پشت پردهی دل پیچهی کریدور زنگهزوری ایران
لابد میدانید که در مباحث فردی و یا گروهی در زمینهی سوسیولوژی، جمله مشهور «انسان موجودی عجیب و حیوانی متفکر و ناطق است»، به کررات نقل میشود.
یعنی انسانها در حالی که میتوانند بیاندیشند و احساسات و خواستههایشان را به زبانحال مناسب بیان کنند، ممکن است که جهت تأمین منافع شخصی و گروهی خویش، زیادهخواه باشند و این زیادهخواهی را خارج از منطق انسانی و در هیبت درندهخویی جانوران وحشی و اهلی بروز دهند.
در مسأله بازگشایی مجدد کریدور زنگهزور که اینروزها به تیتر اول رسانههای منطقهای و گاهاً جهانی برآمده است (این دالان تا پایان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و شروع جنگ اول قاراباغ، بصورت ریلی و خاکی برقرار بود)، ایران دقیقاً آن صفت درونی خود را بروز می دهد.
قبل از ورود به واکاوی دلایل اصلی و پشت پرده مخالفت ایران با دهلیز زنگهزور، لازم به یادآوریست که طبق نقشهی تقدیمی هیئت سیاسی اعزامی جمهوری اول خلق دمکراتیک آزربایجان به فرانسه، تمام مناطق زنگهزور، باسار کئچر، و محال گؤیچه جزو اراضی تاریخی و تحت حاکمیت جمهوری دمکراتیک خلق آذربایجان( اولین جمهوری شرق مسلمان) قرار داشت. با یورش مجدد به جمهوری آزربایجان و اشغال آن توسط روسیه در سال 1920، این اراضی به مرور زمان از ید حاکمیت جمهوری سوسیالیستی آزربایجان شوروی به جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی با عنواینی همچون چراگاه برادران ارمنی و… واگذار شد. همچنانکه بعد از انحلال سیستم ایالتی-ولایتی ممالک محروسه قاجاریه، اراضی تاریخی آزربایجان جنوبی با عنوان مملکت آزربایجان از قبیل همدان، اراک، گیلان، اردلان، قم، قاجارکند(تهران) مانند گوشت قربانی به ولایتهای دیگر بذل و بخشش گردید و حتی ایالتهای دیگری مانند گیلان، کردستان، زنجان، قزوین و اردبیل در دل سرزمین تاریخی تورکان پدیدار و نام مقدس آزربایجان از روی آن مناطق زدوده شد.
برای اینکه از اصل موضوع خارج نشویم، برگردیم به چرایی مخالفت سرسخت ایران با گشایش کریدور زنگهزور.
تا قبل از پایان جنگ سرد، دو ابرقدرت وقت (آمریکا و شوروی سابق)، حاکمان بلامنازع جهان بودند. در همان راستا، غربی ها و در رأس آنان انگلیس به عنوان استثمارگر پیر که به غلط استعمارگر نامیده میشود (استعمار از منشأ معماری به معنای سازنده هست، اما استثمار از ریشهی ثمره و بهره برداری است) با توافق نهانی با روسها به دلیل حافظه تاریخی ترس از امپراتوریهای تورکان، بنا را بر تورکزدایی و به قدرت نشاندن مهاجران هندی در ایران و انهدام امپراتوری عثمانی داشتند که متأسفانه در هر دو مورد موفق شدند. اما پیدایش تورکان جوان به رهبری مصطفی کمال پاشا ملقب به «آتاتورک» و نبرد تاریخی «چاناق قالا- نبرد گالیپولی»، از اضمحلال کامل حاکمایت تورک در منطقه جلوگیری کرد و جمهوری نوین تورکیه به عنوان میراثدار امپراتوری عثمانی به حیات خویش ادامه داد.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و برهم خوردم موازنه قدرت و سیاست جهانی، جمهوری آزربایجان نیز به عنوان وارث جمهوری خلق دمکراتیک آزربایجان مجدداً استقلال یافت. ایران نیز که تازه از جنگ فرمایشی با عراق فارغ شده بود و سودای صدور انقلاب به پیرامون را داشت و حتی رویای حسینیه کردن کاخ سفید را در سر می پروراند و نتوانسته بود از طریق کربلا به قدس برسد، با تشکیل هلال شیعی و پرورش نیروهای نیابتیاش، فکر می کرد که در معادلات منطقه ای و جهانی میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. در عین حال نیم نگاهی نیز به جمهوری آزربایجان داشت و با پولپاشی کمیته امداد و اعزام مبلغان دینی متحجر و دایر کردن «مرکز فرهنگی ایران» سعی در کنترل آزربایجان و جلوگیری از بیداری ملی در بین یک ملت بنام ملت تورک آزربایجان را داشته و دارد. غافل از اینکه پدر پیر سیاستمدار آزربایجان مرحوم حیدر علییئو با کشیدن پای اکثر کارتلهای انرژی جهان از ژاپن، آمریکا و اروپا تحت بیرق تفاهم نامهی موسوم به «عصرین موقاویلهسی-قرارداد قرن) چنان تیپایی به ایران زد که این کشور هنوز هم به دور خودش می چرخد. اینک شاگرد ذکاوتمند مکتب مرحوم حیدر علییئو و فرزند خلف ایشان به عنوان رئیسجمهور آزربایجان با نام الهام علییئو با بازیخوانی نکته سنج خویش، آنچنان گلوی دولتمردان متوهم ایران را میفشارد که کارشناسان و ایرانشهریان مغموم آنرا به عنوان« خفگی ژئوپلوتیکی ایران» مینامند.
