یا مرگ یا آزادی؟
امروز برای دفاع رساله دکتری به عنوان داور خارجی به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دعوت شده بودم که با تجمع دانشجویان روبرو شدم که یکصدا فریاد میزدند: یا مرگ یا آزادی!
از ظهر تاکنون به این دوگانه “مرگ” و “آزادی” میاندیشم و از خود میپرسم آیا بدیل سوم یا چهارمی وجود ندارد؟ چرا جامعه و فرزندان آن خود را مخیر بین مرگ و آزادی ببینند؟ آیا باید فقط با منطق دوگانهها به سراغ حل مسائل زندگی پیچیده امروز برویم؟
اولین نکتهای که در جامعهشناسی امروز یاد میگیریم این است که دوگانهها صورتبندی کاذبی از موقعیت هستی اجتماعی بیان میکنند و هستی جامعوی بسیار پیچیدهتر از استعارههای دوگانه است. اما این را به دانشجویانی که امروز بحق تب دارند و خشمگین هستند نمیتوانم بگویم ولی این را با مدیران و مسئولان جامعه میتوان در میان گذاشت که روشها و سیاستها و رویکردها را صفر و صدی نکنند و جامعه را به سمت “این” یا “آن” و مرگ یا زندگی سوق ندهند.
باور کنید هیچ اشکال شرعی ندارد که در تدوین سیاستگذاریهای کلان و خرد حکومتداری از مشورت جامعهشناسان و فیلسوفان و اصحاب علوم اجتماعی و رویکردهای انتقادی استفاده کنید. این گشودگی به علوم اجتماعی شاید “کام” قدرت را تلخ کند ولی جامعه را قویم و حکومت را درونی ملت خواهد کرد.
ما در زمانی قرار داریم که جهان در حال یک چرخش بزرگی است و در جایی قرار گرفتهایم که برای تحولات پرشتاب آینده نیاز به “ثبات در حاکمیت” داریم و اکنون بیش از پنجاه سال قبل محتاج همبستگی اجتماعی هستیم و این وظیفه حاکمیت را بیش از پیش سنگینتر میکند. جامعه (و از آن مهمتر جوانان جامعه) نباید خود را مخیر بین مرگ و آزادی حس کند و این چرخشی خطیر برای آینده جامعه ایران است. حکمرانی هنر عبور جامعه از دوگانهها به سمت چندگانهها و بدیلهای متکثر و متنوع است. هنر حکمرانی چندگانهها را باید آموخت و آموخت و آموخت.