سیاسی،اجتماعی
داستان روزنامه ایران!
روز به نهایت خود می رسید و مردم آرام آ رام به سوی خانه های خود می رفتند. تحریریه انگار زودتر خوابیده بود، از جنب و جوش صبح خبری نبود .
تنها تلکس ها ی خبری، اخبار چهار گوشه عالم را به اتاق تلکس ارسال میکردند
همه چیز به غیر از تق تق تلکس ها آرام بود .
سردبیر بدون هیچ بهانه ای عصبانی بود، دهانش را باز کرد تا فحشی بدهد، کسی در تحریریه نبود و بدان جهت آن را فرو خورد و به دهن دره ای بسنده نمود، در صندلی بخش مقالات و گزارش نشست، به روی میز خیره شد .
از چهار گوشه کشور، از دانشگاه ها، نشریات منتشره را برای آن بخش روزنامه فرستاده بودند، برای معرفی آنها در روزنامه دولتِ قدرقدرت و فخیمه؛ نگاهی به آنها انداخت ( اردم – اویرنجی – یاشیل یول – اولدوز – خزر – گونش – سحر – چاغری – بیلیم یوردونون نشریه سی — نشریه دانشجوئی دانشگاه تبریز – اردبیل بیلیم یوردونون …)
غمی چون کوه بر دوشش سنگینی کرد، اما کسی نبود که دق دلش را خالی کند .
با بی میلی گوشی را برداشت و نمره ای گرفت، سیگارش را روشن کرد، دهان تلخ اش، تلخ تر شد و بیشتر عصبی شد.
از آن طرف گوشی کسی گفت : الو
– زهرِمار الو، اینها چیه ریخته روی میزت؟
کدوم ها قربون !
این نشریات چند ورقی؟
-هان اونها، دانشجویان می فرستند، برای معرفی کردنشان، برای اخبار فرهنگی !
مبادا ها !
خیالت تخت، آنها را راهی آشغالدونی می کنم !
راستی چاغری چیه ؟ بیلیم یعنی چه ؟
والله راستش منم نمی دونم!
تو مثلا تورک هستی، تورکی نمی دانی؟
من خیلی وقت پیش تهرون اومدم ، بعدش هم شما دستم را توی روزنامه دولت ( روزنامه ایران ) بند کردید، من دیگه بچه ناف تهرون ام، الف ها را بهتر از خودتان تبدیل به واو می کنم!
سردبیر هر و هر خندید، دیگر غم توی دلش آب شده بود و خیلی معنی دار پرسید:
چکار می کنید؟ الف را واو کردن دیگه چیه؟
مسئول صفحه فرهنگی با غرور از موقعیتی که برای خوش خدمتی و ارتقا مقام و یا امتیاز یافته بود، با ولع خاصی
گفت :« قربون ، نمی گم نان، می گویم نون »!
این بار سردبیر مثل بمب ترکید و صدای خنده اش تمام تحریریه را پر کرد، ولی کسی توی تحریریه نبود ، آرزو کرد ایکاش صبح بود، آنوقت همه می توانستند شلیک خنده او را بشنوند و اینقدر با هم پچ – پچ نکنند که سردبیر خنده را نمی شناسد.
دوباره عصبی شد و فریاد زد: «پس این نشریات برای کی چاپ می شود؟ من نمی توانم بخوانم، چون تورک نیستم، تو نمی توانی بخوانی، چون تورک هستی !اینها برای چه کسی چاپ می شود؟ »
دبیر صفحه فرهنگ، پشت تلفن هم ترسید، او از لحن سردبیر ، میزان کفری شدن او را وزن میکرد، به نظرش رسید الان وقتش است که ( کاکا سوری ) را نقره داغ کند و با لحن ساختگی ناراحتی گفت: « قربون این کاکا سوری گزارش تهیه کرده بود، هزاران نشریه دانشجویی دو زبانه چاپ می شود »!
و منتظر جواب سردبیر ماند !
سردبیر با لحن آدمی که موضوع را می داند جواب داد: «تو هم چهل کلاغ نکن، هزاران عنوان نبود، ششصد عنوان بود. آنهم دروغ بود، مگر ما در ایران ششصد دانشجو ی قوم گرا داریم؟»
و با لحن بدتری گفت: «تو هم مردک ! قند تو دلت آب میشد، نه؟ ششصد نشریه دانشجوئی! یکباره».
بگو، سونامی نشریات تجزیه طلب !مملکت بی صاحب یعنی همین .
دبیر با لحن ناراحتی گفت :«قربون ناراحت نباشید، فقط یک مشت جوون آنها را می خوانند» !
سردبیر در گوشی غرید: «غلط می کنند بخوانند، ما صد صفحه روزنامه را پنجاه تومان می دهیم، نمی خوانند، آن وقت این شبنامه ها را می خوانند؟ ».
-نه به خدا ، آقا ، مرا چه به سیاست؟
من اصلا سیاسی نیستم !
تو هم ننه من غریبم در نیار، حالا کی گفت تو سیاسی هستی.
اقا من یک جمله هم در موردشان چاپ نکردم، من به این کشور وفادار هستم آقا… خواست بگوید به جقه اعلیحضرت قسم، اما نگفت. اینقدر شعور داشت که بداند در کشور انقلاب شده و اعلی حضرتی نمانده است !
سردبیر باز هم عصبی تر شد و گفت: «فردا همه این آت و آشغال ها را می ریزی دور، اما نه، دور نریز، قاطی برگشتی های روزنامه خودمان برای خمیر کردن بفروشید» .
سرش را به پشتی صندلی تکیه داد و در حالیکه گوشی را روی تلفن قرار می داد
غرید : «با این وضع کاغذ، روزنامه دولت، شماره هایش را برای خمیر کردن می فروشد، دله دزد های شارلاتان، نشریه چاپ می کنند»!
کمی در خود فرو رفت، باز نشریات دانشجوئی به چشمش فرو رفت، چاغری … آن را برداشت و مچاله اش کرد و با خشم به زمین کوفت .
نشریه آرام آرام باز می شد، لحظه ای چی و بعد چغی و بعد چاغری باز هم به چشمش رفت.
دوباره گوشی را برداشت و آرام گفت :« هی گفتی به روز نامه وفاداری؟ »
-بلی قربان، روزنامه بود و نبودمان است، بدون این روزنامه کشور هم درب و داغون می شود، خیالت راحت، امرتان را بفرمائید قریان .
ببین یک پروژه دارم، هم از دست نشریات دو زبانه راحت می شویم و هم تله ای برای وطن فروشان و تجزیه طلبها و روز نامه نویس های محلی و دانشجوئی پهن می کنم، فردا روز حساب خواهد بود !
