چرا نژاد پرستان پان ایرانیست مدام علیه تورکها فحاشی میکنند؟!
نزدیک به یکصد سال است ملت نجیب و بزرگ تورک ایران مخصوصا آذربایجان توسط مشتی پان ایرانیست نژاد پرست مورد حمله تحقیر آمیز قرار گرفته اند. این نژاد پرستان حتی از تریبونهای دولتی نیز برای تخلیه عقده های نژاد پرستانهشان استفاده میکنند. البته نباید فراموش کرد که تشکیل دهنده اکثریت مسئولین نظام همین پان ایرانیستها هستند. شاید برخی از تورکهای ساده لوح مخصوصا آنهایی که در داخل این سیستم نژاد پرست هستند، این روند شوم را کار دشمنان نظام بدانند! اما حقیقت طور دیگر است. زیرا تورک ستیزی و آذربایجان زدایی برای نظام پارس یک پروژه است و عامل اصلی این توهینها خود مسئولین نظام نژادپرست پارس میباشند. زیرا: اگر مسئولین مملکت تورکهارا شهروند درجه چند حساب نمیکردند؛ اگر ذره ایی به عدالت و انسانیت اعتقاد داشتند؛ اگر نژاد پرست نبودند و حقوق فرهنگی تورکها را به رسمیت می شناختند؛ اثری از توهینها و اهانتهای رسانه ایی و علنی مانند اهانت جفنگ نامه ایران(همان روزنامه ایر ان) در سال ۱۳۸۵ دوران رئیس جمهور صهیون تبار احمدی نژاد نمی شد. یا توهینها و تحقیرهای برنامه ریزی شده تلوزیونی تکرار نمی شدند…! و امروز نیز رسانه دولتی تیم پرسپولیس دست به جفنگیات نژاد پرستانه نمی زد؛… حال سئوالی که پیش می آید علت این تحقیرهاچیست؟ البته قبل از هر چیری باید گفت: بزرگ مردان همواره در معرض اهانت احمقها و فرو مایگان هستند. به نظر اینجانب تحقیرها به چند دلیل تداوم دار شده است. ۱- پارسیان در زمان آخرین شاه صفوی توسط محمود افغان از هندوستان و افغانستان به طرف شیراز و اصفهان و اراک؛ خراسان؛ مازندران…آمده اند (در مقالات قبلی اشاره نموده ام که مادر محمود افغان بعد از قتل عام تورکهای اصفهان، شیراز؛ اراک؛ ساوه؛ مناطق شمال؛ خراسان توسط پسرش؛ با کاروان هزار شتری اقوام و طوایف غیر تورک را از هندوستان و افغانستان به مناطق قتل و عام شده کوچانده اند. که به نظر اینجانب زمینه انتقال قدرت طرح امپریالیستهای انگلستان و روسیه و فرانسه از همین زمان شروع شده است….» رجوع شود به کتاب تاریخ منتظم ناصری جلد دوم به قلم مرحوم اعتمادالسلطنه در عصر ناصری). بدین سبب نژاد پرستان و مانقورتهای وابسته به آنهاهمواره در وحشت برگشت ترازو به نفع تورکها هستند و با عجله به آسمیله کردن تورکها از طرق مختلف از جمله تحقیر همه جانبه اجتماعی؛ رسانه ای و تزریق جهالت جهت سر در گم نگه داشتن تورکها میباشند. ۲- با توجه به اینکه از دوران انتقال قدرت هیچ نظام مردمی روی کار نیامده است. پس با اختلاف اندازی بین ملییتها عامل تضاد قومی شده و حکومتشان را روی امواج تضاد قومی نگه میدارند. ۳-تورکها را چون اسیری مینگرند و البته که با اسیر رابطه ای بهتر از این نمی شود… در هر حال این پروژه هم میگذرد و هر کس راه خود پیدا میکند اما روسیاهی به حکومتهای این صد سال اخیر میماند زیرا هیچ دری تا ابد روی یک پاشنه نچرخیده و حق جایش را پیدا کرده است. اگر این طوری نبود سیاه پوستان هنوز هم دست نژاد پرستان غربی اسیر بودند. یا بنگالها هنوز هم در اسارت پاکستان بودند…. با توجه به بیداری ملی روز افزون ملت تورک همان روز یعنی آزادی از جور تحقیرهای نژادپرستان پان ایرانیست نزدیک است و اما اگر این کینه های فشرده شده ناشی از بیعدالتی و تحقیرهای نژادپرستی بترکند ریشه ظلم و جور و ستم ملی را خواهد کند. البته که نژاد پرستان آن وقت نیز بیدار نمیشوند و تا ابد پارس کردنهایشان همراه با زوزه های نابودیشان ادامه خواهد یافت.
در آخر یک بند از یک شعر را تقدیم خواننده های این مقاله می نمایم.
…ظولمون کاساسی قانیله هی دۏلدو بۏشالدی
مظلوملارین گؤزلری آلقانلا یاشالدی
فیکر ائتمه زامان کئچدی بو میللت یوموشالدی
میللت آییلارکن ائله طوفان ائده جکلر
قان اۆسته بیتن تختۆوی تالان ائده جکلر
ظالیم نه جوابون اولاجاق میللته دیللن؟…
عقیل آذردخت/ موللاباشی