گفتمان اوراسیاگری روسیه و واپسین نظریه پرداز آن آلکساندر دوگین.
زیر بنای نظری اوراسیاگری در دهه ۱۹۲۰ توسط روشنفکران مهاجر روس پی ریخته شد هدف اینها تحکیم امپریالیستی روسیه بر منطقه اورسیا(از رودخانه زرد تا اقیانوس منجمد شمالی) و همپوشانی سرحدات اوراسیا با مرزهای اتحاد جماهیر شوروی است.در دهه نود به همت لو گومیلف موسوم به “واپسین اوراسیاگرا”جان تازه ای گرفت و زمینه های مناسبی را برای ژئوپلتیسن های جدید بعد از خود فراهم نمود.به نظر آنها غرب دشمن روسیه هست و روسیه تا حد ممکن از شر آن رهایی یابد. در دوره نوین به عنوان ایدئولوژی توسعه طلبی روسیه قرار گرفته است. بعد از طرح نظریه” هارتلند” توسط جی مکیندر که واضع نظریه “تسلط بر زمین ” می باشد .مکیندر با بیان اینکه عصر توسعه طلبی بر دریاها به پایان رسیده،اصطلاح “حاکیمت خشکی” را طرح نمود. برای مرکز این خشکی بزرگ جزیره جهانی از اصطلاح هارتلند استفاده نمود. منطقه بین اروپای شرقی تا قطب شمال و تا آسیای میانه را هارتلند نامید و تسلط بر این منطقه به معنای تسلط بر اروپای غربی ،ترکیه ،ایران،چین،هندوستان و خاورمیانه می باشد. این منطقه با جغرافیای شوروی و حوزه نفوذ آنها منطبق است ودارای منابع معدنی و دارای اهمیت کلیدی است. حوزه وسیع در نطریه هارتلند و ژئوپلتیک روسیه آموزه اصلی و عامل اصلی تامین کننده امنیت و تحکیم موقعیت روسیه در حوزه وسیع است.
بعد از فروپاشی شوروی رویکرد اوراسیاگری از طرف” الکساندر دوگین” و “الکساندر پانارین” مورد تعقیب قرار گرفت و به عنوان یک جریان احیاگر مطرح گردید. به جریان انتقادی از از تمدن آتلانتیک (آمریکا و بریتانیا)گردید. اوراسیاگران طرفدار دولت قدرتمند بودند،به باور آنها پایه اساسی درک جغرافیای اوراسیاگری این است محدوده اوراسیا با مرزهای روسیه منطبق گردد و محدود به یک دولت گردد و این دولت بی هیچ شبهه ای روسیه است و حجت اندیشه آنها مبنی بر یکپارچگی جغرافیای اوراسیا در قالب مرزهای شوروی است. بعدها اوراسیاگران این برداشت را شکل داد که روسیه اراضی خود را از دست داده است و با روی کار آمدن پوتین اندیشه اوراسیاگری به تدریج افزایش یافت.این نطریه( شوک-آسیب)از دست دادن اراضی ظهور کرد. آنها اوراسیاگری را آنتی تز در برابر جهان بینی غربی قلمداد میکنند و پانارین معتقدد است پذیرش و تن دادن به جهان سازی اروپایی منجر به گردن نهادن به هژمونی فرهنگی آنهاست. پانارین با جاده ابریشم و اتحاد ترک ها و هر اندیشه دیگر مخالف است چون این پروژه ها آنتی تز اوراسیاگری و انکار تمدن روس است و هدف غایی این پروژه ها بر هم زدن انکار تمدن روسی است و خواهان تحدید نفوذ ترک ها در منطقه می باشد.
رویکرد دوگین به عنوان چهره معروف و مطرح اوراسیاگری نوین که بر محور ژئوپلتیک می باشد و با نوشتن کتاب” بنیان های ژئوپلتیک” آینده ژئوپلتیکی روسیه در سال ۱۹۹۷،دنیا را به چهار حوزه تمدنی تقسیم میکند :منطقه آنگلو امریکن،اروپا -آفریقا،اوراسیا و خاور دور -آرام
وی در این طبقه بندی هدف خود را جلوگیری از گسترش جهانی سازی و آتلانتیک گرایی تعریف میکند،به نظر دوگین بزرگترین دشمن ملت-دولت ها آمریکا ست. روسیه باید با اوراسیاگری خود را به عنوان یک قدرت اوراسیا نجات دهد زیرا همیشه از غرب ضربه خوردیم.تسلط امریکا بر نظام بین الملل تک قطبی موجب تبعیض می شود و در روابط با ملت ها رویکرد هژمونی طلب و تمامیت خواه دارد.