قربان چی بنویسم؟
-بنویس تمام سوسک ها، تمامی موشها، تمامی نکبت، تهران را پر کرده اند، تهران را آلوده اند، یک چیزی در این مایه ها.
گوشی را گذاشت و با عجله یک شماره دیگر گرفت
– الو دکتر جان !
– بنال
– دکتر جان فردا استارت می زنم.
– تمام، به بخش ارشاد هم خبر بده
– اول شناسائی و بعد انهدام و اعدام .
– تو کارت را انجام بده، بقیه به تو مربوط نیست !
صبح که نشریه دولت ایران، نشریه قدر قدرت حاکمیت پرتوان «ایران» منتشر شد ،
کاکا سوری قبل از همه، آن صفحه را دید . دست به پیشانی کوفت و با صدای خفه ای ناله کرد :«خدای من!»
و خطاب به دبیر صفحه فرهنگ گفت : «تو چکار کردی؟ نا سلامتی شهرستانی هستی، نا سلامتی تورک هستی! یعنی از ناموس و شرف تورکی تو هیچ نمانده است؟»!!!
– تقصیر من نیست، سردبیر ناراحت بود ،می گفت تمامی شماره های روزنامه دولت را برای خمیری می فروشد، آن وقت عده ای دانشجوی وطن فروش نشریه در می آورند، نه یکی، نه دو تا، ششصد تا!!! آنهم در شهرستان ها، به خدا من تقصیری ندارم !
من در دفتر نشریه نوید آذربایجان در اورمیه نشسته بودم، تلفن زنگ زد؛ مدیر مسئول جناب مهران تبریزی گوشی را برداشت و بلافاصله آن را به من داد .
یکی از دوستان خبرنگار در مرکز بود؛
سلام کرد و گفت:«چه خبر ؟»
— در غرب خبری نیست، در مرکز چطور؟
-عزیز ما دسته گل به آب دادیم !
کلیت روزنامه ما این چنین نیست، این سردبیر پفیوز و شوونیست کار دست ما داده است و یا درستتر خواهد داد .
کمی تردید کرد و گفت :
-عیسی تو یک مطلبی بنویس و در نوید نشر بده که این یک توطئه است، شوونیست ها، فاشیست ها و آدمکشان
هار برایتان نقشه کشیده اند !می خواهند تحریک کنند و هم انسان هایتان را و هم نشریات تان را اعدام کنند !
این سردبیر شوونیست مرکزی…
خندیدم، و گفتم : از سردبیر محلی به خبرنگار مرکزی؛عزیز دل برادر، اولاً زندگی در پیرامون مرکزیت منحط و ارتجاعی، آن چنان هم آش دهان سوزی نیست که نبودنش حسرت داشته باشد، در ثانی نوید آذربایجان خار چشم شوونیست ها و فاشیست های دولتی، توقیف شده است، ما خلع سلاح شده ایم.
چند روز بعد به اصطلاح اصلاح طلبان دولتی نزدیک به ششصد نشریه دو زبانه را اعدام کردند، در خفقان دولتی و نبود
نشریات محلی هنوز هم ضایعات مردمی در شهر های تورک نشین به صورت رسمی اعلام نشده است .
روزنامه دولتی پس از مدتی توقیف، فعالیت خود را آغاز کرد، کاریکاتوریست فاشیست اصلاح طلبان از کشور گریخت .
عیسی نظری ژورنالیست و حقوقدان (قاضی بازنشسته)
تورا سنه نه؟ تیراختور -پیروزی اویونوندان دولایی
آزربایجانین تیراختور فوتبال ییغماسی (تیم فوتبال تراکتورسازی آذربایجان ) لا تهرانین پرسپولیسی آرا تبریزین قورتلار درهسینده قورولان سون اویونونداکی یاشانان اولایلاردان سونرا، فارس مئدیالاری ایله اؤلکه نین مقدراتینی الینه آلمیش پان فارس مسوللاردان گؤزلهنیلمز دئمک اولماز؛ داها دوغروسو گؤزلهنیلن دئدی قودولار رسمی و غیر رسمی مئدیالاردا تیراژلانماغا باشلامالی ایدی. بوتون بونلار گونئی آزربایجان میللی حرکاتی دنیزینین بیر داملاسی اولاراق، زامان سورهجینده قازاندیغیم تجربهلردن دولایی، میلچک ویزیلتیسی کیمی قولاقلاریمدان ویز کئچیردی. چونکو آتالار دئمیشکن:« دگیرمان ایشین گؤرر، چاخ-چاخ باشین آغریدار». اونسوزدا بیز دوزگون یولدا اولدوغوموزا توزجا بئله شوبههمیز یوخدور. ائله بونا گؤره ده، قارشی طرفین (ایران رژیمی ایله پان ایرانچی اپوزسیونو) بیزی دونیانین نهبیلیم هانسی اؤلکهسینین قویروغونا باغلایاجاقلاری ایله یاناشی، بؤلوجو (تجزیهطلب ) آدلاندیراجاقلاری هئچده اؤنم داشیمیر. بونو داها ایت اوغلو پاراغ دا بیلیر کی، ایرانی بؤلونمهگه یؤنلندیرن بیرینجی نهدنلردن أن باشدا گئدهنی ، اؤتن یوز ایل بویوندا پهلوی ایله ایران اسلام جمهوریتی رئزیملرینین مرکز یؤنلو ، ائلهجه ده ایندیکی ایران آدلانان اؤلکه ایچهریسینده فارسلاردان باشقا اولوسلارین مدنی- مالی، سیاسی و… حاقلارینین اؤدهنیلمهدیگی دیر. نئجه دئیهلر: سؤز واختینا چکر؛ 1385 –جی ایل ایران گوندهلیگینین سوسهری کاریکاتوراسینا اعتراضینین ایلدؤنومو گونلرینده، اؤتن هفته قوردلار درهسینده یاشانان اولایلارینین بیر باشا سوچلوسو(امید عالیشاه) ین بیر داها گولونج دوروما دوشن ایرانین حاکمیتی ایله مئدیالارینین شانتازلارینا سسسیز قالماق اولمور. اومود قاغا اوتانمازجاسینا تیراختور عاشیقلرینه داش آتماسینی داناراق، اوستهلیک اونلاری سئپاراتچی(تجزیهطلب) آدلاندیردی!!!
او، ایرانین 3-جو تله کانالینین «فوتبال» آدلی وئرلیشینین آپاریجیسینا تیراختور سئونلرین باشقا اؤلکهلر بایراغینی دالغالاندیراراق، اؤزو دئمیشکن تجزیهطلبانه شعارلاریندان اوزگون اولوب و دئمه لی بونا گؤره ده، بیرینجی اونلاری داشلاییب، و سوندا اوتانج وئریجی شکیللرینین یاییلدیغیندا گؤردویوموز کیمی، بو تجزیهطلبلره، اؤز آغزینا و عاییلهسینه یاراشان … گؤستهریب!