روسیه نیز که در باتلاق اوکراین گیر کرده، برای کاستن از اثرات تحریمهای کمرشکن غرب علیه خویش به شدت نیازمند آزربایجان و ترکیه شده است. همچنین نمکنشناسی ارامنه سبب بیداری روسیه از خواب غفلت دویست سالهای شده که آنان را از چهار گوشهی دنیا جمعآوری کرده و در دل اراضی تاریخی تورک، صاحب کشور و ایروان را که خانات چوخورسعد نام داشت به عنوان پایتخت برایشان بخشیده، به شدت پشیمان کرده است و در پی جبران مافات اجباری برآمده است.
در این میان با قدرت یافتن ترکیه در زمینههای مختلف و مخصوصاً صنایع دفاعی که موجب شد پرزیدنت اردوغان در اعتراض به حق وتو، جملهی معروف «دنیا از پنج بزرگتر است» را بگوید، پشتگرمی آزربایجان دو چندان شد.
چین نیز فاکتوری نیست که بتواند در معادلات سیاسی، اقتصادی، منطقهای و جهانی نادید گرفته شود. نیاز شدید شرق و غرب به بازار همدیگر سبب شده است که، یک اجماع جهانی برای گشایش کریدور زنگهزور در کوتاهمدت غیرقابل انکار و مخالفت باشد.
دکتر افشار سلیمانی سفیر سابق ایران در آزربایجان می گوید: «کسانیکه نگران راه اندازی کریدور زنگهزور هستند نباید فراموش کنند که ترکیه سالهاست ازطریق خط آهن هزار کیلومتری قارص-آخالخالاکی(درگرجستان)-بندر باکو-دریای خزر-ترکمنستان و قزاقستان با آسیای مرکزی مراودات حمل ونقل کالا دارد و محمولههای ناتو به کشورهای آسیای مرکزی از همین طریق به این منطقه منتقل شده است. مزید براین چین و کشورهای آسیای مرکزی و آذربایجان و ترکیه پیگیر جدی همین مسیر تحت عنوان کریدور میانی یا ترانس خزر هستند».
طبیعیست که در این میان، آمریکا، فرانسه و روسیه سعی دارند حدالامکان دست بالا را در این کریدور داشته باشند تا بتوانند از امتیازات بیشتر اقتصادی و سیاسی حاصله برخوردار شوند.
ایرا ن نیز که حکومتی نامشروع و دستنشاندهی دوول فوقالذکر است، به هر طریقی شده می خواهد تا دستی بر آتش داشته باشد.
از طرفی آسیمله شدگانی همچون منصور حقیقتپور در تازهترین شکرخوری طی توئیتی نوشته است:«:هفده شهر قفقاز باید به ایران باز گردد
آقای پوتین در مورد “کریدورِ زنگه زور” اظهاراتی خلاف منافع ملی ایران داشته اند. اگر به تاریخ نگاه کنند این دالان بر پایهی تامین امنیت مسکو توسط شوروی سابق تعبیه شده است. اگر قرار است توافقات سابق ملغی شود، هفده شهر قفقاز باید به ماممیهنِ اسلامی بازگردد. آقای پوتین بفرمایید به یک توافق اصولی.»
اولاً این عنصر حکومتی و همقطارانشان یا نمی دانند و یا خودشان را به تجاهلالعارفی زده اند که اگر قرار بر طرح ادعاهای حاکمیت تاریخی اینچنینی باشد:
1-در اینصورت تا قبل از کودتای سیاه 1299 انگلیسی، مجموعهی اراضی فعلی فلات موسوم به ایرن تحت حاکمیت سلاطین تورک آزربایجانی به پایتختی تورکان زمین از قبیل گنجه، برده، تبریز، قزوین، اصفهان، تهران و… بوده است. پس همیشه ایران جزئی از منطقهی تحت حاکمیت سلاطین تورک آزربایجانی بوده و باید به آزربایجان برگردد.
