تهران اَبَر شهر قاتلِ فرهنگ و هنر و آداب شهروندی
در تمام دنیا شهرهای بزرگ یا به عبارتی اَبَر شهرها با مشکلات اجتماعی فراوانی دست به گریبانند؛ ولی به جرات میتوان توان گفت شرایط تهران نسبت به دیگر اَبَر شهرهای جهان بغرنجتر و حادتر میباشد.
شاید مهاجرت و شلوغی به عنوان یکی از دلایل و عوامل این ناهنجاریها باشد ولی مثالهای نقض زیادی برای این عوامل وجود دارد.
از دیرباز تاکنون همواره شهرهای پایتخت هدف مهاجرت و گسترش بادکنکوار بودهاند ولی هر شهری که پایتخت شده در یک یا چند زمینه علمی، فرهنگی، هنری، مذهبی، صنعتی و حتی سیاسی؛ محل رشد و ترقی گردیده است. از مثالهای اروپایی ( برلین، مونیخ، دوبلین، پاریس، مارسی، مادرید، پراگ، سنتپترزبورگ، لندن و …) تا مثالهای آفریقایی (قاهره، رباط، الجزیره، تونس و …) و مثالهای آسیایی (باکو، تفلیس، قونیه، هرات، پکن، مرو، دهلی، بغداد، شام و …) و حتی شهرهایی که داخل مرزهای ایران کنونی قرار دارند (مثل همدان، کرمان، اصفهان، ری، تبریز، مراغه، اردبیل و …)؛ همه این شهرها و هزاران اَبَر شهر دیگر در نقاط مختلف جهان پایتخت بودن را تجربه کردهاند که بسیاری عُمر پایتخت بودنشان بسیار بیشتر از تهران بوده است. جالب اینکه همه این شهرها در دوران پایتختی و حتی قبلتر و بعدتر از آن محل رشد و شکوفایی و موّلد علم و هنر و فرهنگ بودهاند. حتی خود تهران نیز تا قبل از کودتای رضا میرپنج (پالانی) علیه دولت قاجار، کم و بیش محل رشد علوم و هنر بوده است.
با اینکه در سالهای اخیر همه شهرهای بزرگ با معضلات و مشکلات زیادی همچون اعتیاد و فساد و انحرافات جنسیتی و جرائم مختلف دست به گریبان بودهاند ولی هرکدام در زمینههای مختلف (صنعتی، فرهنگی، هنری، علمی و مذهبی) تا حدودی اصالت تاریخی خود را حفظ نموده و همچنان به عنوان موّلد یک یا در چند زمینه خاص شناخته میشوند.
متاسفانه در صدسال اخیر تهران به عنوان پایتخت ایران قاتل همه موارد ( شامل فرهنگ، هنر، صنعت، علم، مذهب و حتی ورزش) بوده است. شاید به زعم برخیها که اغلب جنبه نفع شخصی را در نظر میگیرند، تهران شهر فرصتها و درآمد و غیره باشد، ولی در اصل تهران محل به ابتذال کشیده شدن همه موارد مذکور در این سالها بوده است.
شاید در طول سال در تبریز جمعاً ۱۰ نمایشنامه به روی صحنه نمیرود ولی همه آنهایی به مرحله اجرا میروند که دارای مضامین و محتوای فرهنگی و هنری میباشند. ولی در تهران شاید سالانه صدها نمایشنامه به اجرا در میآید که ٪۹۰ آنها دارای محتوای مبتذل جنسیتی و توهینهای قومی و نژادیست. برای مثال در چند سال گذشته یکی از موفقترین و پر بازدیدترین نمایشهای تهران مربوط به گروه تئاتر «آرامیس وزیری» با رهبری برادران وزیری میباشد که در مورد محتواهای اجراهایشان میتوانید تحقیق کنید…!