1- بو انسانا اوخشار دانیشان حیوانا دئمهلییم کی؛ آی آنلاماز، نه دن عئرمنستان بایراغینی تهرانین آزادی استادیوموندا استقلال ایله پرسپولیس طرفدارلاری آچارکن، آغیزلاریندان یئکه پ… یئینده، اونلارا دا…نی گؤسترمیردینیز؟!
2- توتاق کی لاپ سن دئیهن دیر؛ اؤلکهنین تهلوکهسیزلیک گوجلری اولارکن، دئمزلرمی:«تورا سنه نه؟».
حبیب ساسانیان (یاکاموز)
اؤزۆمۆزۆ ایچیمیزه سؽزان قۇرد گئییملی ایتلردن قوْرۇمالؽیؽق / منه تای اینسانلارا قارشؽ همهشه بۆتۆن تهلۆکهلری گؤز اؤنۆنه تۇتاراق، اۇسلۇ، تدبیرلی، دیققتلی و احتییاط ایله داورانماق گرکلی دیر. منیم کیمی اینسانلارؽن آرخاسؽندا یادلارا باغلؽ قوْرخۇنج اؤرگۆتلر دایانا بیلیب، چئشیتلی یوللار ایله اؤزل گۆن اۆچۆن بیزلری بؤیۆده بیلرلر! ائله بۇ ندنه گؤره، بؤیۆدۆلن اینسانلارا قارشؽ میللت آیؽق اوْلمالؽ دؽر: “بۇ اینسانؽ کیملر و نه اۆچۆن بؤیۆدۆرلر؟!” سوْرۇشمالؽ دؽر.
دین، بیلیم، ایدمان، هۆنر، چالقؽ، ایقتیصاد، سییاست، دب، … اۇزمانؽ و اۇستادؽ دؽر دئیه بؤیۆدۆلن اینسانلار، گلهجکده میللتی جایدؽرؽب، آزدؽرماق اۆچۆن بیر قۇرقۇ و پیلان دا اوْلا بیلرلر. اوْغرۇنۇ دوْغرۇدان سئچیب، آیؽرد ائتمک چتین ایش دیر. آنجاق، صاندؽغؽن قؽفؽلؽ دوْغرۇ اۆچۆن دؽر اوْغرۇ اۆچۆن دگیل. اوْغرۇ نه ائتدیگینی و نئجه اوْغرۇلاماغؽ اۇزمانلؽق ایله اۇستادلؽق’لا بیلن اینسان دؽر.
گۆونمهدیگیمیز اینسانلاردان یوْخ، بللی کی گۆوندیگیمیز اینسانلاردان قادالانؽرؽق. یادلار قالانؽن دیوارلارؽندان یوْخ، بللی کی قالانؽن قاپؽلارؽنؽن ساتقؽن قوْرۇقچۇلارؽندان قالایا سؽزارلار. اؤزۆمۆزۆ ایچیمیزه سؽزان قۇرد گئییملی ایتلردن قوْرۇمالؽیؽق.
اؤزۆمۆزۆ ایچیمیزه سؽزان قۇرد گئییملی ایتلردن قوْرۇمالؽیؽق/ مهندس علیرضا فرشی
اهداف گروه خبری آذتورک خبرلری:
سایت آذتورک خبرلری بطور روزانه و فعال اخبار و مطالب مربوط به حقوقبشر، آذربایجان، جهان تورک، مقالات و غیره…
با اینکه تورکها خدمات بی پایانی به ایران کردهاند. اما رژیمهای مذکور ملت تورک را به دلیل خواستههای مشروعشان بارها سرکوب کردهاند و این سرکوب ها همچنان ادامه دارد.
سایت آذتورک خبرلری صدای فعالین مدنی و حقوق بشری و مدافعان آزادی و دموکراسی ملت تورک و پاسخی به تبعیضها و سرکوبها علیه آذربایجان است.
سرزمین آذربایجان متعلق به ملت آذربایجان است و سرنوشت آذربایجان را ملت آذربایجان تعیین خواهد کرد. حق تعیین سرنوشت از ارکان اساسی ملتهاست و آذربایجان هم از این قاعده مستثنی نیست.
از شما خواهشمندیم، سایت ما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید و با ارسال فیلم و خبر ما را یاری نمایید.
_صد سال سهل است صد هزار سال هم بگذرد فرمانده ما “آتاتورک کبیر” است که اجازه نداد زنجیره دولت گرایی هزاران ساله تورک ها از بین برود و دولت کنونی ترکیه را تاسیس کرد و امروز در زیر چتر این دولت چندین دولت تورک احساس امنیت می کنند.
_فرمانده ما ۴۰ میلیون تورک در ایران، سردارانی است که حماسه فتح استانبول، چناق قالا و آزادی شوشا را در کارنامه خود دارند.
_فرمانده ما آلپ ارسلان سلجوقی است که وقتی خبر دادند دشمنان با آمار ۴ برابری به سمت ما در حال حرکت است خیلی خونسرد جواب داد که ما هم به سمت آنها در حال حرکت هستیم و نتیجه آن نبرد شکوهمند ملازگرد شد.
_فرمانده ما سلطان محمد فاتح است که کشتی ها را در خشکی به حرکت در آورد و خطاب به استانبول گفت: یا من استانبول را فتح خواهم کرد و یا استانبول مرا فتح خواهد نمود.
_فرمانده ما نادر شاه افشار است که روس ها از ترس پیشنهاد صیغه شدن ملکه خودشان را برای نادرشاه دادند.
_فرمانده ما آقامحمدخان کبیر است که بعد از ۸۰۰ جنگ بزرگ و کوچک تهران را تاسیس کرد و ایران امروزی مدیون این مرد بزرگ تاریخ ساز است.
_فرمانده ما آتاتورک بزرگ است که هفت کشور جهان را مجبور به زانو زدن در مقابل تورک ها در نبرد چناق قالا کرد.
_فرمانده ما اردوغان عزیز است که قبل از آنکه اروپا و آمریکا در اوکراین با احتیاط در مقابل روسیه ظاهر شوند، این اردوغان بود وقتی متوجه تحرکات مرموزانه روس ها در نبرد ۴۴ روزه قاراباغ گشت بدون ملاحظه خطاب به پوتین گفت:”گلن وارسا گلسین، بابامیز اولا گوزونون یاشینا باخماریق”
_فرمانده ما الهام علی یئو جسارتمند است که بعد از دویست سال پرچم آذربایجان را در شوشا به اهتزاز در آورد و خطاب به ارامنه و حامیانش چنین نقطه گذاشت: اگر باردیگر پا از گلیم تان دراز بکنید با این مشت آهنین مواجه خواهید شد.
