مسکوکات به دست آمده در ناحیه آبسکون که در حدود سال 267هـ/ 882ـ881م ضرب شده حاکی است که یک رشته تهاجمات از سوی اقوام تازه قدرت یافته و تازه به دوران رسیده¬ای به اسم «روس» به عبارتی دیگر “اوروس”، به نواحی سواحل بحر خزر صورت گرفته است. اگر چه این یورش روس¬های تازه به قدرت رسیده، به نواحی جنوبی دریای خزر، منجر به شکست نیز شده، اما نشانگر آغازین تماس¬های نظامی روس در قرن سوم هجری/ نهم میلادی با ممالک و اهالی قسمت¬های جنوبی دریای خزر است.
یکی دیگر از تهاجمات روسها در(حدود سال 300هـ) به سرحدّات جنوبی دریای خزر بود. ابن اسفندیار در همین باره می¬گوید که روس¬ها با تعداد انبوه هجوم آورده و “ساری” و برخی دیگر از نواحی این دیار را غارت کردند. مردم را اسیر ساخته و اموال را سوزاندند. مسعودی نیز در کتاب خود می¬نویسد: سال 300هجری گذشته بود که قریب پانصد کشتی که هر کدام حامل یکصد نفر بود(یعنی حدود پنجاه هزار نفر!) وارد دریای خزر شدند و نیروهای خود را در گیلان و دیلم و طبرستان و آبسکون پیاده کردند و سپس برخی نواحی چون آذربایجان را غارت و زنان و کودکان را به اسارت برده و همه جا را آتش زده و سوزاندند. مردمی که تا آن وقت هیچ گاه مورد حمله و هجومی از سوی دریا قرار نگرفته بودند و در سواحل آن جز کشتی تجاری و ماهیگیری ندیده بودند از ظلم و ستم اینان، ناله و فریاد کردند. بدین ترتیب روس¬ها نواحی ساحلی را غارت تمام کردند. آنها در آخرین سال¬های امارت احمد بن اسماعیل، و به هنگام استیلای سامانیان بر منطقه¬ی طبرستان و گرگان، هجومی عظیم به سواحل این ولایت بردند و غارت و ویرانی بسیار از خود به جای نهادند. مشخّصاً اینکه آیا این هجوم همان هجوم چندی پیش است که این منابع تکرار کرده¬اند و یا اینکه مربوط به هجومی است که مربوط به روزگار پادشاهی ایگور سومین پادشاه روس است، اطلاع چندانی نداریم، اما همین قدر می¬دانیم که اقوام روس در این سال¬ها، چندین یورش دریایی را به سواحل جنوبی دریای خزر صورت داده¬اند که همگی آنها با غارت اموال و تجاوز و اسارت مردمان این دیار توأم بوده است. اما می¬دانیم که حکّام ساری و گرگان با استعانت از نیروهای سامانی، در مقابله با آنها تلاش کرده¬اند.
اقوام روس که به تدریج در قرن نهم میلادی/ سوم هجری صاحب قدرت و حکومتی شده بودند، در ناحیه شمال دریای خزر و رود ولگا اقتدار خود را با تکیه بر اقوام اسلاو تثبیت کردند. روس¬ها جهت ورود به دریای خزر نیاز به اجازه از قوم و دولت تورک خزر در مناطق شمالی کوه¬های قفقاز و دریای خزر داشتند. به گفته¬ی مسعودی روس¬ها در قبال تعهّد پرداخت سهمی از غنایم و ره آوردهای هجوم خود به فرمانروایی خزر، اجازه یافتند تا وارد آبهای خزر شده و خود را به سواحل جنوبی دریا برسانند. برخی از محقّقان روسی عقیده دارند که آغازین هجوم روس¬ها را باید به حدود سال 267هـ/ 880م بازگرداند. استناد اینان به سکّه¬هایی است که از منطقه¬ی آبسکون پیدا شده است. ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان، به هجوم روس¬ها در حدود سال 298هـ/ 910ـ911م اشاره می¬کند. در این هجوم شانزده کشتی پس از طی دریای خزر به آبسکون و سواحل جنوبی دریای خزر رسیده و آن مناطق را غارت کردند. والی ساری، ابوالضرغام احمد بن القاسم، اوضاع را به ابوالعباس عبدالله بن محمد بن نوح ولایتدار سامانی در طبرستان طی پیامی فرستاد و درخواست کمک کرد و او نیز فرستاد.