در بُعد سینما وضعیت اسفناکتر است؛ طبق گفته کارشناسان سینما بیش از ۸۰٪ تولیدات سینمای ایران در تهران اتفاق میافتد که مضامین همگی طنزِ مبتذل، بدون محتوای خاص و بدون سناریوی هنری، با شرکت یک بازیکن سابق فوتبال و چند بازیگر سفارشی فقط جهت پرکردن گیشهها انجام میشود. شاید در طول ۱۰ سال، ۵فیلم جدی و اجتماعی تولید نشده است. البته سینمای دوران پهلوی هم دست کمی از وضعیت امروز نداشته و فقط ژانرهای لوطیگری جای خود را به ژانرهای تیتیش مامانی داده است.
از نظر علمی، علاوه بر دانشگاههای چند کلاسه غیرانتفاعی حتی بزرگترین و علمیترین دانشگاههای تهران دیگر مانند گذشته تولیدات علمی ندارند و بیشتر به دستگاه چاپ مدارک تحصیلی تبدیل شدهاند.
تهران حتی مذهب و آیینهای مذهبی را هم به ابتذال کشانده و مداحیهای جدیدالابداع تهرانی با حالت رقصآور و اشعار مبتذل باعث شده حتی کم اعتقادترین افراد هم با شنیدن این مداحیها از ساحت ائمه و امامان خجالت زده شوند.
قطعات صنعتی تولید شده در تهران و تولیدات خوراکی، البسه و حتی لوازم خانگی به حدی کیفیت پایینی دارند که مردم در شهرهایی مثل تبریز کالاهای بُنجل چینی را به تولیدات تهران ترجیح میدهند.
انحرافات جنسی خجالت آور با الفاظ رکیک و شرایط تهوع آور و مشمئز کننده در فضای مجازی و پارتیهای خاص در این شهر درندشت به قدری بی واهمه و آشکارا اتفاق میافتد که خیلی از این مراحل حتی در مراکز پورنوگرافی لسآنجلس هنوز قفل است…!
هنرِ موسیقی مطمئناً برای خوانندگان و مخاطبان این یادداشت بهتر از بنده حقیر آشناست. محتواهای موسیقیهای رپ، هیپهاپ، راک و حتی پاپ که در اغلب مهمانیها، پارتیها، کافهها و حتی خودروهای دور-دور زن در سطح شهر استفاده میشود، استخوانهای مرحوم اِلویس، اِمینم و مرحوم مایکل جکسون را به لرزه درمیآورد.
از شهری که کمترین تولید علمی، فرهنگی و هنری ندارد و تولیدات ملل و کشورها و شهرهای دیگر را گرفته و به مانند ماشین کانورتور؛ آنها را به ابتذال تبدیل کرده و باز تولید میکند، چه انتظاری میتوان داشت؟
شهری که قاتل جنبشهای سیاسی و مدنیست. شهری که قاتل فرهنگ و هنر است.
شهری که موّلد فحشا، فساد، کلکبازی، دلهدزدی، لاابالیگری و ناسزاگوییست.
شهری که حلال فرهنگها و هویتهاست.
چگونه میتوان انتظار داشت که در یک استادیوم ورزشی به هواداران تیم مقابل حمله نکنند! بازیکنان تیم مقابل را زخمی نکنند! و به بازیکنان سابق خود که چندین قهرمانی برای تیمشان به ارمغان آورده بودند را مورد هتک حرمت قرار ندهند!
شهری که فاقد کمترین اندیشه و تفکر است، طبیعیست که ساکنانش اندیشمندی، مطالبهگری، هویتخواهی و حقطلبی ملل و اقوام دیگر را به باد تمسخر بگیرند…
یکی از القاب تهران میتواند تمسخرگرایی{شهر مسخر} باشد، چرا که مردم این شهر{تهران} علاقه زیادی به مسخره کردن همهچیز دارند و جوک سازی برای هر اتفاق و عنوان و سوژهای استعداد شکوفا شده آنهاست.
تهران شبیه هیچ شهری در دنیا نیست، یا بهتر بگوییم؛ هیچ شهری در دنیا شبیه تهران نیست و این ویژگی خاص ماحصل مکتب آریاییِ ایرانشهریست.
سیامک کوشی بهمن ماه ۱۴۰۳