من ایمان دارم جوانان ۴۰ میلیون تورک در ایران برای این فرماندهان بزرگ تورک سلام فرستاده و تصاویرشان را انتشار خواهند داد.
حسن کریمزاده صاحب دیوان
خورداد قیامی اونودولاجاقمی؟
١٣٨۵ – جی ایل اوردیبهشت آیینین ٢٢- سی دولت اوْرقانی اوْلان «#ایران» گوندهلیگی، تَمل و بینورهسی پهلوی حاکیمیتی دؤنمیندن قوْیولان راسیسم و پان فارسیسم تفکّورونه دایاناراق، ایران آدلی اؤلکهده و تقریبا اوْنون یاری نفوسونو و ان آزی ۴٠% تشکیل ائدَن تورکلرین حریمینه جسارت ائدیب بو گوندهلیگین اؤزل ساییسیندا و اوُشاقلارا آیریلمیش صحیفهسینده کاریکاتورلو بیر حکایهده حیاسیزجاسینا تورکلری «#سوسک» ( سوُسهری بؤجَگی ) آدلاندیراراق اوْنلارین کوتلهوی محو ائتمه یوْللارینی اوُشاقلارا اؤیرَتمهیه چالیشمیشدیر!
آنجاق بو اهانت و توهین جاوابسیز قالماییب آیاغینی جیزیغیندان قیراغا اوُزادان “«ایران» گوندهلیگی علیهینه اعتراض قیامی آذربایجانین گؤز ببهگی اوْلان و تاریخ بوْیو قیاملار و رشادتلر مرکزی ساییلان تبریزدن و تبریزین بیلیم یوُردوندا تحصیل آلان و آذربایجانیمیزین آییق وجدانلاری و دوشونن بئینلری ساییلان اؤیرنجیلری طرفیندن باشلاندی.
«ایران» گوندهلیگی مسئوللاری، بو اعتراضلارا اعتناسیز قالاراق، تاریخ بوْیو هئچ بیر توْهین و تحقیره بوْیون اگمهییب حتّا جانلاریندان کئچَن و ۷۰ میلیون نفوسو اوْلان ایران آدلی اؤلکهنین ۳۰ میلیونوندان چوْخونو ( ١٣٨۵ جی ایلین نفوس ساییمی ) تشکیل ائدَن تورکلردن، بیر عذرده دیلهمهدی!
طبیعیدیر کی، بو اعتناسیزلیق ائله اوْ توهین قَدَر بلکهده اوْندان چوْخ، آذربایجان میلّتینه اهانتایدی. بو اعتناسیزلیغین آردیندان تبریز، اوُرمو، زنجان، اردبیل، تهران و باشقا شهرلرین بیلیم یوُردوندا تحصیل آلان تورک اؤیرنجیلری «ایران» گوندهلیگینین بو جسارت و حیاسیزلیغینی محکوم ائدهرَک اوردیبهشت آیینین ٢۵، ٢۶ و ۲۷- جی گونلر ی بو شهرلرین بیلیم یوُردلاری ایچینده اعتراض نمایشی کئچیردیلر و دؤلت اوْرقانی اوْلان «ایران» گوندهلیگینین نژادپرستانه و راسیستی سیاستینی قینادیلار!
آمما بو اعتراضلاردا ،«ایران» گوندهلیگی مسئوللارینا هئچ بیر تاثیر بوُراخمادی و اوْنلار اوْ هفتهنین سوْنو و اوردیبهشت آیینین ۲۹ – جو گونو و یئنه همان اؤزل صحیفهده بو اعتراضلارا اعتنا ائتمهدن تورکلره ائتدیکلری توهینی اهمیتسیز ساندیلار!
دئمهلی «ایران» گوندهلیگی مسئوللاری بلکه هدفلی بیر پلان اوزهرینده بو کاریکاتورلو توْهینی ایرهلی سورمکده اوْلدوقلاریندان حتّا بو صحیفهنین یازانی «مانا نیستانی» نین دیلیندن بئله، یانلیش بیر یازینین یازیلدیغینی دیله گتیرمهییب بو یازیدان غیر مستقیم اوْلاراق مدافعه ائتدیلر!
طبیعیدیر آذربایجان میلّتینه بئله بیر حؤرمتسیزلیک باغیشلانیلماز و واز کئچیلمَز ایدی؛ تاریخ بویو دونیا امپراتورلاری و تزارلاری قارشیسیندا داغ کیمی دایانان تورکلر و هئچ بیر جسارت و اهانته دؤزمهین آذربایجان میلّتی بو قدر آچیق و آیدن بیر نشریهنین تحقیر و توْهینینه دؤزه بیلمَزدی!
بو اساسدا گوجلو، آنجاق مدنی بیر اعتراض نمایشی ایلک اؤنجه سوت گونو ( یکشنبه ) خوردادین بیرینجی گونو (۸۵- جی هجری گونش ایلی ) تبریز اهالیسی و قاباقدا ائلهجه ده اؤن سیرادا اؤیرینجیلر و میلّی یوْلدا چالیشانلار اولماقلا #تبریز خیابانلاریندا باشلاندی؛ بو اعتراضین گور سسی یالنیز تبریز، آذربایجان و ایراندا یوْخ، بلکه دونیانین هر یئرینده ائشیدیلدی!
تبریز اهالیسینه آرخا دوُروب «ایران» گوندهلیگینین راسیستی سیاستینه اعتراض اوْلاراق، #اوُرمو، #زنجان، #اردبیل، #سوُلدوز، #قوْشاچای، #خیاو (مشکینشهر )، #موُغان ( پارساآباد و گئرمی )، #مرند، #میانا، #ماراغا، #خوْی، #سالماس، #ماکی و آذربایجانین باشقا شهرلری و حتّا تهراندا یاشایان تورکلر آردی – آردیندان بو اعتراضا قوْشولدولار.
بئله بیر دوُرومدا ایدی کی، اؤلکه مسئوللاریدا بو اعتراض سَسلرینی ائشیدیب «ایران» گوندهلیگینین نشرینی دایاندیریب اوْنون مسئول مدیری و توْهینلی کاریکاتورلو حکایهسینی یازان «#مانا_نیستانی»نی توُتوقلاییب حبس ائتدیلر.