لیکن روس¬ها به طبرستان فرود آمدند و بسیاری را کشته و عدّه¬ای را به اسارت بردند. ابن اسفندیار ادامه می¬دهد: «سال دیگر روسان با عدد انبوه بیامدند و ساری و نواحی، پنجاه هزار سوخته و خلائق را به اسیر برده و به تعجیل به دریا رفته و تا به حدّ چشم رَوَد به دیلمان رسیده و بعضی رفته و بعضی به دریا بوده، اهل گیلان به شب کنار دریا آمدند و کشتی¬های روس¬ها سوخته و آن جماعت را که بیرون بوده کشته و دیگران که به دریا بودند گریخته، شروانشاه پادشاه آذربایجان چون از این حال خبر یافته بود به دریا کمین فرمود و تا آخر ایشان یکی را زنده نگذاشت و تردّد روسان از این طرف منقطع شد.» این واقعه به احتمال قوی در سال 298هجری آن طور که ابن اسفندیار گفته، نیست، بلکه در سال 300ـ301هـ/ 913م می¬تواند روی داده باشد.
علّت این امر در آن است که ابن اسفندیار در پایان گزارش خویش آن را انقطاع حملات و یورش روس¬ها به طبرستان شمرده است(تألیف قرن هفتم هجری). در حالی که مسعودی مورّخ برجسته¬ی قرن چهارم هجری (متوفی 345هجری) به هجوم روس¬ها در همین منطقه اشاره کرده است و سال آن را نیز در ذیل وقایع سال¬های300هـ گزارش می¬کند.
وی می¬گوید که 500 کشتی که بر هر کدام یکصد نفر سوار بودند از طریق عبور از میان قوم خزر و با تعهّد به پرداخت نصف غنایم حاصله به فرمانروای خزران، وارد دریای خزر شده و خود را به سواحل جنوبی دریای خزر و منطقه¬ی طبرستان رسانیدند. سپس با هجوم به گیل و دیلم و طبرستان و آبسکون و شهر ساحلی گرگان و سپس آذربایجان خون¬ها ریختند و زنان و کودکان بسیاری به اسارت گرفتند. اموال بسیاری به سرقت رفت و به هر کجا حمله کردند بجز ویرانی و سوختن و فغان مردم چیزی حاصل نداشت. به گفته¬ی مسعودی مردم این نواحی تا به حال هجومی از جانب دریا ندیده بودند. مردمان منطقه چون بجز کشتی تجارتی نمی¬شناختند به یاری پادشاه شیروان آذربایجان به روس¬ها حمله کردند. لیکن مغلوب شده و هزاران تلفات از خویش برجای نهادند.
