پرداختن به موضوع زبان مادری، ناشی از احساسات کور و متعصبانه ما نیست بلکه دغدغه خودآگانهای است که از هویت سرچشمه میگیرد. زبان مادری بخشی از شناسنامه ملتهاست و خدشهدار کردن شناسنامه هر ملتی، بهمثابه قتلی نابخشودنی است.
کلمات مقدساند؛ تصور کنید یک واژه چگونه ساخته شده است: صداها، آواها، هجاها و تلفظ چیزی است که ما امروزه بهراحتی از آنها بهره میبریم اما کلمات، پیچیدهترین هارمونی بشریت هستند که در طول هزاران سال، وفاق مفهومی را بین انسان پدید آوردهاند.
حال چرا باید کلمه را کشت؟ کدام انسانِ غیرمتمدنِ متوحش تلاش میکند زبانی را به انزوا بکشاند؟ کلمات خود تاریخاند و واژهکُشان، قاتلان سلاخ و بیرحم فرهنگها هستند.
بیایید از ایران شروع کنیم: چرا اینجا وقتی در خصوص زبان مادری حرف میزنیم، عدهای کوروشپرستِ متوهم، سعی میکنند، اتهامات امنیتی بزنند؟ چرا در جهانی که باید تنوع زبانی را فرصت قلمداد کرد، عدهای کمر همت بستهاند برای ایجاد یکسانسازی زبانی؟ چرا باید همهچیز را امنیتی کنیم؟ از نمایندگان ادوار مجلس اقوام ایرانی، سوال میکنم که چرا طی این ۴۱ سال که از عمر مجلس شورای اسلامی میگذرد، خرخره وزارت آموزش و پرورش را نگرفتهاید که اصل ۱۵ قانون اساسی را اجرا نمیکند؟ چرا تغییر یک رئیس زپرتی یک اداره درپیت با دو کارمند برایتان حیاتی است و هویت زبانی موکلانتان برایتان اهمیتی ندارد؟
شما طی این ۴۱ سال چه رهاوردی در خصوص قانون اساسی داشتهاید؟ اینهمه لابیگری، بدهبستان و زدوبند داشتهاید اما کی دغدغه فرهنگی اقوام را مهم دانستهاید؟ هیچوقت! چرا؟ چون ترسو بودید و بیحمیت! لابیگر بودید و اهل زدوبند! بیسواد بودید و پوپولیست! جاهطلب بودید و بیمایه! و الا اینهمه زورگویی کثیف را انسان آزادمنش برنمیتابد که مثلا ۱۲۰ هزار ارمنی ایران از حقوق زبانی بهرهمند شوند و میلیونها نفر از اقوام مختلف، نهتنها از حق زبان مادری برخوردار نباشند بلکه در مواقع لازم، دچار برخورد امنیتی شوند.
اختاپوسِ خبیث آسیمیلاسیون که بر بدنه فرهنگی اقوام خیمه زده، ریشه در تفکرات دوران پهلوی دارد و بازیگران فعلی، آگاهانه و ناآگاهانه در زمین آن دوران بازی داده میشوند و صدالبته این بازی سرانجام خطرناکی خواهد داشت.