آمما بو اعتراض سسلرینین ائشیدیلمهسی و آذربایجان میلّتینین اؤز وارلیق و شرفیندن مدافعه ائتمهسی چوْخدا اوُجوز باشا گلمهدی؛ چونکو تبریز، اوُرمو، سوُلدوز و خیاودا گول پارچاسی کیمی گنجلریمیز، شرفلی و میلّی دوشونجهلی اینسانلاریمیز بیر مدنی اعتراضدا و اینسانلیق شرفیندن و حیثیتیندن مدافعه ائتمک یوْلوندا آل قانلارینا بوْیانیب #شهید اوْلدولار!
اگر بیر نئچه آی سوْنرا «ایران» گوندهلیگی یئنیدن ایشه باشلاییب، اوْنون مسئول مدیری بو ماجرالارین یاراتماسیندان تبرئه اوْلوب توْهینلی کاریکاتورلو حکایه یازاری «مانا نیستانی» ایراندان قاچیب یا قاچیریلسادا، آذربایجان میلّتی هئچ زامان اؤز شرف و حیثیتی یوْلوندا آذربایجان شهر و بؤلگهلرینده باشلانان ۱۳۸۵- جی ایل خورداد آیینین قیامینی و بو یوْلدا جانلارینی قوُربان وئرَن اَردملی شهیدلرینین خاطرهسینی اوُنوتمایاجاق!
مهندس حسن راشدی
از ابتدای سال ۱۴۰۱ شاهد افزایش ۵۷ درصدی حقوق کارگران بودیم. حالا دولت آقای رئیسی، گیر افتاده و راه برگشت هم ندارد. چون هم خودش تعداد زیادی کارگر دارد که سالانه باید مستقیما حقوق آنها را پرداخت کند و از سویی حقوق کارمندان را قرار است ۱۰ درصد افزایش دهد که البته هنوز هم در این خصوص تصمیم قاطعی اعلام نشده است.
باید قبول کرد که افزایش ۵۷ درصدی حقوق کارگران، چند وجه نامیمون نیز دارد: الف. تعطیلی بخش زیادی از کسبوکارها که توان پرداخت دستمزد کارگران خود را ندارند. ب. افزایش قیمت کالا و خدمات در جامعه؛ به این دلیل که کارفرمایان هزینههای دستمزد را بهنحوی روی کالا و خدمات خواهند کشید. ج. افزایش نقدینگی و تورم ناشی از حجم زیاد پول. د. ایجاد شکاف بین دستمزد کارگران و کارمندان دولتی که تکانههای اجتماعی بهدنبال دارد.
از سویی آزادسازی قیمتها و حذف ارز ترجیحی، تورم غیرمعمولتری به فضای اقتصاد وارد میکند و از سویی دیگر ورود نقدینگی به بازار در قالب یارانه، اثرات تورمزای زیادی بهدنبال خواهد داشت.
همه اینها در حالیاست که قرار بود بودجه سال ۱۴۰۱ انقباضی باشد تا بلکه مانع از ایجاد تورم شد.
جالب اینکه افزایش نرخ تورم، با شعارهای محرومیتزدایی سید محرومان تناقض کامل دارد. طی سه دهه اخیر، اصلاحطلبان در عرصه اقتصاد رویههای اقتصاد لیبرالی را پیگیری میکردند و اصولگرایان سیاستهای سوسیالیستیِ دولتمحور را. اما دولت اصولگرای رئیسی، کاپیتالیستیترین شیوههای اقتصاد را بهکار گرفته است؛ آن هم در شرایطی که اقتصاد ایران، به بنبست تحریم خورده است.
چاره چیست؟ تردید نکنیم که راهکار برونرفت از چنین مخمصهای، بهکارگیری رهنمود و شیوههای علمِ اقتصادِ سیاسی است.
امروز، ذهن بسیاری افراد به این پرسش معطوف هست که؛ چرا تورکها به اعتراضات نمیپیوندند! در حرکت ملی هم، اکثریت به این فکر میکنند که؛ چرا همان ملت و فعالین امروز از نظرها پنهان مانده اند.
پرسش اول مربوط به مرکزگرایان است:
اصلاح طلبان، سلطنت طلبان،فرقه رجوی، و بقیه گروههای اپوزیسیون که؛ مستأصل مانده و میگویند: آزربایجان به چه دلیلی وارد صحنه نمیشود.
مطمئناً همه این گروهها پاسخ را میدانند! ولی، چون نمیخواهند مردم حقایق را بفهمد؛ بنابرین ما میگوییم که همه ماجرا را متوجه بشوند.
ایران، متشکل از چند مملکت و ملت؛ سرزمینی چند قومیتی،زبانی،دینی و فرهنگی است.
پس از اینکه، همه سرزمینهای دیگر در جهان راهی دوران مدرن میشدند
اتفاقاً، ایران هم با آنان همراه شد
ولی پدران همین گروههای اپوزیسیون مثل خودشان، بدون توجه به واقعیتهای تاریخی،جغرافیایی و اجتماعی
با توسل به افکار وارداتی استعمار و قصه های باستانی،یک کشوری بنا کردند.
این کشور، با زیر پا گذاشتن بافت جمعیتی و ساختارهای طبیعی آن؛
که شامل: اقوام زبانها فرهنگها اقشار و ادیان مختلف بود،شکل گرفت.
بنیانگذاران ایران نوین قدم اول را با افکار فاشیستی و ماکیاولیستی برداشتند.
سرکوب- کشتار- اعدام- زندانی کردن- ایجاد جو سانسور و خفقان- اجبار و تحمیل؛
بعنوان ابزارهای مورد استفاده در برپایی ایران نوین بود؛
بنیانگذاران، بجای اینکه یک سیستم فراگیر و تکثرگرا بوجود آورند؛
و بجای استفاده از خشونت و جنایت، گفتگو و راهکارهای منطقی و احترام محور بکار بگیرند
از همان اول، به خارجیها متوسل شدند.
و برای برپاییِ آرمان کشور خویش، که از لابه لای قصه بافی های تاریخی جاسوسان استعمار اختراع شده بود، از توحش و استبداد بهره گرفتند و کشوری که اولین آجرش با نفرت و خشونت و کلاهبرداری_ جعل دروغ اعدام ترور و فساد_ گذاشته شود؛ عاقبتش اینی میشود که شاهدیم.
شیوه مذکور یعنی نادیده گرفتن مردمان سرزمین منجر به این شد که، از سه جهت ایران دچار مشکل شود.
اول افکار_دوم اقوام و ملتها_سوم ادیان و مذاهب
یعنی؛ بنیانگذاران ایران به «اندیشه،هویت و اعتقاد» احترام و جایگاهی قائل نشده بودند سه اصلی که بدون احترام به آنها نمیتوان کشوری مدرن و موفق بنا کرد.
راز فروپاشی پهلوی هم در این موارد بود.
به این دلایل هم، از روز اول شروع ایران نوین؛ همواره جنگ و جدال در جریان بوده و هست.