در ماه¬های بعد هیچ کس را یارای درگیری و رویارویی با روس¬ها نبود تا اینکه پس از غارت بسیار به شمال دریای خزر بازگشته و در مصب رود ولگا با تحویل نصف سهم غنایم به فرمانروای خزر خواستند بازگردندکه با نیروهای مسلمانان در منطقه¬ی خزر مواجه شدند. مسلمانان این ناحیه به فرمانروای خزر گفتند ما را در سرکوب قاتلان برادران مسلمان مانع مشو. او نیز منع نتوانست کرد. لذا چون روسان مسلمانان را به همراه مسیحیان در مقابل خویش دیدند جنگ سختی درگرفت که مسلمانان پیروز شدند و هر چند از روسان متواری شدند لیکن در مناطق دیگر همین بلا برسرشان آمد و حدوداً سی هزار نفر در این قضیه کشته شدند و از این واقعه به بعد روس¬ها به چنین کاری دست نزدند. پوگودین مورّخ معروف روسی، ضمن اذعان به این رخداد، چنین می¬گوید که ایگور سومین پادشاه روس که در 300ـ333هـ/ 912ـ944م سلطنت کرد قصد داشت آغاز سلطنت خود را با یک تهاجم موفّقیت آمیز و یک اقدام فوق¬العاده، عظمت بخشیده کسب وجاهت و منزلتی کند(البته با غارت و کشتار و تجاوز). از این رو به یک چنین حرکتی مبادرت ورزید که در عین موفّقیت در بازگشت به چنین مصیبتی مبتلا و عدّه¬ی کثیری به قتل می¬رسند. این قضیه نه تنها اسباب افتخار و پیروزی¬های بعدی برای او نشد که موجب سرشکستگی و دست نزدن به هیچ گونه جنگی در دوران خود شد.
این هجوم روس¬ها به طبرستان به اعتقاد کسانی چون “دارن” محقّق برجسته و جمال زاده می¬بایستی در سال 301هـ/ 913ـ914م صورت گرفته باشد. به گفته بارتولد: به دلیل وجود مناسبات قومی بین بلغارها و خوارزمیان، خوارزمیان و سامانیان، رابطه سومی نیز به وجود آمد(بلغارها و سامانیان). در 921م/309هـ نمایندگانی از سوی بلغارها به دربار خلیفه المقتدر اعزام و تقاضای ارسال متخصّصان نظامی برج و باروسازی می¬کنند. خلیفه برای اَدای احترام به بلغارها، ابن فضلان را به عنوان نماینده خود به کشور آنان می¬فرستد. راه بغداد و حوزه¬ی ولگا در واقع از طریق قفقاز بسیار کوتاه¬تر بوده است، لیکن نمایندگان خلیفه به خراسان و خوارزم و سپس حوزه¬ ولگا رفته¬اند. وی در ادامه می¬گوید که نفوذ خوارزمیان در بلغارهای مسلمان به حدّی بود که هنگامی که سامانیان با وجود عزل مستکفی بالله عباسی، هنوز به نام المطیع سکّه ضرب نمی¬کردند، خوارزمیان و بلغارهای مسلمان نیز همچنان سکّه به نام مستکفی ضرب می¬کردند. از طرفی دیگر، روسیه مسیر مناسبی برای ارتباط تجاری سامانیان با غرب نیز بوده است. بویژه از آغاز قرن چهارم هجری/ دهم میلادی و امارت نصر دوم سامانی، این ارتباط بازرگانی، وسعت بیشتری گرفت. این درحالی بود که در همین ایام، در اروپا وایکینگ-ها(که اصل روس¬ها نیز به آنها برمی¬گردد) در مدّت سه قرن به تاخت و تاز و غارتگری مشغول بودند. پس از دوره¬ی امیر نصر نیز گزارش¬های چندی از برخی تهاجمات روس¬ها به بلاد آذربایجان و بردعه شده است. لیکن قلمرو سامانیان پس از این دیگر در معرض هجومی از جانب اقوام و دولت روس قرار نگرفته است. البته باید متذکّر شد که در دوران سامانیان، آذربایجان هیچوقت تحت نفوذ این سلسله قرار نداشته است.
منابع اصلی: 1ـ تاریخ ایران از سقوط ساسانیان تا سقوط خورازمشاهیان، تألیف: منصور جدی 2ـ تاریخ ایران در قرون اولیه اسلامی برتولد اشپولر3ـ شهریاران گمنام4ـ خزران آرتور کُستلر 5ـ تاریخ سامانیان دکترجواد هروی 6ـ تاریخ منتظم ناصری اعتمادالسلطنه 7ـ تاریخ مسعودی…
منصور جدّی