ایران در برزخ تبعیض و بحران هویت ناشی از ایدئولوژی پانایرانیسم
گروهی از پانایرانیستهای افراطی، با نگرشی برتریجویانه و مبتنی بر توهم، همچنان در عالم خیال سیر میکنند. این تفکر بهجای ایجاد اتحاد و همدلی بین اقوام و ملل ایرانی، شکافهای اجتماعی را عمیقتر کرده و در عمل، ایران را به سمت فروپاشی سوق میدهد. نیچه در “چنین گفت زرتشت” از خطر ایدههای پوشالی و تحریفشده که برای کنترل تودهها ساخته میشوند، هشدار داده است.
ناسیونالیسم افراطی در ایران نیز نمونهای از همین ابزارهای کنترل است که اقوام غیرفارس را سرکوب میکند و توهم برتری فارسمحور را ترویج میدهد.
تبعیض سیستماتیک و تأثیر آن بر فروپاشی اجتماعی
یکی از دلایل وضعیت کنونی ایران، تحقیر و تبعیض سیستماتیکی است که علیه ملل غیرفارس، بهویژه ترکها و اعراب ساکن ایران، اعمال شده است. نهادینهسازی نابرابری فرهنگی، همچون آنچه در نظریات آنتونیو گرامشی درباره “هژمونی فرهنگی” مطرح شده است، باعث شده که اقوام غیرفارس نهتنها از نظر زبانی، بلکه از نظر اجتماعی نیز در حاشیه قرار گیرند. در چنین شرایطی، مفهوم ملت بهجای آنکه پیوندی میان مردم ایجاد کند، به ابزاری برای سرکوب و سلب هویت تبدیل شده است.
تجربه جهانی: نقش چندزبانگی در تقویت وحدت ملی
در بسیاری از کشورهای جهان، چندزبانگی نهتنها تهدیدی برای یکپارچگی ملی محسوب نمیشود، بلکه ابزار مهمی برای تقویت همبستگی و توسعه اجتماعی به شمار میآید. نمونههایی از این سیاست موفق را میتوان در کشورهای زیر مشاهده کرد:
- سوئیس: این کشور چهار زبان رسمی (آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش) دارد و توانسته است با حفظ و ترویج این زبانها، اتحاد ملی خود را تقویت کند.
- کانادا: با رسمیت دادن به دو زبان انگلیسی و فرانسوی، کشور را از شکافهای زبانی دور نگه داشته و باعث انسجام بیشتر اجتماعی شده است.
- هند: با داشتن ۲۲ زبان رسمی و صدها زبان محلی، هند نشان داده است که چندزبانگی میتواند به تقویت دموکراسی و مشارکت گستردهتر اقوام مختلف بینجامد.
- آفریقای جنوبی: پس از پایان آپارتاید، یازده زبان رسمی به رسمیت شناخته شد که به کاهش تنشهای قومی و ایجاد حس مشارکت همگانی کمک کرده است.
- چین: با وجود تأکید بر ماندارین، این کشور به تدریس و حمایت از زبانهای اقلیتهای قومی همچون تبتی و اویغوری نیز پرداخته است.
این نمونهها نشان میدهند که رسمیت دادن به چندین زبان نهتنها باعث فروپاشی کشورها نمیشود، بلکه برعکس، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را تقویت میکند.
راهحل: گذار به دموکراسی و سکولاریسم
برای برونرفت از این بحران، بهجای بالیدن به گذشتهای خیالی و جعلشده، باید یک نظام نوین، سکولار و دموکراتیک پایهریزی کرد که حقوق بشر را بهطور کامل رعایت کند. جان لاک در “دو رساله درباره حکومت” بر این باور است که هیچ حکومتی بدون رضایت مردم نمیتواند مشروعیت داشته باشد. اگر ایران بخواهد از خطر تجزیه و فروپاشی در امان بماند، باید به یک سیستم حکومتی روی آورد که همه اقوام و ملل را به رسمیت بشناسد و حقوق برابر آنان را تضمین کند.
نتیجهگیری: آینده ایران، وحدت یا نابودی
عدم تدریس زبانهای غیرفارسی در ایران، یکی از اصلیترین عوامل نارضایتی قومی و عاملی جدی برای تجزیه ایران در آینده خواهد بود. بسیاری از پانایرانیستها، با نگاه متعصبانه و فاقد منطق، این حقیقت را درک نمیکنند و همچنان به سیاستهای یکسانسازی فرهنگی و زبانی دامن میزنند. تاریخ نشان داده است که چنین سیاستهایی، بهجای تقویت وحدت، کشورها را به سمت فروپاشی سوق میدهد. همانگونه که توکویل در “دموکراسی در آمریکا” هشدار داده بود، جوامعی که از پذیرش تنوع قومی و فرهنگی سر باز میزنند، محکوم به سقوطاند.
تنها راه نجات کشوری که امروز “ایران” نامیده میشود، ایجاد یک نظام سکولار، مبتنی بر دموکراسی واقعی و حقوق بشر است. در غیر این صورت، روند فعلی کشور را بهسوی تجزیه و فروپاشی خواهد کشاند. ایران آینده، یا کشوری برابر برای همه خواهد بود، یا اصلاً وجود نخواهد داشت.
نویسنده: حبیب ساسانیان(یاکاموز) 03.03.2025