سه حکومت دروان نوین ایران، کماکان با کشورهای خارجی و مردمان داخل همیشه در درگیری بوده اند و هستند.
یکی معنویات را بر باد داد یکی مادیات را یکی هم هر دو را ؛خلاصه همیشه یک جای کار میلنگد.
ملت تورک بعنوان بزرگترین گروه قومی_ملی این مملکت که از لحاظ جمعیتی اکثریت را به خود اختصاص داده به بدترین نحو ممکن مورد سیاستهای فاشیستی و آپارتایدی قرار گرفت از همان بدو تاسیس حکومت پهلوی،
این ملت که بانی انقلاب مشروطه بود و هزینه های زیادی برای ایجاد یک جامعه مدرن و آزاد داده بود به یکباره با رضاخان مواجه شد و مبارزاتش را برای از میان برداشتن این کودتاگر و سیستم فاشیستی اش آغاز کرد در 1325 با وحشی گری تمام ارتش پهلوی بدستور محمدرضاپهلوی علیه ملت آزادیخواه آزربایجان، تکلیف تورکها با پهلوی مشخص شد و بعد از آن تورکها از هر طریقی برای ساقط کردن این رژیم جنایتکار اقدام کردند دو واحد دیگر یعنی تفکرها و دینداران هم به این قافله پیوستند و نهایت در بهمن 57 هیکل پهلوی از قدرت به زیر کشیده شد.
ملت آزربایجان با برآمدن سیستم جمهوری و حاکم شدن قوانین اسلامی
بسیار امیدوار شد که اینبار به خواسته هایش نائل میشود بر همین اساس در جنگ هم شرکت کرد و شهدای فراوانی را اهدا نمود ولی زمانیکه حکومت جدید روی ریل افتاد و قدرت را کامل در اختیار گرفت هیچ توجهی به مطالبات ملت آزربایجان نکرد. هرچقدر انتظار طولانی تر شد زمان و گذشت و دولتهای جمهوری اسلامی همان سیاستهای پهلوی را در قبال آزربایجان اجرا کردند.
ملت آزربایجان در تقسیم بودجه و تفاوت رسیدگی به استانهای فارس و تورک
توسعه صنعتی اقتصادی آموزشی بهداشتی و غیره مشاهده میکرد که دوباره نادیده گرفته شده و انگار زحمتها و اعتمادش مورد اجحاف و خیانت قرار گرفته،
کار به اینجا ختم نشد و نهایت دولت وقت نیت باطن مسئولان ایران نسبت به ملت تورک را با کاریکاتوری از روزنامه دولتی جمهوری اسلامی ایران نشان دادند.
مانانیستانی کاریکاتور فاشیست که امروزه در پاریس ساکن هست و به براندازان پیوسته 22 اردیبهشت سال 1385 با یک کاریکاتور بیشرمانه تورکها را مورد تحقیر و توهین شنیع قرار دارد.
این عمل از روزنامه رسمی حکومت، ملت آزربایجان را بشدت خشمگین و شگفت زده کرد و طی یک حضور سراسری و میلیونی در تمامی شهرهای تورک نشین ملت بیرون آمد و اعتراض و انزجار خود نسبت به کاریکاتور مذکور و سیاستهای حکومت علیه تورکها را نشان داد.
بدین ترتیب همه جهان و سیاستمداران حاکم و غیرحاکم ایران دیدند که آزربایجان
هیچگاه با سیاستهای مرکزگرایانه و فارس محور کنار نیامده و همان مطالبات و مبارزاتش از زمان روی کارآمدن رضاخان کماکان ادامه دارد و این ملت هدفش و حقیقتها را فراموش نکرده است.
اقدام ملت آزربایجان بجز اعتراض به توهین روزنامه دولتی یک پیام واضحی داشت: قطع امید از همه شاخه ها حزبها و ساختارهای قدرت و سیاست مرکز ، از آن روز ملت آزربایجان از همه برید و به این نتیجه رسید که دیگر هیچگاه مرکزگرایان فارسچی به حقوق و خواسته هایش اهمیت نخواهند داد و باید از کلیت مرکز چه دولت و چه اپوزیسیون گذر کند.
سال 88 تظاهرات بزرگ جنبش سبز و عدم توجه آزربایجان به این حوادث اثباتگر این موضوع بود بعد از آن در سالهای دیگر بخصوص 96 و 98 ملت آزربایجان با سیاست سکوت خود را از سیر حوادث دور نگه داشت و هیچ توجهی به فراخوانها و فعالیتهای اپوزیسیون برانداز نکرد.
ملت آزربایجان خودش آغازگر تحولات بزرگ تاریخی در ایران بود آنهم در مقابل حکومت قاجار که یک پادشاهی تورک بود ولی این ملت مثل فارسها قدرت طلب و باستانگرا نیست که خواهان نبش قبر رضاخان و احیای دوباره استبدادپهلوی باشد، این ملت پادشاه باسواد و دموکراتیکی چون احمدشاه و حکومت تورک قاجار را کنار زد تا به یک جامعه مدرن تر و آزادتر دست یابد
ولی فارسها بخاطر تفکرات فاشیستی و مرکزگرایانه اشان مانع توسعه ایران و تبدیل شدن آن به یک کشور دموکراتیک و مدرن شده اند و هنوزم میشوند.
ملت آزربایجان در خرداد 85 اپوزیسیونهای این حکومت را هم دفن کرد و زیرپا گذاشت و رد شد.
چون به این نتیجه رسید که اگر فردا نوه پهلوی، رجویها،جمهوریخواهان یا هرکس دیگری از هرم سیاست فارسها به قدرت بیاید تفاوتی با حکومتهای فعلی و قبلی نخواهد داشت و کماکان تورکها را بی نصیب از حقوق و خواسته هایشان خواهد گذاشت
این مفهوم و فلسفه کلی قیام 85 بود.
مسئله بعدی تشکیلاتهای حرکت ملی آزربایجان است که پس از دفن اپوزیسیون توسط ملت تورک؛ این تشکیلاتها نتوانستند جای آنها را پر بکنند و به آلترناتیو و هدایت گر ملت تبدیل شوند.
شاید تشکیلاتها بگویند ملت از حرکت بریده و فاصله گرفته یا هنوز ناآگاه هست باید بگویم همه اینها نادرست میباشد
ملت نسبت به سال 85 هزار بار هم آگاه تر و قویتر شده
ولی این تشکیلاتها در حد و قواره مورد انتظار ملت نیستند .
تشکیلاتها نه سازماندهی درست حسابی دارند نه از مراکز مطالعاتی، رسانه ای برخوردارند نه از شخصیتهای نخبه باسواد حرفه ای و تاثیرگذار برخوردارند.