همچنین به گواه تاریخ مغولها نیز بیش از یک قرن ونیم(165 سال) بر جغرافیای فعلی ایران و اراضی اطراف حاکم شده بودند، پس باید از مغولستان تا بغداد بصورت یکپارچه تحت حاکمیت مغولها قرار بگیرد! همچنین است داستان اسکندر مقدونی و… یعنی سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
2- در بند اول عهدنامه ترکمنچای آمده است:
بعد الیوم ما بین اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه و اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران و ولیعهدان و اخلاف و ممالک و رعایای ایشان مصالحه و مودت و وفاق کاملی إلی یوم الأبد واقع خواهد بود».
3- برابر بند هفت عهدنامه ترکمنچای، چون اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران شایسته و لایق دانسته همان فرزند خود عباس میرزا را ولیعهد و وارث تخت فیروزی بخت خود تعیین نموده است، اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه برای این که از میل های دوستانه و تمنای صادقانه خود که در مزید استحکام این ولیعهدی دارد به اعلیحضرت پادشاهی شاهنشاه ممالک ایران برهانی واضح و شاهدی لایح بدهد، تعهد می کند که از این روز به بعد شخص وجود نواب مستطاب والا شاهزاده عباس میرزا را ولیعهد و وارث برگزیده تاج و تخت ایران شناخته، از تاریخ جلوس به تخت شاهی، پادشاه بالاستحقاق این مملکت می داند.
پادشاه تزاری وقت روسیه از جانب خود و اخلافش تعهد نموده است که، عباس میرزا و بعداً نوادگان او را به عنوان سلسله قاجاریه و وارث لاینقطع و بلاعزل تخت و تاج و حکومت ایران میشناسد».
پس بفرمایید حکومت را به تورکان تحویل دهید و دوباره با خر و قاطر به شغل اصلی تان که همانا روضهخوانی و شیادی است برگردید.
در مقابل در متن راجع به واگذاری قلمروها، الی الابد ذکر شده است. اینکه برخی پان ایرانچیهای متوهم واگذاری صد ساله را عنوان میکنند، هیچ چیزی را عوض نمیکند.
توصیههای امثال علی نیکزاد، منصورحقیقتپور و برخیها به پوتین در این زمینه، به مثابه آن است که از اول انقلاب تاکنون ائمه جمعه دارقوزآبادها نیز مدام آمریکا را محکوم میکنند، نتیجه اینکه اینک آمریکا به عنوان فرماندهی و قدرت اول ناتو و دنیا، در بیخ گوش ایران (منطقه زنگهزور ارمنستان) لانه کرده و دریغ از یک فقره اعتراض حضرات شیخاللهی و شاهاللهی.
اما مشکل اصلی ایران با گشایش کریدور زنگهزور فاکتورهای فوقالذکر نبوده و نیست.
سه عامل اصلی که ایران را اینچنین عصبانی و ناراحت کرده عبارتند از:
1- از آنجایی که ارمنستان به عنوان کشوری اشغالگر در مشت جهان تورک قرار گرفته و از بابت خطاهای فاحش سی سال گذشته طبق برآورد کارشناسان مربوطه در حدود چهارصد میلیارد دلار ضرر و زیان اقتصادی و انسانی به آزربایجان در جنگ قاراباغ وارد کرده است و با بودجهی تقریبی سالانه پنج ونیم میلیارد دلار، هیچگاه نمی تواند در مقابل خواستههای برحق آزربایجان قد علم کند، مجبور است که برخلاف منافع ملی درازمدت خویش، از حاکمیت آنتیتورک کشوری همچون ایران، مثل یک بچهی خوب حرف شنوی داشته باشد. از طرفی نیز با توجه به اینکه زیرساختهای ریلی و اقتصادی و حتی تأمین مرزهای بینالمللی ارمنستان کاملاً وابسته به روسیه هست، در این گونه موارد در دوراهی سخت قرار دارد و اینک معلوم میشود که در مسئلهی زنگهزور کفهی ترازو به نفع روسیه در مقابل ایران سنگینی می کند.
