خواب و خیالاتِ واهی سلطنت طلبان…!
♦️یادم می آید که در زمان انقلاب که بچه بودم، این سلطنت طلبها خجالت می کشیدند رک بگویند من سلطنت طلب هستم، اما به میزانی که امروزه، اوضاع جامعه مخصوصا اقتصادی بدتر میگردد و نارضایتی مردم زیادتر می شود، این سلطنت طلبان پهلوی به همان میزان طلبکار می شوند…!
خیلی مضحک است که در هزاره سوم و دهکده جهانی، عده ای همچنان بدنبال خون ویژه و اسپرم خاص و وراثت و سلطنت هستند آنهم در کشوری که همواره همزاد استبداد و خودکامگی بوده.
هرگز یادم نمی رود که پدر خدابیامرزم همیشه این ضرب المثل ترکی را به عنوان نصیحت به ما می گفت:«باشووا کول ده اله سن باری، اوجا کوللوکدن اله»!
ترجمه «اگر میخواهی خاکستر هم به سرت بریزی، سعی کن از جایی بلند بریز…»
♦️ما در تاریخِ ایرانِ بلازده مان، سراغ داریم که در آن، برخی شاهان و فرمانروایان، حتی دوران سلطنت شان چند ماه بیشتر از طول عمرشان می بود، چون قبل از تولد، تاج شاهی را بر روی شکم مادرِ حامله اش میگذاشتند…!
به نظرم، سورئالیستی ترین منظره خواهد بود که لحظه ای، تصور کنیم مثلا سرپاس مختاری و پزشک احمدی با آن آمپول مخصوص«انژکسیون» دوباره برگشته اند به زمان ما…!
♦️انگلیسیها که با کودتای سوم اسفند، رضاخان را بقدرت رساندند دوبار خواستند او را کنار گذاشته، شاهزاده ای از قاجاریه را بر سر قدرت بیاورند، بار اول زمانی بود که رضاشاه پول و امتیاز بیشتری از شرکت نفت ایران و انگلیس میخواست. در این زمان، ﻟﺌﻮ اﻳﻤﺮی(وزﻳﺮ ﻣﺴﺘﻌﻤﺮات ﻫﻨﺪوﺳﺘﺎن) ﺑﻪ اﻳﺪن(وزیر خارجه بریتانیا) ﻧﻮﺷﺖ:«فراﻣﻮش ﻧﻜﻦ ﻛﻪ ﺷﺎﻫﺰاده ﺣﺴﻦ ﻗﺎﺟﺎر، ﺷﺎه ﻣﺸﺮوع اﺳﺖ و در ﻛﺸﻮر ﻣﺎ ﺑﺳﺮ می ﺑﺮد و ﻫﺮ وﻗﺖ ﻻزم ﺑﺎﺷﺪ میتوانیم او را به اﻳﺮان ﺑﻔﺮﺳﺘﻴﻢ».
انگلیسیها این پیشنهاد را به شورا گذاشتند اما در نهایت منصرف شدند چون تردید داشتند که با حمایت ایرانیان مواجه گردد.
یکبار دیگر نیز در سقوط رضاشاه، انگلیسیها به فکر بازگرداندن حمیدمیرزا پسر(ولیعهد محمدحسن میرزا) افتادند، اما وقتی به سراغش رفتند دیدند که تابعیت انگلیسی پذیرفته، ﻧﺎم دیوید دروماند را ﺑﺮﮔﺰﻳﺪه و در استخدام ﻧﺎوﮔﺎن بریتانیاست و عجیبتر اینکه، اصلا فارسی بلد نیست! یعنی دقیقا مانند نور پهلوی امروز که نمی تواند بدرستی فارسی صحبت کند…!
♦️جالب است که حمیدمیرزا یا همان دورموند در 1336 ش به ایران آمد و در کنسرسیوم نفت مشغول شد، او که کاملا تربیت اروپایی دیده و مخالف سلطنت بود، وقتی با خلقیات ایرانیانِ غرق در رشوه و فساد و تملق آشنا شد، بیزار گردید!
فساد، کل کنسرسیوم نفت را فراگرفته بود و او حتی فامیلهای قاجاری در ایران را نیز نتوانست تحمل کند و بقول خودش:«تقریباً همه آنها مشغول همان کاری بودند که مردم در ایران انجام می دادند…»!
حمید میرزا یا دورموند که در محیط دمکراتیک بزرگ شده بود، برعکسِ ایرانیان ریاکار و متملق، پوست کنده از اوضاع انتقاد میکرد که البته بزودی گذرش به دباغ خانه یعنی «اداره اطلاعات شهربانی» افتاد و کارش به بازجویی و استنطاق کشیده شد!..
♦️هشتاد سال پیش، آنتونی اﻳﺪن وزیر خارجه بریتانیا در 1320ش سخنی در مورد حمیدمیرزا پسر ولیعهد قاجاری گفته بود که امروزه در مورد نور پهلوی، دختر ولیعهد پهلوی صادق است! گفته بود:«این از درک من خارج است که چگونه ممکن است شاه شاهان، اهمیتی به دودمان خود ندهد و حتی زبان کشور خود را نداند…»!
و همچنین گفته بود:«در تاریخ ایران هیچ موردی از بازگشت سلسله قدیمی وجود ندارد…»
♦️شباهتهای فرزندان هر دو ولیعهدِ تاریخ انقضایِ ایران یعنی دورموند و نور شگفت انگیز است: نسل نوه ها دیگر پرونده سلطنت و سرزمینِ آبا و اجدادی را می بندند و بدنبال زندگی خود می روند. با گذشت زمان، پیوندهای تاریخی، معنوی و عاطفی شان با فرهنگ آبا و اجدادی گسسته میشود پیوندهائیکه عینا مانند دندانها لق میگردند و کم کم افتند…!
اما در این میان، گروهی بی آنکه گذر زمان و اقتضائات آنرا دریابند، همچنان به اوهام و خیالات گذشته چسبیده و بقول شهریار:«آما حیف کور توتدوغون بوراخماز».
(ولی افسوس، انسان کور چیزی را که چنگ زده ول نمی کند)…
علی مرادی مراغهای