح کلان خود جایی برای بزرگ شدن و مطرح شدن افراد و گروه ها نیست و نمی توان ایده های متفاوتی را برای آزمون و خطا در آن به اجرا گذاشت. فعالین حرکت ملی آذربایجان،(خصوصا در خارج از کشور) به عنوان یکی از بازیگران اصلی این عرصه، هنوز نتوانسته اند برای این اجماع نظر چارچوبهای فکری خویش را منسجم گردانند. نخبگان این حرکت قبل از هر گونه اجماعی در زیر یک سقف، بایستی بتوانند بر روی اصول مشترکی به تفاهم برسند. یافتن نمادها و نگاههای مشترک در بین نیروهای متفاوت حرکت ملی آذربایجان به عنوان یک زبان گفتگو می تواند راه ما را در رسیدن به این فرهنگ همگن سیاسی هموار سازد.
نبایستی بر واقعیتها چشم ببندیم و یا برای آنها توجیهی بیابیم و اعلام کنیم که به حقیقت کامل دست یافته ایم. اگر این چنین کنیم در واقع به نابودی نزدیک شده ایم. نیروهای متفاوت حرکت ملی آذربایجان ضمن قبول نقطه نظرات متفاوت و متضاد، بایستی بتوانند در جایی به اجماع نظر برسند، اجماعی که روحیه جمعی را در بطن خود داشته باشد. حرکت ملی آذربایجان بایستی بتواند به همگرایی مبتنی بر احقاق حقوق ملت آذربایجان دست یابد و در این راه همیشه راه را برای تصحیح و تکمیل باز گذارد.
نیروهای عرصه سیاسی و اجتماعی حرکت ملی آذربایجان در خارج از کشور بایستی ضمن گفتگو، تعامل، تعقل و تدبر بتوانند راه را برای انتخاب تعادلی هموار سازند. این حرکت برای توانمند شدن و ایجاد نقش اصلی خود، بایستی بتواند از دل اهداف متفاوت و متناقض بازیگران مختلف عرصه خود عبور نماید. برای ایجاد گذر از یک حالت ناپایدار به حالت ثابت، بایستی به این انتظارات متفاوت امکان شناخته شدن داد. ایجاد این حالت پایدار به معنای از بین رفتن اختلاف نظرها و ستیزها نیست بلکه به معنای این است که این اختلاف ها و ستیزها بتوانند طی یک فرآیندی باعث ترویج مصالحه و اجماع نظر گردند. نیروهای خارج نشین حرکت ملی آذربایجان برای موفق شدن ناگزیر از این هستند که بتوانند این فرآیند را ایجاد کنند. آنها بایستی طی این فرآیند یاد بگیرند که چگونه خواستههای متفاوت و متضاد می تواند در یک فرآیندی تبدیل به مصالحه و اجماع نظر گردد. بدون تردید ایجاد نشستهای متفاوت می تواند راه این فرآیند را هموار نماید ولی لزوما نمی تواند قبل از آن منتج به تشکیل «مجلس ملی در تبعید آذربایجان جنوبی» گردد.
این همه میرساند که، ما بایستی قبل از اجماع افراد به فکر اجماع افکار باشیم و قبل از تشکیل مجلس ملی به فکر تدوین منشور ملی باشیم. اگر غیر از این کنیم راه های ناکارآمد گذشته را دوباره طی کرده ایم، راه هایی که میل به پراکندگی دارند تا به جمع گرایی.
علی حامد ایمان