2-هر فرد منصف با اندکی جستجو و بررسی نقشههای زمینی و هوایی مسیر نوردوز به دریای سیاه متوجه میشود که، راه ارتباطی مورد ادعای ایران به اروپای شرقی از طریق آزربایجان، روسیه و گرجستان که در حال استفاده است، به مراتب هموارتر و مقرون به صرفهتر از مسیر پرپیچ وخم و کوهستانی زنگه زور است. اینکه چرا ایران آن مسیر پرمشقت را به عنوان ریهی تنفسی خود قلمداد میکند، موضوعی است که هیچ کارشناس داخلی جرأت و جسارت پرداختن به آن را ندارد. اصل مسئله از این قرار است که مافیای سلاح و مواد مخدر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بدون محدودیت و بازرسی از مسیر کوهستانی جنوب به شمال زنگهزور سوءاستفاده می کند و قسمتی از تحریمهای صنعتی غرب بر علیه ایران را نیز به دست ارمنستان خنثی و خرج نیروهای نیابتی اش را تأمین میکنند. ضمن اینکه این مشکل با احداث یک تونل زیرگذر تریلی رو در تقاطع جاده و ریلهای راهآهن آزربایجان به نخجوان به سهولت قابل حل و فصل است. اما در صورت گشایش کریدور زنگه زور، سرمایهگذاری هنگفت شرکتهای مهندسی و ساخت و ساز تحت تابعهی قرارگاه خاتمالانبیاء سپاه در باریکهی زنگهزور دود شده و به هوا خواهد رفت.
همچنین دست ایران از دریافت حق ترانزیت کالا و مسافران آذربایجان- نخجوان کوتاه میشود و ایران یکی از اهرم های فشار خود بر آزربایجان را به عنوان مانیتورینگ و نظارت از دست خواهد داد که این نیز مزید بر علت دیگری است.
3- مهمتر از موارد 1 و 2 فوقالذکر، وجود چندین استان همنام با جمهوری آزربایجان با مرزهای سیاسی طولانی در داخل قلمرو ایران، اساسیترین مشکل لاینحل پان ایرانیسم هست که همیشه آنان را نیروی بالقوه برای تهدید تمامیت ارضی خود می داند. وانگهی منافع فعلی غرب منهای فرانسه ایجاب میکند که از تشکیل توران به عنوان اهرم بازدارنده در مقابل چین و روسیه حمایت کنند. این فاکتور سبب شده است که سیاست تورکستیزی انگلستان رنگ باخته و تغییرات استراتژیکی را در دکترین سیاست انگلستان در مواجه با منطقهی قفقاز جنوبی و فلات ایران شاهد باشیم.
کانال تلهگرامی تلویزیون سلطنتی پهلوی پرستان ایران اینترنشنال نوشته است:
«کریدور زنگه زور تمامیت مرزی ایران را در خطر قرار داده است».
براستی اینان متوجه نمی شوند که:
تمامیت ارضی مربوط به داخل مرزهاست نه خارج و مربوط به دو همسایه بین خودشان…
آیا بهتر نبود در طول سی سال اشغال بیست درصد اراضی جمهوری آذربایجان شمالی هم که مسلمان و شیعه و هم خون و هم مسلک بودیم، کمی چنین حساسیتی نشان می دادند؟
علاوه بر این، آنانی که با استناد به ماده نهم تفاهم نامه شب دهم نوامبر 2020 مابین روسیه، آزربایجان و ارمنستان استناد کرده و گشایش کریدور زنگهزور را در ازای دالان لاچین عنوان میکنند و ادعا دارند که چون دالان لاچین با رفتن ارامنه از مناطق اشغالی قاراباغ از موضوعیت و مشروعیت افتاده است، نیک می دانند که از فردای همان روز آزربایجان تعهد خود را اجرایی کرد و تا زمان برپایی تمامیت ارضی خود تا یک سال پیش بر آن وفادار ماند. در مقابل چرا از ارمنستان نمی خواستند که متقابلا تعهداتش را جامهی عمل بپوشاند و همراستا با آزربایجان، کریدور زنگهزور را نیز باید فعال می کردند.
در آخرین اظهارنظر مسولان و رسانه های ایران، روزنامه کیهان که تریبون تندروترین رسانه اصولگرایان و بیترهبری محسوب می شود، در یک نرمش قهرمانانه و دور از انتظار، بتاریخ هفدم شهریور 1403 نوشت: موضع نابجای روسیه و سوءاستفاده خائنانه مدعیان اصلاحات بدون شک، مشکل اصلی در مسئله اخیر درباره دالان سیونیک چه در سطح بینالملل و چه در سطح داخلی، عدم درک اولویتها است و مخالفان این طرح را خائن به منافع ملی نامید!
نتیجه اینکه مانند بسیاری از لوایح منطقهای، کریدور زنگهزور افتتاح خواهد شد و روسیاهی برای شاه و شیخپرستان پرمدعا و کوتهفکر خواهد ماند.
حبیب ساسانیان (یاکاموز)