دوگین بر جغرافیای اتحاد شوروی تاکید دارد و مفهوم اوراسیا را با تاکید بر حکومتداری روس و وسعت جعرافیای اتحاد شوروی مطرح میکند.به شدت از پروژه متحد سازی حوزه جغرافیای اتحاد شوروی برای از بین بردن خلا قدرت ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دفاع میکند.به نظر دوگین به موجب منطق ژئوپلتیک باید تحقق اتحاد اوراسیا ،امپراتوری جدید تاسیس گردد و عنصر موسس باید روس ها باشند.دوگین با استناد به نظریه هارتلند و تسلط بر آن نقطه یعنی حاکمیت بر دنیا خواهد بود؛بر این باور بود که فرایند ژیوپلتیک عمده و مداوم تاریخ مبارزه قدرت های قاره ای و خشکی بر علیه دولت های محصور در دریاست.بعد از فروپاشی بلوک شرق و اتحاد شوروی موازنه نسبی ژئوپلتیکی به نفع آتلانتیک گرایی یعنی غرب و ایالت متحده به هم خورد. این موازنه بار دیگر باید برقرار شود. استقلال و حاکمیت روسیه به اوراسیا بستگی دارد و اروپا و روسیه را داخل یک کلیت ژئوپلتیک میبیند و امریکا را دشمن هر دو میبیند و غرب اروپا متفق محتمل اوراسیاگری روسیه است و به نظر دوگین یگانه نیروی نماد هارتلند روسیه است. اروپا تحت رهبری آلمان در اتحادیه با روسیه اوراسیاگرا میتواند در مقابل نیروی آتلانتیست،یعنی امریکا ایستادگی کند. در نظر دوگین آلمان از نظر اقتصادی یک دیو و لی از نظر سیاسی جوجه ای بیش نیست. روسیه در موقعیت معکوس آن است.اگر بتوان آلمان را اقناع کرد برقراری اتحاد ممکن می شود. فرانسه نیز تحت شرایطی میتواند به این اتحاد بپیوند. برای اقناع آلمان میتوان کالینگراد را به آلمان داد. همچنین پیوستن ژاپن به اوراسیا به عنوان یک قدرت دریایی دارای اهمیت است. به فرض دوگین اگر اتحادها و ائتلاف ها تحقق یاید. امپراتوری اروپا -آسیا از دوبیلن تا ولادی وستوک در یک خط دراز تاسیس خواهد شد. در شرق محور توکیو -مسکو و در غرب محکور برلین-پاریس-مسکو تشکیل خواهد شد. و این اتحاد اوراسیا را از نظر ژئوپلتیک در موقعیت برتر قرار میدهد و آتلانتیک گرایی غرب تضعیف می شود.
الکساندر دوگین با هر پروژه و ابتکار به تعبیر وی “تورانی” که میتواند بدیلی برای اوراسیاگری باشد مخالفت میکند و بر ضرورت ممانعت از آن تاکید میکند. معتقد است بدون روسیه هر هژمونی دیگر بر اوراسیا به معنی نابودی روسیه است. به مخالفت با جنبش های ملی گرایانه ترکی می پردازد و به عقیده وی ترک با اوراسیاگرایی در منازعه دایمی است. از این رو باید از نفوذ ترکیه در منطقه ممانعت شود. علاوه بر این ترکیه در منطقه خود یک کشور آتلانتیک گرا و تهدید عمده ای بر اوراسیاست. از این نظر متحد روسیه در منطقه رقیب ترکیه ،ایران است. در امپراتوری جدید دوگین در ارتباط با آسیای میانه تشکیل محور تهران-مسکو دارای اهمیت بسیاری است. در صورت تشکیل محور تهران-مسکو ،راه تحقق هدف راهبردی روسیه یعنی دست یابی به آب های گرم گشوده خواهد شد.راه یابی مستقیم روسیه به آب های اقیانوس هند کلید حل مشکلات ژئوپولتیک چند قرنی و لاینحل روسیه خواهد بود. در اندیشه دوگین قطع رابطه ترکیه از آسیای میانه حائز اهمیت است در این ارتباط کشور کلیدی آذربایجان است . اگر تمایلات طرفداری ترکیه قوت گیرد. باید روسیه اقدام به تجزیه آذربایجان بکند. ایدئولوژی دوگین به ایدئولوژی توسعه نفوذ قدرت روسیه در اورپا تبدیل شده است.
منبع:مقاله اوزگور توفکجی
مقاله بورکان سربست/ترجمه :دکتر یعقوب زاده فرد