تشکیلاتها از فن بیان ساده گرفته تا نحوه پوشش و ظاهر تا رفتارها و فعالیتشان بسیار ناشیانه ابتدایی غیراصولی و آماتور عمل میکنند.
هرکدام چند صفحه مجازی دارند با چندین پرچم و اشکال مختلف کلا حرف زدن با عموم را بلد نیستند علم و دانش اجتماعی جامعه شناسی و سیاسی ندارند آموزش رسانه ای تقویت شخصیت ندیده اند مطالعه و فعالیت ندارند.
در یک نقطه مانده اند و درجا میزنند هیچگاه تلاش نمیکنند تا خود را آپدیت کرده و ارتقاء دهند
یا همدیگر را بیخودی و بیش از اندازه تمجید میکنند یا همدیگر را تخریب میکنند.
استفاده از کلمات نامناسب،رفتارها و برخوردهای مضحک و عملکردهای سودجویانه و باندبازی
موجب شده ملت با گذر از این تشکیلاتها خودش به فعالیت و راهش ادامه دهد.
به یک بیان ساده باید گفت تا زمانیکه تشکیلاتها و فعالین در حد انتظار ملت نباشد و طبق الگوریتم ها و معیارهای ملت عمل نکنند ملت هیچ توجهی به آنها نخواهد کرد./پایان
رحمان اوکتای
اسامی دهات و سایر اماکن در ایران و بخصوص در آذربایجان، متأسفانه یا در نتیجه کم سوادی و یا بخاطر غرض و مرضِ شناخته شدة آریامحوری، بطور عمده اشتباه نوشته شده و یا اینکه در آنها تحریف و تصرّف روی داده است.
در این خصوص می توان صدها، بلکه هزاران مثال زد. از جمله در این مجال به اسم روستای بینه مار(Binəmar) که به اشتباه و یا سهل انگاری بصورت بِنمار(Benmar) نوشته شده، اشاره کنیم:
بینه مار(Binəmar) دهی جزء دهستان سبلان!(ساوالان) بخش شهرستان سرعین! استان اردبیل می باشد. سکنه آن در سال 1330 حدود 274نفر بوده و بر اساس سرشماری سال 1385 جمعیت این روستا 483نفر با 104 خانوار و در سال 1395 جمعیت آن 473 نفر بوده است. «بینه مار» صورت صحیح تلفظ روستاست همانطوریکه مردم محل و بومی آن را تلفظ می کنند:
سکنه¬ی آن در سال 1330 در حدود 276 نفر بوده است، اهالی آن شیعه و زبانشان ترکی است.
همچنین روستای بِنه Binə در اصل (بینه) دهی از دهستان اوجارود(اوجاری و اوجایورد) غربی، بخش مرکزی شهرستان گرمی، استان اردبیل است.
کوهستانی، گرمسیر، سکنه¬ی آن در سال 1330 در حدود 284 نفر بوده است، اهالی آن شیعه و زبانشان ترکی است.
بر اساس سرشماری سال 1385 جمعیت این روستا 802 نفر با 177 خانوار بوده و در سال 1395 جمعیت آن 688 نفر بوده است.
و اما بینه و مار به چه معناست؟
بینه و مار در اصل هر دو تورکی هستند.
بینه: ریشه، جا و مکان، خانه، اصل، بار و اسباب خانه
بینه: محل اوتراق حشم¬داران
بینه کؤهول: مکان نگهداری احشام مثل غار
بین: برکت، محصول، هزار، آب: پسوند تأکید چون بیناب
بانداق: میوه¬ای که برای نگهداری به نخ کشند.(فرهنگ شاهمرسی)
بان: آوای بلند، بانگ، بان، بانو
ما در ترکیب بسیاری از اسامی و اماکن روستاها واژه بین و بینه را مشاهده می¬کنیم. معنای آن طبق منابع متعدّد عبارت است از: مکان اُتراق حشم و حشمداران و به معنای آشیانه و خانه و محل اقامت موقت و دائمی است.
بینه = اُردو؛ طبق نوشته¬ی ریچارد تاپر “بینه” به معنای “اُردو” هم می¬باشد.
و اما معنا و مفهوم مار:
مار باید کلمه ای بسیار قدیمی و بومی آذربایجان و نکات مربوط به آذربایجان است. مار به معنای خوش، محل خوش آب و هوا و حتی محل زندگی انسان های قابل احترام و مقدس متشکّل از «می» و «آر» هست.
منطقه مارلیک هم محلی در منطقه رودبار و طارم است که تورکی بوده و با قاعده زبان تورکی ساخته شده و به معنای محل خوش آب و هوا است.
پس بینه مار(Binəmar) یعنی محل زندگی خوش آب و هوای انسان های محترم و محل نگهداری احشام در محلی مناسب و خوش آب و هوا.
بینه¬سی تپه¬سی: کوهی در شهرستان آستارا، یعنی آن تپه ای که محل اتراق حشم و حشمداران است.
در آذربایجان و در کل ایران اماکن بسیاری وجود دارد که با پیشوند و یا با پسوند بینه و بین ساخته شده اند.
جهت اطلاعات بیشتر به کتاب (نام ها و نامیده های جغرافیایی منطقه اردبیل(بر اساس اسامی جغرافیائی، تاریخی، اسطوره ای، تسمیه شناسی و ائتیمولوژی(ریشه شناسی)تألیف و تدوین: منصور جدی یل سوئی مراجعه فرمایید.
منصور جدی
“آبروی ما تورکها رو بردین”
این پر تکرارترین جمله ای بود که از دو طیف تورک، بعد از اتفاقات بازی تیراختور و پرسپولیس میشد، شنید.
اولین گروه تورکهایی که به سطحی از الیناسیون و آسمیلاسیون رسیدهاند که دست به انکار هویت خویش زده و در هر موقعیتی بر هویت تورکی خود نیز میتازند. اینان شامل افرادی میشوند که در طول سال، تمام تلاش خود را میکنند که ارتباط شان با زبان تورکی و فرهنگ و اجتماعیات تورکی را کاملاً از بین ببرند.
طیف دوم شامل تورک هایی که تحت تأثیر رسانههای فارس زبان و جوسازی های تلویزیون ها و مراکز انتقال اندیشه فاشیزم فارسی قرار گرفته و تمام پروپاگاندا های آنان را حقیقتی محض تلقی میکنند و وارونه شدگی ها را هرگز نمیتوانند و یا نمیخواهند تشخیص دهند و یا به عبارت دیگر عملی که در ذات خویش قبیح است ولی آن عمل حتی در بدترین شکل آن از طرف فارسها یک عصبیت انسانی و فرد خطاکار فارس تلقی میشود ولی همان عمل با شدت کمتر هم باشد مختص ملت تورک است و کلیت جامعه تورکها خطاکارند و شامل همه و مایه آبروریزی همه است.
طیف اول در چنان مرحلهای هستند که کوچکترین عزت نفس ملی در آنها موجود نیست و هیچ نکته مثبت و سازنده از ملیت خویش را قبول نمیکند و بدنبال فرصتی است تا کوچکترین ناهنجاری یا بی اخلاقی در هویت خویش را پیدا کند و با تاختن به آن نشان دهد که او دیگر خود نیست و نمایشی از دیگری شدنش را برای حلقههای قدرت و سلطه به عرصه میگذارد تا بلکه آنان او را در زمره ی فرادستان خطاب کنند و ارزشگذاری برابر را به او بدهند و از زیر بار آن هجم از تحقیر و توهین و پوچ سازی از تاریخ و مفاخر و فرهنگ و اقتصاد و سیاست برهاند. او در اصل فقر ذهنی و عقب افتادگی خود را با تاختن بر هویت خود قابل جبران میپندارد.
طیف دوم اگرچه کشته شدن هوادار و کور شدن چشمان سرباز و یا مصدومیت بیش از دویست نفر از هواداران سپاهان اصفهان در تهران یا نارنجک زنی به صندلیهای تیم تیراختور در مقابل دیدگان مارتین مارتینوتی مدیر امنیتی یوفا را دیده اند و میدانند ولی چون همان مسائل از طریق رسانههای محبوب او تقلیل سازی شده و عادی انگاری جلوه داده شده مهم تلقی نمیشود و مایه آبروریزی نیست. اینان افرادی هستند که تحت تأثیر جو شامل بر کلیت ایران خود را عقل کل و همه چیز دان میدانند و هر در موضوعی با جدیت و قاطعیت تمام نظر میدهند.
طیف اول افرادی از تورکها را بیشتر شامل میشود که بیشتر زیر چرخهای استحاله قرار گرفتهاند و بیشتر در تحت فشار هستند و اکثراً تورکهایی از آذربایجان یا غیر آذربایجانی را تشکیل میدهند که به مرکز نزدیکتر و قدرت آسمیلاسیون در آنجا به مراتب بیشتر است مانند تهران و کرج و قم و همدان و قزوین و…
آنها دوست دارند نمایشی از مطیع بودن و فرمانبرداری داشته باشند و حاضرند فقدان عزت نفس ملی و غرور ملی خویش را جایگزین مخمل بافی ها بکنند.
ولی دسته دوم در سراشیبی حقیقت و دروغ به هنگام رودررو شدن با فاکت هایی که در زاویه دیداری و سنجش او نبوده، سردرگم شده و فرار را بر قرار ترجیح میدهد.
حبیب نگهبان
آنروز مطلبی منتشر کردم در خصوص #فردوسی و البته مثل همیشه عده ای قاشق نشُسته که مع الاسف اغلب هم از #تورکان بی غیرت فارس شده هستند با چشمانی بسته و دهانی گشاد، شروع به ناسزاگویی و کندن گیس خود کردند که چرا به فردوسی گفته ای بالای چشمت ابروست!؟ واما من #سالار_عبدي از گفتن حقیقت اِبایی ندارم، اینبار با صدایی بلند تر می گویم که؛
۱) در اصالت شخصی بنام فردوسی،تردید های جدی وجود دارد که آیا اصلن شخصی به این نام و کتابی بنام شاهنامه وجود خارجی دارد؟ یا محصول جعل و افسانه سازی های چند قرن اخیر است.
۲) اگر بنا را بگذاریم بر اینکه شاعری با این نام وجود داشته، ما در تاریخ و ادبیات فارسی دری، دهها و بلکه صدها شاعر قوی تر و توانمندتر از این آدم داریم.( صاحبنظران بی تعصب می دانند چه می گویم)
۳) در جای خود، خواندن اشعار فردوسی، محلی از اشکال ندارد ولی آنرا پیراهن عثمان کردن و از مضمون نژادپرستانه آن، عَلَمی درست کردن و تفکرات #ایرانشهری پانفارسیزم را برافراشتن و خزعبلات و توهمات مغرضانه تولیدن کردن و توهین به سایر ملیت هایی چون #تورک و #عرب کردن، از اساس باطل است و موجب می شود تا ما #انیرانی ها هم حکم به سوزاندن و امحای شاهنامه بدهیم.
۴) از لحاظ جهان بینی و تفکرات فلسفی، هم فردوسی هیچ فرقی با هزاران شاعر فارسی گوی دیگر ندارد. مداح پادشاهان تورک بوده. برای امرار معاش شعر می گفته و پاچه خواری پادشاهان را می کرده تا لقمه نانی در بیاورد و به زن و بچه اش بدهد. اما تفکرات فردوسی، نه تنها بسیار متحجر و عقب افتاده است که بلکه در زمان خودش هم عقب افتاده بوده، تصور کنید سیصد سال پس از ظهور اسلام عربی، که حق تساوی حقوق بین زن و مرد را مطرح می کند( البته قصد دفاع از اسلام را ندارم،فقط می خواهم بدانید فردوسی تا چه حد دچار فاشیزم اخلاقی و تحجر بوده است)،فردوسی زنان را پایین تر از سگ می داند و بارها و بارها با توهین های مشمئز کننده،از خجالت زنان در می آید.
۵) کل اساس و بنای جهان بینی شاهنامه،برپایه جنگ بین تورانیان تورک و ایرانیان فارس زبان است. و تحقیر و نفرین و ناله بر علیه اعراب! من نمی دانم، از شاعری که صدها بیت چون: عرب هر چه باشد مرا دشمن است
بد اندیش و بدخوی و اهریمن است
چه دفاعی می توان کرد؟جز اینکه چنین شخصی بشدت دچار خلا روحی روانی و عقده های وحشتناک نژادی باشد. گیرم که اعراب به سرزمین تو حمله کرده اند که البته خود این موضوع هم در هاله ای از ابهام است،بقیه اعراب چه گناهی کرده اند؟
۶)ونکته پایانی..
و نکته پایانی اینکه، متاسفانه، پایان شاهنامه نه تنها خوش نیست،بلکه آغاز عقده گشایی پانفارسیزم و عده ای تورک آسیمیله شستشوی مغزی داده شده است. عزیزان بد نیست بدانید که شاهکار #مانناس تورکی،بیش از یک میلیون بیت دارد یعنی بیست برابر شاهنامه.بجای تعریف و پرستش شاهنامه که اجداد تورک و عرب تو را دشمن خود می داند و اهانت می کند به اصالت خودت برگرد و از این بی غیرتی و فلاکت خودت را نجات بده.دکتر سالار عبدی